گفتوگوی تفصیلی تسنیم با حجتالاسلام میرباقری
ابوذرها و سلمانها در جامعه غیر از امیرالمومنین(ع) خانه نشین میشوند
حجتالاسلام سیدحمید میرباقری گفت: در جامعه امیرالمؤمنین (ع) امثال ابوذرها و سلمانها بالا میآیند، چرا؟ چون بصیرند و دیندار و دین شناسند اما در جامعه دیگر امثال این افراد متأسفانه، منزوی و خانهنشین میشوند.
سخن گفتن از فصائل و کرامات امیرالمومنین، علی بن ابیطالب(ع) از مدح و ستایش خصائل انسانی تا برجستگیهای متعالی عقلی و علمی، حداقل روش شیعیان برای شناساندن ایشان و نزدیک کردن محبین به منشور مطلوب و سیره ایشان است.
پیش از این بخش اول گفتوگوی تفصیلی تسنیم با حجتالاسلام والمسلمین سیدحمید میرباقری در سالروز ولادت حضرت علی(ع) منتشر شده بود. در این گفتوگو به ابعاد مختلف زندگانی آن حضرت پرداخته شد، همچنین سیره عملی و شرایط سیاسی و فرهنگی دوران ایشان، ملاکهای حکومت داری و سیاست ورزی ایشان و سیره عملی و نظری امیرمومنان(ع) و کلام بزرگان اهل سنت درباره ایشان و... مورد بررسی قرار گرفته است.
حجتالاسلام میرباقری در بخش اول این گفتوگو با اشاره به مقام و عظمت حضرت علی(ع) میگوید: همانطور که درباره حضرت مسیح(ع) یک عدهای او را «پسر خدا» کردند و یا خود خدایش کردند در مورد امیرالمؤمنین (ع) هم این قصه را میبینیم. اتفاقا پیغمبر اکرم(ص) هم این پیش بینی را در مورد حضرت امیر المؤمنین(ع) داشتهاند و لذا در جنگ خیبر وقتی آن حماسه را حضرت میآفرینند، رسول خدا(ص) فرمودند:« فردا بیرق را به دست کسی خواهم داد که خدا و رسول او را دوست دارند و او هم خدا و رسول را دوست خواهد داشت»
میرباقری همچنین در مورد ضرورت تبعیت از فرد عالم میگوید: متأسفانه امروز این قصهٔ تقلید و قصهٔ محور بودن مرجع تقلید در زندگی یک مقدار کنار رفته است، اما در گذشته شخص میخواست معاملهای بکند، مثلا نظر آیت الله بروجردی را میگرفت که آقا نظر مرجع تقلید من چیست، یک کار خاص و جدیدی میخواست در زندگیش انجام بدهد نظر میگرفت، نمیرفت کار را انجام بدهد و بعد از مدتی بفهمد اشتباه و خطا کرده است و بعد بخواهد برود آن را درست کند.
میرباقری افزود: همیشه در طول تاریخ اگر یک بدعتی گذاشته شده و اگر یک راه انحرافی رفته شده، این گونه نبود که روز اول کلا منحرف شده باشد بلکه بعد از چند سال یک دفعه قصه کلا عوض شده و 180 درجه تغییر کرده است. یعنی انحرافات بدعتها، نوآوریهایی که در دین جائز نیست یک شبه درست نمیشود، یک ساله درست نمیشود بلکه رفته رفته زمینههایش فراهم میشود و به بیست سال و سی سال رسید شما میبینید که مسیری که درست بوده است متأسفانه دیگر طی نمیشود،
بخش دوم گفتوگوی تفصیلی تسنیم با حجتالاسلام سیدحمید میرباقری در ادامه منتشر میشود.
تسنیم: شما پیش از این قدری در مورد عدالت حضرت علی علیهالسلام صحبت کردید. یکی از مصداقهای بارز عدالت، عدالت در حکومتداری و دوری از منافع شخصی است. در دوران معاصر کنونی شما برای این مسئله مثالی میشناسید؟ قدری هم از سخنان حضرت علی(ع) در رابطه با این مطلب برای ما بگویید.
ماجرایی به یاد دارم که میتواند نمونهای برای این سوال باشد و البته خیلی هم برای جمهوری اسلامی جالب است. آقای مهاجرانی با همهی آن حرفهایی که میزند و بعد از اینجا میگذارد و میرود، بعد از اینکه میخواهد راجع به مقام معظم رهبری جملهای بگوید، میگوید یک نقطهی خاکستری هم در زندگی اقتصادی او و فرزندانش وجود ندارد. بعضیها با این حرف می خواهند مقابله کنند یا اعتراض کنند که آقا این چه حرفی است که میزنید، میگوید که من در عین اینکه منتقد او هستم، اما اینگونه است.
رهبر جامعه باید دو نکته را داشته باشد: «آن چیزی را نخواهد تا به خاطر رسیدن به آن پایش بلرزد» و «نداشته باشد تا برای حفظ آن به مشکل بخورد»
چه میشود که یک رهبر و یک امام اینگونه میشود. این خیلی نکته مهمی است. ببینید در امر رهبری جامعه دو مسئله خیلی مهم است. مطلب اول: «آن چیزی را نخواهد که به خاطر رسیدن به آن پایش بلرزد».
مثلاً فرض کنید فلان زمین را، فلان خانه را، فلان منصب را بخواهد. اگر یک وقتی آن را بخواهد گاهی به خاطر رسیدن به آن یک جاهایی یک نظریاتی میدهد و یک جاهایی حرفهایی میزند تا با آن همخوانی پیدا کند و به مقصود دنیاییاش برسد. پس امری که در رهبری بسیار مهم است، این است که «نخواهد» تا برای رسیدن به آن پایش بلرزد.
دوم اینکه: «نداشته باشد تا برای حفظ آن به مشکل بخورد». یک وقتی است که ندارد و میخواهد پایش میلرزد، گاهی دارد و برای حفظ آنچه که دارد پایش میلرزد. فلذا وقتی که شما نگاه میکنید در طول این چند صد سال گذشته و وقتیکه زندگی خلفا و حاکمان را بررسی میکنید، میبینید یکی از این دو مسئله در آنها بوده است. یا داشتند برای نگهداریاش تلاش کردهاند و یا نداشتهاند برای رسیدن به آن پایشان متأسفانه لغزیده است.
مغیرة بن شعبه میگوید که من به علی (ع) چند پیشنهاد دادم که آقا این چند کار را که بکنید برای حکومت شما خوب است و حضرت نپذیرفت. بعد گفتم که معاویه را از استانداری شام برکنار نکنید. مغیره همان کسی است که یزید را بر گردن مردم سؤال کرد، چرا؟ برای اینکه معاویه عزلش نکند. ببینید همان دو خواسته است که عرض کردم. مغیره یک چیزی را داشت و برای حفظ آن تلاش کرد و آمد به معاویه گفت که خوب است که یزید را مطرحش کنی. امثال مغیره هم میدانستند که یزید چه کسی است و لیاقت خلافت را ندارد اما به خاطر اینکه چاپلوسی و خود شیرینی کرده باشد، آمدند به خاطر او چه جنایتهایی که نکردند تا که او فرمانداری فلان شهر یا فلان حاکمیتی که دارد را حفظ کند.
مغیره به حضرت میگوید: قبلیها به هر حال عثمان را نگاه داشتند و کنارش نزدند، شما هم کنارش نزنید، شما هم بگذارید سر جایش بماند، مغیره میگوید که امیرالمؤمنین در پاسخ به من گفتند که «لا والله» به خدا قسم دو روز هم با معاویه کنار نخواهم آمد و او را قبول نخواهم کرد؛ بعضی از مورخین در اینجا یک جملهای دارند که حضرت به مغیره فرمود «اتضمن لی عمری یا مغیره فیما بین تولیته الی خلعه» آیا تو عمری را برای من ضمانت میکنی که من مدتی دیگر باشم و آن را بردارم؟
تسنیم: برداشت شخصی شما از این سخنی که از حضرت نقل کردید، چیست؟ آیا این آدمهایی که حضرت آنها را گمراه معرفی میکند، در هیچ شرایطی قابل اعتماد نیستند؟
من این برداشت را از کلام حضرت امیرالمؤمنین(ع) دارم که حضرت میفرماید: اگر من همین امروز او را تحملش کردم، فردا او را تحملش کردم، یک هفته آن را تحمل کردم و بعد یک هفته نرسیدم آن را بردارم و من از دنیا رفتم، تاریخ خواهد نوشت، شما مردمی که امروز تحت حکومت علی هستید، میگویید که علی هم معاویه را قبول داشت و الا معاویه را از منصب برمیداشت، پس من یک روز هم معاویه را تحمل نخواهم کرد چرا که اگر من یک روز هم بگذارم او سر کار خود بماند، به معنی آن است که من موید او هستم و افکار، کار و عملکرد او را قبول دارد پس من یک روز هم با او کنار نخواهم آمد و «من هیچگاه آدم گمراه و مضل به کار نمیگیرم».
حضرت علی معتقد بودند آدم گمراه را ولو به درد دنیای من هم بخورد نباید به کار گرفت
این حرف و اقدام حضرت علی(ع) باز برای آن عزیزانی که در جایی منشأ کاری هستند درسهایی دارد. آنهایی که میگویند حالا که درست است خلاف و منحرف است اما در جایی بدرد ما میخورد. حضرت میفرمایند که «ما کنت متخذ المضلین عضدا» این یعنی حضرت معتقدند که من آدمی که گمراه و مضل است را به عنوان بازو یکمک خودم استفاده نخواهم کرد چرا که او انسان درستی نیست. ولو اینکه به درد دنیای من هم بخورد اما من از او بهره نمیگیرم و از وی استفاده نمیکنم.
تسنیم: حضرت علی علیهالسلام در حکومت خودشان راهکاری را برای اصلاح این راه و مردم داشتند؟ حکومتداری ایشان با دیگر حکام چه تفاوتی داشت؟
حضرت علی(ع) فقط حکومت نمیکرد بلکه دغدغه تربیت دینی مردم را داشت
بله اساساً تفاوتی که حضرت امیرالمؤمنین(ع) با دیگران در امر حکومتداری خود داشت این بود که حضرت فقط حکومتداری نمیکرد. دقت کنید این نکته بسیار مهم است و از آن مسائلی است که سر به باد میدهد. حضرت، فقط حکومت نمیکرد که بگوید، من مسئول این هستم که نان و آب مردم را فراهم کنم و اقتصاد مردم را فراهم کنم.
نه، کار امیرالمؤمنین(ع) در کنار نان و آب مردم این بود که دین و تربیت مردم را هم به عهده داشته باشند تا این که مردم تربیت دینی هم بشوند. حضرت علی(ع) دغدغه و نگرشی داشتند که برای مثال میرفتند در بازار و به بازاریها هشدار میدادند که اول بروید یاد بگیرید، بعد بروید تجارت کنید. این یعنی حضرت در کنار این که مردم پولدار شده و نان شب داشته باشند، غصهی این را که مردم گرفتار ربا نشوند را هم داشت. ایشان دغدغه این را هم داشت که پول ربوی و نزولی در زندگی آن مردم نیاید و معامله غیر حلال انجام ندهند که این از دغدغههای امیرالمؤمنین(ع) در جایگاه حکومتداری بود.
فلذا این نهجالبلاغه امیرالمؤمنین(ع) و این کلماتی که از امیرالمؤمنین(ع) نقل شد که به نسبت امامان دیگر هم بیشتر بوده است. اغلب این کلمات و روایات در همان چهارسال و اندی بوده است که ایشان حکومت کردهاند. یعنی خطبهها و نهجالبلاغه و حکمتها و نامهها و بسیاری دیگر از احادیث نقل شده برای آن زمان است که حضرت بدنبال تربیت دینی مردم بودهاند.
و لذا شاهدیم که شخصیتهایی که بعدا خود را نمایان کردند مانند میثمها و کمیلها هرکدام تربیتشده حضرت بودند. یعنی اصحابی که حضرت تربیت کرد، هرکدام از اینها بعداً چراغ روشنی برای آینده شدند در حالی که یکی از نقاط تاریک باقی خلفاء این بود که متأسفانه آنها آدم تربیت نکردند و نه خودشان این توانایی را داشتند و اگر هم تواناییاش را داشتند و جامعهای که آنها ساختند نشان میدهد آنها این کار را نکردهاند.
آنها کسی را برای آینده به عنوان مؤمن متأسفانه تربیت نکردند فلذا همین باعث قصهی عاشورا شد. یعنی وقتی که مردم تربیت دینی نشدند، بچهی ده سالهای که به دنیا آمده و اصلاً پیغمبر را ندیده است، این شخص در کربلا سی یا چهل ساله است. وقتی که تربیت دینی نشد امام حسین (ع) را نمیشناسد، وقتی تربیت دینی نشد امام حسن (ع) نمیشناسد، بسیاری از معارف را نمیداند و بسیاری از آنچه که او را به بهشت میرساند را نمیداند. یگی از نگاههای مهم امیرالمؤمنین(ع) و اهلبیت(ع) در جامعه، تربیت بود، فرهنگ بود و نه اینکه این جامعه فقط و فقط انرژی هستهای داشته باشد، موشک کذا داشته باشد و نانوتکنولوژی که اینها همهاش مهم است و باید یک جامعه اسلامی داشته باشد و در مقابل دشمن قوی باشد اما اگر همه اینها را داشت و تربیت و فرهنگ را نداشت همین انرژی هستهای یا همین نانو میتواند خلاف جهت مسیر حکومت اسلامی و جهان اسلامی حرکت کند.
اگر مهندس مملکت تربیت نشد، میرود پای یک ساختمان امضا میکند، پولش را میگیرد و میگذارد در جیب و ساختمان با یک زلزله کوچک میریزد و یا وقتی دارند ساختمان کنار آن را خراب میکنند میریزد و 20 نفر کشته میشوند و این 20 نفر کشته، محصول عدم تربیت درست آن مهندس است. عالم بود اما تربیتی نشد. یعنی جامعه اسلامی دغدغه تربیت او را نداشت و فقط دغدغه لیسانس او را داشت. مسئولان میگویند ما آنقدر دانشگاه زدیم، اینقدر دانشجو اضافه کردیم، شهرستانهای کشور دانشگاه نداشت اما حالا همهی آنها دانشگاه دارند، دانشگاههای ما زیاد شدند اما تربیت آنها کجا رفت؟ چقدر قوت فرهنگی پیدا کردند؟ چقدر از نظر فرهنگی تقویت شدند؟
تسنیم: با توجه به این سخنان شما قطعا باید این دغدغه تربیت در بین حاکمان هم وجود داشته باشد.
بله، زبیر یک مثال بارز برای این سوال است. این مسئله از دغدغههای مهم و از هم وغم امیرالمؤمنین (ع) بود که در کنار حکومتداری، مردم را تربیت دینی نمایند. دغدغه نداشتن حاکمان در این زمینه کار دست جامعه اسلامی می دهد. زبیر محصول همین قصه است. زبیری که سیف الاسلام است کمکم طمع دنیاییاش رشد میکند و کاخهای آنچنانی می سازد. وقتی امیرالمؤمنین (ع) حاکم می شود، زبیر می بیند که روش امیر المؤمنین با آنچه که او حالا با آن تربیت شده و عادت کرده سازگاری ندارد، فلذا مقابل امام زمانش میایستد، امام زمانی که دوستش دارد. زبیر عاشق امیرالمؤمنین(ع) بود و حتی در قصه درب خانه به پشت درب میآید و آن حضرت را حمایت میکند. چه چیزی باعث میشود که زبیری که اینگونه بوده حالا در جمل در مقابل امیرالمؤمنین(ع) میایستاد. جواب این پرسش یک جمله بیشتر نیست و آن همان عدم تربیت است. وقتی انسان تربیت دینی نشد این اتفاق می افتند حتی اگر قطع تربیت دینی در 30 سالگی صورت بگیرد.
تسنیم: با توجه به حرفهایی که گفتید این برداشت بوجود میآید که زندگی در جامعهای که انسانها تربیت دینی نشده باشند، به سمت صلاح پیش نمیرود. جامعهای که تربیتدینی در آن شکل نگرفته باشد اصلا ناتوان از درک خوبی و بدی است. چیزی که ما از آن به عنوان بصیرت یاد میکنیم.
حکومتداری سبک امیرالمؤمنین(ع) با جهل سازگاری ندارد
ازجمله تفاوتهایی که امیرالمؤمنین در حکومتش و سیرهاش داشت این بود که حضرت به هیچوجه اهل عوامفریبی نبود، درحالیکه دیگران مثل معاویه ابن ابی سفیان، استقرار حکومتشان بر اساس عوام فریبی بود. در طول تاریخ از امروز تا روز قیامت، ظالم برای اینکه بتواند یک جامعه ای را اداره کند و حکومتی را تشکیل دهد، نیازی به این دارد که همیشه مردم را فریب دهد. هرچه مردم جاهل و نادانتر باشند، کار ظالم بیشتر پیش میرود، هرچه مردم عالمتر باشند و بینششان وسیعتر باشد کار این حاکم ظالم پیش نمیرود. امیرالمؤمنین (ع) با جهل مردم نمیتواند، کار و حکومت کند. حکومتداری سبک امیرالمؤمنین(ع) با جهل سازگاری ندارد. جاهل منظورم مقابل علم اصطلاحی لغوی و دانشگاهی نیست، جهل در مقابل تشخیص، جهل در مقابل عقل، جهل در مقابل اینکه بتوانید در دو راهی راه درست را تشخیص دهید. این را ظاهراً مسعودی که از مورخین معروف هم است میگوید که، بعد از قصه صفین یک سربازی وارد شهر شام شد و بعد اختلاف پیدا کرد با کسی بر سر شتری که با وی بود. دعوا کشیده شد پیش معاویه ابن ابی سفیان، معاویه فهمید که حق با این سرباز امیرالمؤمنین(ع) است.
سرباز هنگامی که وارد شهر شام شد گفت که این ناقه برای من است، در زبان عربی، به شتری که ماده باشد میگویند ناقه. رو به سرباز کرد و گفت: این اصلاً ماده نیست این شتر نر است. این که معلوم است شتر ماده است. اولا می گویی این شتر برای من است بعد هم میگویی این ناقه برای من است. دعوا به پیش معاویه ابن ابی سفیان کشیده شد، معاویه به شخص شامی گفت که شاهد داری؟ او هم رفت بهجای 2 شاهد 50 شاهد آورد که بگوید این ناقه برای من است.
سرباز امیرالمؤمنین (ع) هر چه داد و فریاد کرد که این شتر برای من است، اینکه معلوم است جنسیتش چیست، آن مرد شامی با شتر رفت و معاویه سرباز کوفی را نزد خودش نگه داشت، معاویه گفت پول شترت چقدر میشود گفت فلان قدر. معاویه هم شاید کمی هم بیشتر از آن مبلغ به سرباز داد و گفت می خواهم یک پیغام برای علی ابن ابیطالب برسانی، به علی بگو معاویه گفت 100 هزار سرباز دارم بین نر و ماده شتر فرق نمیگذارند، تو با چه کسی میخواهی بجنگی؟ این همان جهلی است که مردم در آن زمان به آن گرفتارشده بودند. روز چهار شنبه بود که معاویه، گفت حالا نماز جمعه نمیخوانیم و به جایش نماز چهارشنبه را برگزار میکنیم، این جهالت است که باعث میشود که بنی امیه بتوانند کار کنند و قرآن را سر نیزه ببرند و حیله کنند. قرآن بر سر نیزه که کاغذ است را می بینند و قرآن ناطق را نمی بینند. این جهل است و این نادانی است. برای همین است تا قرآن سرنیزه میکنند، لشکر کوفه به هم میریزد. از کجا به هم میریزد؟ از جهل!
اگر مبانی حق در دست تو باشد، افراد را با حق محک میزنید نه آنکه حق را با افراد محک بزنید
یعنی آنچه باعث میشود امیرالمؤمنین(ع) در صفین به نتیجه ای که میخواهد برسد نرسید و مالک به نتیجهای که میخواهد برسد نرسید، عبارت از جهل مردم است تفاوت امیرالمؤمنین (ع) با دیگران در این بود که دیگران دنبال این بودند که مردم بصیر بر دینشان شوند و بینش کافی را پیدا کنند. برای همین است آنجایی که شخصی شک کرده بود، امیرالمومنین به او فرمود: «إعرف الحق تعرف الاهله وعرف الباطل تعرف الاهله» یعنی برو حق را بشناس و افراد را با حق تشخیص بده. امروز گاهی جوانهای ما و حتی بالاتر، گاهی عمامهی یک نفر شخصیت و سابقه سی ساله یک نفر، باعث فریبش میشود، به خاطر همین است که حضرت میفرماید «إعرف الحق تعرف الاهله وعرف الباطل تعرف الاهله» اگر تو مبانی حق دستت باشد، افراد را با حق محک میزنید نه آنکه حق را با افراد محک بزنید.
ابوذرها در جامعهای غیر از امیرالمؤمنین (ع) باید خانه نشین بشوند، چون میخواهند جامعه بیدار شود
جهل در یک جامعه اینگونه است که حق را با افراد محک میزنند، میگویند که مگر میشود که فلانی اشتباه کند؟ مگر میشود که فلانی دروغ بگوید؟ اصلاً امکان ندارد که فلانی دروغ بگوید و دروغ حرف بزند، آقا شما اگر حق را شناختید، آنوقت افراد را با حق محک میزنید ولی اگر حق را نشناختید کلاه سرتان می گذارند. برای همین است آنهایی که نقش جهالت زدایی در جامعه دارند در غیر حکومت امیرالمؤمنین (ع) مطرود میشوند، مثلاً چه کسانی؟ مثل ابوذرها، ابوذرها در جامعهای غیر از امیرالمؤمنین (ع) باید خانه نشین بشوند، چرا؟ چون اینها میخواهند که جامعه بیدار بشود.
در جامعه امیرالمؤمنین (ع) امثال ابوذرها و در جامعه نبوی ابوذرها، سلمانها بالا میآیند، چرا؟ چون بصیرند و دیندار و دین شناسند، اما در جامعهای که غیر از سبک امیرالمؤمنین (ع) است، امثال این افراد متأسفانه، منزوی و خانهنشین میشوند. منبع: تسنیم