برزخ هاشمی بین دختر و حوزه علمیه
اگر فائزه هاشمی و برادرش مهدی را جنجالی ترین آقازادههای بعد از انقلاب بنامیم؛ گزاف نگفتهایم. علیرغم آنکه پدر ایشان در مسندهای مختلف حکومتی حضور داشته است ولی عملکرد این خانواده و خصوصا این دو آقازاده جنجالی نه تنها تفاوتی با ضد انقلاب خارج نشین نمیکند بلکه گویی مو به موی آنچه ضد انقلاب آرزو دارد بر سر کشور بیاورد؛ ایشان عملیاتی میکنند.
به گزارش لرستان خبر، اگر از تخلفات گسترده مالی در حوزههای نفتی و قراردادهای کرسنت و استات اویل بگذریم که چه خسارت سنگین مالی برای کشور داشته است؛ نقش کلیدی خاندان هاشمی در کودتای رنگی 88 قابل اغماض نیست خصوصا حضور خیابانی فائزه و مهدی در آشوبها و رهبری آشوبگران در خیابانهای پایتخت. فی الواقع هر آنچه در آستین پنهان داشته بودند برای سرنگونی نظام جمهوری اسلامی عیان کردند و البته که خواست الهی امری دیگر بود.
فعالیتهای این روزهای فائزه هاشمی یعنی دیدار با عضو ارشد بهاییت در ایران را نیز باید در همان پازل تلاش وی و برادرش برای براندازی نظام جمهوری اسلامی تحلیل کرد. روزی که انگلیسیها در ایران بهاییت را بعد از بابیت پر و بال دادند شاید برخورد قاطع امیرکبیر برایشان غیر قابل پیش بینی نبود و هم چنین برخورد علمای دینی کشور. اگر چه در سالهای حکومت پهلوی خصوصا با حمایت اسراییلیها بهاییان بسیاری از کرسیهای حکومتی را تصاحب کرده بودند ولی موضع سرسختانهی علمای دینی و مردم مسلمان هیچگاه کم رنگ نشد. جمهوری اسلامی نیز از همان روز اول موضع خود را با جریانها و فرق ضاله انحرافی همچون بهاییت و وهابیت مشخص کرد.
لذاست که نباید دیدار فائزه با یک عضو ارشد بهاییت را امری اتفاقی و یا ساده انگاشت. حمایت یک مدعی مسلمانی از بهاییت که اسلام آنها را به دلیل فرقه ضاله بودن کافر و نجس میداند در نوع خود بیسابقه است خصوصا زمانی که بدانیم که این دختر فرزند پدری است که به واسطهی اجتهاد دینی اش در مجلس خبرگان حضور داشته است و حتی ریاست خبرگان را نیز در دوره ای تجربه کرده است. لذاست که از چند وجهه مختلف به این اتفاق باید نگریست:
1- تلاش برای تغییر سیرت جمهوری اسلامی با حفظ صورت؛ زمانی که تلاشهای خاندان هاشمی برای به ثمر رسیدن کودتای رنگی 88 به نتیجه نرسید شاهد تلاشی نرم برای تغییر خطوط قرمز نظام و گفتمان های غالب جمهوری اسلامی از سوی ضد انقلاب هستیم و عملکرد فائزه را میتوان در همین راستا تحلیل کرد. شکستن قبح بهایی بودن و ارتباط مسلمانان به بهاییت قدم اول از پروژه قبح زدایی از ارزشهای دینی است که با کلید واژه حقوق بشر آغاز شده است. حقیقت آناست که جریان تکنوکرات کارگزارانی همان طور که مرعشی از اعضای اصلی این حزب و وابسته ی فامیلی خاندان هاشمی نیز بیان کرده است مشی لیبرال دارند فلذاست برای رسیدن به اهدافشان نه تنها از ارتباط با بهاییت ابایی ندارند که این شروع مسیر است و پس از این باید منتظر شکستن خطوط قرمز پررنگ تری از سوی ایشان بود.
2- دوران پسابرجام را اگر تنها دستاورد دولت بدانیم خیلی اغراق نکردهایم اما آنچه دولت اعتدال در زیر سایه خاندان هاشمی برای پسابرجام برنامه ریزی کرده بود میسر نشد. خوشبینی افراطی به غربیها برای عمل به وعده هایشان و نتیجتا گشایش اقتصادی در رکود سنگین و بیسابقهی حاکم بر کشور آرزویی بود که محقق نشد. حال دولت حاصل تلاش های دو سوم عمر خود را سرابی بیش نمیبیند و می داند از نمد پسابرجام قادر نخواهد بود برای خود کلاهی در انتخابات ریاست جمهوری 96 دست و پا کند.
فائزه اما همچون پدر که دولت روحانی را طفیلی و قفیلی خانوادهی خود میداند در حال طراحی زمینی جدید برای ایجاد یک دو قطبی جدید در حوزه مباحث اجتماعی و فرهنگی است. همان طور که در 88 فتنهی سبز برای سرنگونی نظام جمهوری اسلامی با بهاییت، سلطنت طلبها، سازمان منافقین و سرویسهای جاسوسی آمریکا، انگلیس و اسراییل هم قدم شدند اقدام فائزه را نیز باید در همین راستا دانست که به دنبال همراه سازی فرق ضاله و انحرافی، ضد انقلاب، منافقین و ... با جریان هاشمی در رویارویی انتخابات 96 دانست. حمایت و تقدیر و تشکر بی بی سی فارسی و سخنگوی جامعه بهایی لندن از فائزه را می توان در همین قالب دید.
3- واکنش پدر در قبال فعل حرام دختر نیز به نوبهی خود قابل تامل است. هاشمی دیدار فائزه با بهاییان را خطا و اشتباه دانسته است و از دخترش خواسته است اشتباه خود را جبران کند. اما فائزه با مصاحبه با یک رسانهی غربی جواب پدر را میدهد که اشتباه نکرده و پشیمان نیست. عملکرد فائزه امری غیر قابل انتظار نبوده است؛ در تمام این سالها که او برادران و خواهرش برای ضربه زدن به جمهوری اسلامی تلاش کردند؛ پدر یا سکوت کرد و یا حمایت. در کودتای رنگی 88 که تمام تلاششان را برای براندازی نرم جمهوری اسلامی انجام دادند، نه تنها پدر و مادرشان نسبت به آشوبگری آنها در خیابانهای پایتخت واکنش منفی نشان نداند که هر دو بر هیزم آن آتش تا توانستند افزودند. فلذاست هاشمی نباید از رفتار فائزه در دیدار با بهاییان و پاسخ به تذکر او دلگیر شود که فائزه را باید محصول طبیعی تربیت خانوادگی هاشمی دانست. اگر امروز فائزه رسما در مقابل تذکر پدر جبهه گیری می کند نتیجه ی طبیعی تساهل و تسامح او در تربیت فرزندانش است. وقتی پدر در سال 88 هم راستا با بهاییت در فتنه رفتار میکند، طبیعی است دختر هم در سالهای بعد با آنها رفاقت میکند و عکس یادگاری میگیرد.
4- اما واکنش پدر به رفتار نا به هنجار دختر را اگر نگوییم بی سابقه بوده است که کم سابقه بوده است. هاشمی همیشه از عملکرد فرزندانش حمایت کرده و در دو قطبی منافع انقلاب و عملکرد غلط فرزندان؛ انقلاب را به پای خانواده ی خود ذبح کرده است. اما واکنش این بار هاشمی را نیز میتوان بیشتر سیاسی دانست تا فقهی. هاشمی که خود را فقیه میداند احکام ارتباط یک مسلمان با یک بهایی را میداند و پشت پردهی بهاییت را از بسیاری دیگر بهتر و بیشتر اطلاع دارد. با همه ی این جوانب به فرزندش تذکری میدهد و عمل او را اشتباه عنوان میکند و و نه حرام شرعی. فائزه به دنبال رسمیت بخشیدن به یک فرقه ضالهی صهیونیستی است و پدر که از علمای دین است در شرایطی سخت گرفتار شده است. سابقهی دینی اش و ارتباطش با روحانیت سنتی و لیدرهای جریان حجتیه در حوزه در گرو موضعگیری صریح در باب عملکرد فائزه است و از سویی نمیخواهد همچون گذشته فرزندش را توبیخ کند. لذاست که راهی میانه در پیش میگیرد که هم حوزوی را از خود راضی نگه دارد و هم خانواده را.
5- هاشمی هنوز زنده است و آقازادههای او هنوز در سایه نام پدر فعالیت می کنند. امروز اگر فائزه در حیات پدر اینچنین پاسخ پدر را میدهد فردا روز پس از پدر همان رشتههای کم باقیمانده بین پدرش و انقلاب را نیز خواهد درید. اینکه هاشمی خواهد توانست ظلمی که خودش و خانوادهاش به نظام کرده اند را جبران کند کار بسی سختی است ولی او باید بداند که فرزندانش پس از او دیگر همین ملاحظات دینی و اعتقادی و حتی سیاسی را نخواهند داشت. هاشمی تا دیر نشده باید فکری بکند و تصمیمی سخت بگیرد.
منبع: خبرنامه دانشجویان ایران