آدرس های غلطی که به زنان می دهیم؛

آزار دهنده این است که خود ما زنها‌ گاه نمی‌دانیم که چرا در رنجیم، چرا آنچه می‌خواهیم اینقدر سخت است و هیچ حواسمان نیست که ما یکبار خودمان ننشسته‌ایم برای خودمان تعیین تکلیف کنیم.

به گزارش لرستان خبر،  سالها است که رسانه ها و فیلم ها و ...، زنان موفقی را تصویر می کنند که هم در خانواده، هم در اجتماع و هم در شغل و تحصیلات خود، به موفقیت فراوانی رسیده اند. اما گویا این زنان، یادشان رفته از موارد دیگری هم صحبت کنند که در ورای این تصاویر زیبا و فریبنده قرار دارد.

 

 نویسنده طی این نوشته، به چنین زوایایی می پردازد تا این تصویر را، مورد نقد و بررسی قرار دهد.

 

 

قبل تر‌ها، یعنی وقتی مجرد بودم یا تازه ازدواج کرده بودم، کنجکاو دیدن و دنبال کردن مطالبی که درباره زنان موفق در عرصه‌های مختلف سیاسی و اجتماعی و شغلی منتشر می‌شد بودم.

 

عموما دنبال می‌کردم ببینم چطور زندگی می‌کنند و چطور مسایل را مدیریت می‌کنند. توی این گونه فیلم‌ها یا مصاحبه‌ها همیشه این خانم هم به کارش خیلی عالی می‌رسیده، هم خانه و خانواده‌اش گرم و روبراه بوده است.

 

 خب! تا اینجای کار درست، اما با گذشت زمان و بچه دار شدن و سرکار رفتن -تازه آن هم از نوع نصفه نیمه و نه تمام وقتش- دیدم این فقط می‌تواند یک نمایش قشنگ باشد، یعنی نمی‌شود یک نفر بتواند مثل آن فیلم‌ها و گزارش‌ها صبح از خانه زده باشد بیرون و حسابی از خودش کار کشیده باشد و موفق درخشیده باشد و عصر بیاید خانه و از خانه بوی قورمه سبزی بیاید و بچه‌ها مشق‌هایشان را نوشته باشند و با یک چای گرم از همسرش پذیرایی کرده باشد.

 

 

 یعنی مدیریت این همه کار از توانایی یک انسان در عرض بیست و چهارساعت فقط یک ایجاد توقع بیجا در ادمهایی است که دارند نمایش را می‌بینند، یک حس تو کم گذاشتی یا القای بی‌مورد «تو باید بتونی اینطوری باشی» است و بس!

 

 

حالا من خوب می‌دانم که یک قورمه سبزی پختن چقدر وقت می‌خواهد، بچه چقدر مریض می‌شود و به مادر نیاز دارد، بچه‌ها تازه بعد از آن که از آب و گل در آمدند، ممکن است شبهای زیادی نگذارند شما تا صبح چشم بر هم بگذارید، مدیر شما ممکن است نگذارد‌‌ همان روز صبح شما دو ساعت دیر‌تر سر کار حاضر شوید، جلسه‌های کاری شما ممکن است با ساعت آمدن فرزندتان از مدرسه کاملا تداخل داشته باشد، بچه‌های شما ممکن است ساعت‌ها به خاطر ساعت اضافی کار شما در خانه مجبور به تنها ماندن باشند، خیلی طبیعی است که شما سرکار با یک دعوا، چالش یا دردسر بزرگ در طول روز سر و کله زده باشید و وقتی بر می‌گردید خانه حوصله خودتان را هم نداشته باشید، چه برسد همسرتان.

 

 

ممکن است شما به این دلیل که انسان هستید یک شب تب کرده باشید و فردا یک قرار مهم کاری داشته باشید و تازه بعد از آن از سوپ گرم که خبری نباشد هیچ، چندتا چشم و دهان گرسنه هم به شما خیره شده باشند و هزار تا موقعیت خانه/کار دیگر که با هم تداخل عجیب و غریب دارند و شما لابه‌لای این دوتا سنگ که مدام در حال چرخشند له و له‌تر شوید.

 

 

ممکن است کسی انتخابش همین باشد همانطور که انتخاب من هم همین بوده و بار تمام این موقعیت‌ها بر دوش من و همسرم -که دست به کمکش زیادست- قرار دارد. ولی می‌دانم که من در حد وسعم تلاش می‌کنم و بار هیچ عنوان بر‌تر و نمونه و موفقی را به دوش نمی‌کشم و نمی‌خواهم بکشم.

 

 

ممکن است کسی باشد که انتخابش همین باشد ولی کارگری داشته باشد و مثل این فیلم‌ها خانه اش توسط خودش برق نیفتاده باشد، ممکن است مادرش برایش پیاز داغ آماده کند و کودکش را وقتی مریض است با خیال آسوده به آشنای نزدیکی بسپارد و همسرش به درس و مشق و امور بچه‌ها ببیشتر برسد. ممکن است کسی باشد که کار کند اما نخواهد نفر اول باشد و کمتر وقت بگذارد و با‌‌ همان مقدار رضایت اجتماعی اش جلب شود و بیشتر به کار خانه اش بپردازد.

 

 

و خلاصه اینکه خیلی طبیعی است که کسی در حد توانش زندگی کند و خوش باشد و خوشبختی‌اش برای خودش تعریف شود، چه لزومی دارد که خوشبختی و کمال را برای ما طور دیگری تصویر شود؟ چه اشکالی دارد که زنی خانه امن و آرامش خانگی را ترجیح داده باشد و نخواهد دست توی جیب خودش کند؟ یا چه اشکالی دارد زنی که کار می‌کند بگوید کارهای خانه اش مانده یا کمک می‌گیرد؟ چرا باید الگوی زندگی ما اینقدر سخت و غیرواقعی باشد؟

 

همین است که حالا نسبت به این الگوهای عجیب و دست نیافتنی که مدام به خورد ما زن‌ها می‌دهند، حساسیت پیدا کرده‌ام. الگوهایی که نمایش زندگی گل و بلبلشان از نگاه من پوستهٔ بیش نیست مگر اینکه:

 

آن زن دارد به بهای حفظ این دو تا سنگر له می‌شود و با این همه هندوانه که جامعه زیر بغلش می‌گذارند، صدایش در نمی‌آید، یا اینکه پشت سر یک کمک کار بزرگ و حامی بیکار -منظورم تمام وقت- در اختیار آن زن و خانواده‌اش هست، چیزی که توی این مصاحبه و نمایش و گزارش دیده نمی‌شود، یا یک جای کار می‌لنگد و باید پای درد دل اهالی خانه یا اهالی کار نشست،یا اینکه آن زن عصای جادو دارد!

 

آزار دهنده این است که خود ما زنها‌ گاه نمی‌دانیم که چرا در رنجیم، چرا آنچه می‌خواهیم اینقدر سخت است و هیچ حواسمان نیست که ما یکبار خودمان ننشسته‌ایم برای خودمان تعیین تکلیف کنیم.

 

 کسانی پسندیده‌اند که ما چطوری باشیم و با عناوین مختلف این را به خورد ما داده‌اند، قالب‌های از پیش تعیین شده، قالبهای براق و قشنگ مثل تحصیلات، موفقیت، استقلال مالی، کدبانوی ایرانی، همه فن حریف و ازین دست و ما هم مدام سعی می‌کنیم هرطور شده خودمان را درین قالب‌های سرسخت جا بدهیم بی‌آنکه بدانیم خودمان چه دوست داریم و چه می‌خواهیم و چطور راحتیم؟

 

نویسنده: نرگس حیدری

در کانال تلگرام لرستان خبر عضو شوید
  • الف

    دیر به این نتیجه رسیده ای

  • سپهوند

    موافقم با شما و خط شکن بودن و پیدا کردن مسیر مستقیم از راه انحرافی ای که همواره درطول تاریخ ب شکلی برای ما زنان ترسیم شده واقعا بصیرت لازم دارد..

  • خرم اباد

    بالاخره چی شد؟؟ خودت فهمیدی چی گفتی!!!!؟

نظرات