تاکنون هیچ کتابی نخوانده و هیچ سخنی نشنیده‌ام که صحنه‌های اسارت مردان ما را در چنگال نامردمان بعثی عراق را، آنچنان که در این کتاب است به تصویر کشیده باشد.

به گزارش لرستان خبر، برخی رخدادها روح آدمی را پرواز می دهد به آن بالاهایی که فیض نور خداست. جایی در دور دست ترین نقطه دنیا که نیازی به پاهای مانده در زمین نیست، چرا که بال ها در آن شرط پیمودن است و در آن حریم روح نواز خلوت انس می توان به سرشت راستین خویستن رسید. سید ناصر حسینی پور، روستا زاده ای  از توابع شهرستان باشت استان کهگیلویه و بویراحمد هم چنین پروازی را تجربه کرده است.

 

 

 
وقتی پایی جا می ماند تا دلی سمت یار به آسمان پر بگیرد و این جا است که نه شکنجه های اسارت کاری می توانند بکنند و نه طعنه های آنانی که مرزهای عاشقی را از مسیر دنیوی می جویند. کتاب "پایی که جا ماند" در واقع شوق نامه چنین پروازی است که با سخت ترین شرایط در زمانِ اسارت سید ایثار به نگارشی رمز وارانه در آمد و پس از بازگشت به سرزمین عشق و شهادت شکلی کامل به خود یافت تا اثری در خور نگاه رهپویان مرز راستین پایمردی باشد. کتابی منتشره از سوره مهر که از همان آغاز تولد، مورد استقبال مخاطبین قرار گرفت.
 
اما بدون شک روشن ترین اتفاق رخ داده برای این اثر، خاطره نگارانه از سوی مقام معظم رهبری رقم خورده که با تقریظی به لحن سلام، عطری چنین خوش یافت:
" تاکنون هیچ کتابی نخوانده و هیچ سخنی نشنیده‌ام که صحنه‌های اسارت مردان ما را در چنگال نامردمان بعثی عراق را، آنچنان که در این کتاب است به تصویر کشیده باشد. این یک روایت استثنایی از حوادث تکان دهنده‌ای است که از سویی صبر و پایداری و عظمت روحی جوانمردان ما را، و از سویی دیگر پستی و خباثت و قساوت نظامیان و گماشتگان صدام را، جزء به جزء و کلمه به کلمه در برابر چشم و دل خواننده می گذارد و او را مبهوت می کند. احساس خواننده از یک سو شگفتی و تحسین و احساس عزت است، و از سویی دیگر غم و خشم و نفرت. درود و سلام به خانواده‌ مجاهد و مقاوم حسینی."
 
اما مسیری که منتهی به نگارش کتاب "پایی که جا ماند" شد خود می تواند به عنوان اثری دراماتیک مورد توجه باشد، چرا که نویسنده با توجه به محدودیت های خاصی که در اسارت داشت، نهایت تیزهوشی را به خرج داد تا 811 روز خاطرات اسارت از زندان‌های مخفی عراق را در داخل یک عصا جا سازی کند.
 
یادداشت‌های روزانه ‌ای از شکنجه، درد و تنهایی که از 3 تیر 1367 آغاز شده و تا 22 شهریور 1369 ادامه یافت و فصل پانزدهم آن نیز تولدی است دوباره از خاطرات بازگشت به ایران. وجه دیگری که به کتاب "پایی که جا ماند" تشخص ارزنده ای می دهد، جزئی نگری در روایت پردازی است و از آن جا که تاریخی مستند بر این روایت پیوند یافته منجر به هم کیشی عنصر جذابیت برای مخاطب گردیده است.
 
در کتاب "پایی که جا ماند" وحدتی کلی در لحن روایی وجود داشته و شمایلی یکنواخت در مسیر خاطره نگاری رخ داده است. همچنین طرح مسیر به خوبی شکل گرفته و توصیف های خلاقانه ای در جهت شرایط آزادگان و وقایع تلخ و شیرین روزهای اسارت به رشته تحریر درآمده است. همچنین نویسنده با زاویه دیدی مناسب سعی داشته تا مخاطب را همچون دوربینی همراستا به وقایع نزدیک کند. در این میان، داستان های بسیار تکان دهنده و نوع نگارش نویسنده در ایجاد حس تعلیق از کنش موقعیت های موازی، کتاب فوق را به اثری منحصر به فرد تبدیل کرده است.
 
ساختار کتاب با توجه به انتخاب الگویی واحد در شناسایی محدوده مکانی و زمانی به شکلی منسجم چیده شده است و نویسنده سعی داشته در جهت آشنایی خواننده با فصل های مختلف، روایتی شناور و بی پیچ و خم را در فرم نگارش خود لحاظ کند.
 
اگر چه یادداشت‌ های اولیه‌ کتاب به دلیل اشاره به تمامی جزئیات، قدری طولانی نشان می دهد، اما به تدریج و با شناسایی محیط برای خواننده، شکلی کوتاه تر و منسجم تر به خود می گیرد. مخاطب در کتاب "پایی که جا ماند" همراه با نفس های رزمندگان مقاومت همراه می شود، جایی که صدای پذیرش قطعنامه به گوش می رسد و یا وقتی اشک و فغان از بابت رحلت امام عاشقان به آسمان می رسد و یا در روزهایی از اعیادی فرخنده که شور و شعف شکل می گیرد که این حال و هوا را به تمامی در میان صفحات کتاب می توان ردیابی کرد.
 
کتاب "پایی که جا ماند" از 15 فصل تشکیل شده است وعناوین آن شامل: جزیره‌ ی مجنون، جاده‌ی خندق- جزیره‌ی مجنون، پد خندق-المیمونه، سپاه چهارم عراق- دژبان مرکز بغداد، زندان الرشید- بیمارستان الرشید بغداد- دژبان مرکز بغداد، زندان الرشید- تکریت، کمپ ملحق- تکریت، اردوگاه 16- تکریت، بیمارستان القادسیه- تکریت، کمپ ملحق- تکریت، اردوگاه 16- حبانیه، بیمارستان 17 تموز- اردوگاه 13 رمادیه- ایران، تولدی دوباره می باشد و در پایان کتاب بخشی هم آراسته به اسناد و عکس‌ها گردیده است.
 
نکته جالبی که در همان ابتدای کتاب جلب توجه می کند، این بوده که نویسنده اثرش را به ولید فرحان، شکنجه‌ گر دیو صفت بعثی که از همه روش ها برای شکنجه سید ناصر و یاران دیگر بهره برده بود، تقدیم می کند! از این مسیر هم می توان به مقابله معصومانه مردانی پی برد که مشق آزادگی و تحمل و شفقت را از همان سنگرهای خاکی جبهه آموخته بودند.
 
در کتاب "پایی که جا ماند"، حوادث چنان به هم گره خورده و از روزهای سخت بحران زا عبور می کند که خودِ حادثه بدون طرح ریزی های معمول نویسندگی به ذات دارای پیچش روایی است و این تغییرات رخ داده باعث جهش در سیر صعودی بحران در داستان می شود و نتیجه آن گسترش کشمکش داستانی را در پی دارد. در واقع داستان زندگی سید ناصر حسینی پور چنان دارای بار دراماتیک بوده که سیر روایی رخدادهای آن می تواند طرح اولیه برای پرداختی مناسب باشد، آن جا که از برهوت غربت همچون قهرمانی خسته به وطن باز می گردد، در حالی که خانواده او را مفقودالاثر می پنداشتند و این بازگشت همه از جمله  پدرش را شگفت زده می کند که در روزهای بی خبری از پسر گفته بود: " اگه ناصر اومد، من هم می ‌رم سر قبر سید منصور می ‌گم تو هم پاشو بیا خونه."
 
 
نویسنده در این کتاب، داستان اسارت را با تدوینی کشش مند در شکل روایت و با زبانی روان به پیش می برد
تا خواننده همراه با شرایط سخت و طاقت فرسای شکنجه در زندان های عراق شود.
 
در صفحات 76 و 77 کتاب می خوانیم: "سرگرد با تکرار واحد، اثنین، ثلاث، (یک، دو، سه) برای این که به امام توهین کنم، برایم مهلت تعیین کرد. با تکرار ثلاث منتظر بود به امام توهین کنم. وقتی گلنگدن کشید، احساس کردم تعادل خودش را ندارد. در دلم گفتم: ‌انگار این یکی با بقیه فرق دارد. کلتش را پایین آورد، به طرف پایم. وقتی شلیک کرد در یک لحظه جا خوردم. همه چیز برایم غیرمنتظره بود. فکر می کردم دارم خواب می بینم. می توانستم تصور کنم می خواهد مرا بکُشد، اما چون هر دو پایم مجروح بود، تصور نمی کردم به پای مجروحم شلیک کند! دو گلوله به هر دو پایم شلیک کرد. در اوج ناباوری خیره نگاهش کردم. می خواستم قیافه اش را برای همیشه به ذهن بسپارم. گلوله ها یکی پشت ماهیچه ی بالای ران پای راستم و دیگری پایین ماهیچه ی پای چپم اصابت کرد."
 
حسینی پور در این کتاب، خاطرات خود را از دوران اسارت در بازداشتگاه های مختلف به تصویر درمی آورد. از پادگان نظامی سپاه چهارم ارتش عراق در شهر المیمونه تا زندان الرشید بغداد و از دردهای مانده در بیمارستان الرشید تا کمپ ملحق تکریت که روزهای تلخی بوده است. همچنین خاطراتی بسیار در میان اردوگاه ۱۶ تکریت، بیمارستان القادسیه، بیمارستان 17 تموز و اردوگاه 13 رمادیه رخ داده که فضای تصویری متفاوتی به این اثر داده است.
 
از ویژگی‌های مهم دیگر این کتاب که کمک به دریافت مناسب نزد مخاطب خواهد کرد، ثبت زیرنویس‌هایی برای توضیح عناوین و موقعیت ها است. کتاب "پایی که جا ماند" با روایتی قهرمانانه از مقاومت پسربچه ای رشید در دل غربتکده اردوگاه ۱۶ تکریت در پادگان صلاح‌الدین عراق شکل می گیرد و مخاطب را با خود به ایامی از صبر و شکیبایی دعوت می کند؛ آن جا که پایی جا می ماند اما عشقی بزرگ برای عزت سرزمین همچنان در سینه می تپد.منبع:عمارنامه
 

انتهای پیام/

در کانال تلگرام لرستان خبر عضو شوید

نظرات