تلفیق این سطحی‌نگری در سطح صاحبان برندها و بی‌توجهی‌های مکرر و شخصی برخی چهره‌های حاضر در این دست جشنواره‌ها به اصل متانت در پوشش، که به پیروی از فرهنگ کلی‌تر، هنر را تنها در گرایش به متفاوت‌بودن خلاصه کرده است، خلاف درک کلاسیک از دوگانه مکمل فرم-محتوا به‌عنوان دو بُعد اساسی هنر است. به‌این معنا، هنرمندان و ستارگانی که بدون توجه به معنای هر نوع پوشش و مضامین فکری و فرهنگی ورای آن، اقدام به استفاده از هر نوع طراحی می‌کنند -در شرایطی که جنبش‌های جهانی همچون «‬women not objects» به‌دنبال امحاء سکسیسم در دنیای سرمایه‌داری غرب هستند- نه‌تنها غیرهنری بلکه ضدهنری، و در معنایی عمیق‌تر، سکسیستی عمل کرده‌اند.

به گزارش لرستان خبر، طراحان لباس‌های هنرپیشگان مختلف زن در جشنواره حافظ، تلاش کردند تا از طریق حضور رسانه‌ای، نسبت به رعایت موازین خاص در طراحی‌های خود دفاع کرده و اصل ارزشی‌بودن هنر خود را اثبات کنند. بااین‌حال، به‌نظر می‌رسد این طراحی‌ها آن‌قدر ضعیف هستند که نقدهای فراوان و استقبال کم عمومی را به‌دنبال داشت.

 وقتی صحبت از «هنر» و «ایرانی» می‌شود، ارتباط عجیبی به‌وجود می‌آید میان هنر و گرایش به متفاوت بودن -یا شاید متفاوت به‌نظر رسیدن. یعنی گاهی چهره هنری‌بودن و یا علاقه‌مند به هنر بودن، بدون آن‌که کسی به درستی یا نادرستی این موضوع فکر کند، مترادف «یک جورِ دیگر» بودن می‌شود. این یک جور دیگر بودن از زمانی که دانشجوی سال اول نقاشی تصمیم می‌گیرد مو و محاسن خود را بلند بگذارد یا اگر دختر است، تصمیم می‌گیرد از پیراهن‌های نخی گل‌منگولی گذرِ دستفروش‌های پارک لاله به‌جای مانتو استفاده کند، خودش را به رخ می‌کشد، تا زمانی که جدیدترین و جوان‌ترین هنر، یعنی سینما، عرصه خودنمایی‌های شخصی ستاره‌ها و نیمه‌ستاره‌ها می‌شود. این یک‌جور دیگر بودن، وقتی نوبت جشنواره باشد، حتی به اعضای خانواده هنرمندان هم سرایت می‌کند.

با وجود اسلامی‌بودن قوانین و جامعه در ایران، این اصل فرهنگی سرمایه‌داری که ستاره یعنی کسی که جلوی چشم باشد تا بشود از او خیلی استفاده‌ها کرد، مثلاً محصولی را به نان و آب رساند یا مفاهیمی را یک‌شبه به خورد اکثریت هوادار داد، کمتر مورد توجه عامه مردم و حتی دستگاه‌های فرهنگی قرار گرفته است؛ به‌طوری‌که یک جشن سینمایی که خود را سینه‌چاک هنر و البته هنر ایرانی قلمداد می‌کند، بدون توجه به استحاله‌ای که در صنعت فرهنگی سرمایه‌داری یافته است، عملاً در خدمت سکسیسم قرار می‌گیرد.

ستاره‌های زن و معرفی محصولات برندها

سکسیسم، مفهومی است که بیش از هر گروه دیگر، توسط فمینیست‌ها به‌کار می‌رود تا از طریق آن، ستم تاریخی و اجتماعی نسبت به جنس زن را قالب‌بندی و پردازش کند. یکی از جلوه‌های مهم و فراگیر سکسیسم که به بازتولید برداشتی ناصحیح و غیرانسانی از زن می‌پرازد، صنعت تبلیغات است که از طریق استفاده ابزاری از بدن زن به‌منظور معرفی کالا یا مُد جدید، در حقیقت از زیبایی‌ها و ظرافت بدن زنان در خدمت فروش بیشتر بهره برده است. این بهره‌برداری که می‌توان گفت عمر آن تقریباً برابر با عمر سرمایه‌داری مدرن است، چند دهه است که از طریق معرفی محصولات یک برند در قامت ستاره‌های زن (و گاهاً مرد) در محافل هنری و «شو»های تبلیغاتی، به کار خود ادامه می‌دهد.

ورود و رواج این فرهنگ ابزاری به عرصه فرهنگی کشور، موضوعی است که تقریباً در تمامی جشنواره‌های سینمایی خود را نشان داده و جشن حافظ نیز یکی از نمونه‌های اخیر آن محسوب می‌شود. طراحان لباس‌های هنرپیشگان مختلف زن در این جشنواره، تلاش کردند تا از طریق حضور رسانه‌ای، نسبت به رعایت موازین خاص در طراحی‌های خود دفاع کرده و اصل ارزشی‌بودن هنر خود را اثبات کنند. بااین‌حال، به‌نظر می‌رسد این طراحی‌ها آن‌قدر ضعیف هستند که نقدهای فراوان و استقبال کم عمومی را به‌دنبال داشت.

این موضوعی است که اگر کسی حقیقتاً دغدغه‌مند هنر ایرانی است، باید اندکی به منطق آن بیاندیشد تا بتواند بهتر تصمیم بگیرد که آیا این رویه اصلاً هنری است، تا این‌که بخواهد هنر ایرانی باشد، یا خیر. در مورد جشن حافظ (و تمامی جشن‌های سینمایی جهان که در آن همه موضوع یک طرف و انتشار تصاویر بازیگران در لباس‌ها و آرایش‌های جدید سال‌شان یک طرف)، به‌نظر می‌رسد که توافق نانوشته‌ای صورت گرفته است مبنی بر این‌که حضور برندها در کسوت بازیگران یک ترفند تبلیغاتی است برای بهبود اقتصادی، کمک به اقتصاد داخلی، و رونق بخشیدن به هنر از طریق تأمین مالی بهتر آن. با این دیدگاه، مشخص است که بحث هنر و فرهنگ، دیگر مدت‌هاست بحث مستقلی نبوده و هم‌زیستی جدی با دنیای اقتصاد پیدا کرده است.

وابستگی تاریخی هنر با قدرت و ثروت

از نقطه‌نظر تاریخی هم هنرمندان هیچ زمان بی‌نیاز از ثروت‌مندان یا قدرت‌مندان نبوده‌اند. از وابستگی ناگزیرِ فردوسی (صاحب مصرع هنر نزد ایرانیان است و بس) به دربار سلطان محمود گرفته تا نقاش‌های ایتالیایی که سقف کلیسای کاتولیک و کاخ‌های خاندان مدیچی را نقاشی می‌کردند، این هم‌زیستی قدرت و ثروت با هنر به‌چشم می‌خورد؛ چیزی شبیه هم‌کاسه بودن دانش و هنر از نظر میشل فوکو. بااین‌حال، این درجه از درهم‌تنیدگی که به‌واسطه آن دیگر نتوان بنگاه هنری یا بنگاه اقتصادی‌بودن یک جشنواره را تشخیص داد، شاید فقط متعلق به دوره اخیر باشد که مهم‌ترین نماینده آن در میان تمام هنرها، البته سینماست.

رویدادهای سینمایی امروز در سرتاسر دنیا تبدیل به عرصه مًد و معرفی برندهایی شده‌اند که از این طریق به سودهای میلیاردی در جهان دست یافته و شاید نصیبی از آن هم به دنیای هنر رسیده باشد، و این بستگی تام به آن دارد که هنر را چه بدانیم.

نیاز به تقویت برندهای داخلی به‌منظور تقویت اقتصاد ملی

در نگاه خوشبینانه، اگر تمامی تولیدات سینمای ایران را مطابق با نگاه لئون، تولیدات هنری و ارزشمند تلقی کنیم، چیزی که در جشنواره حافظ و تمامی نقدهای بعد از آن رخ داد، همگی حواشی‌ای بود بر یک اتفاق محوری که شاید توجیه‌گر بسیاری از کوتاهی‌های صورت‌گرفته در این جشنواره باشد: نیاز به تقویت برندهای داخلی به‌منظور تقویت اقتصاد ملی.

در این‌صورت، توجه و احترام برندهای نماینده اقتصاد داخلی به هنجارهای فرهنگی تنها راهی است که این برندها و جشنواره‌های مربوطه را از اتهام سکسیسم و بهره‌برداری از هنرپیشگان زن به‌مثابه بیلبوردهای تبلغاتی مبرا خواهد ساخت. مسأله اینجاست که در میزان خودی‌بودن، و اصلاً در میزان هنری‌بودن پوشش‌های برخی بازیگران زن که خود محل دعوا میان مدعیان فرهنگ‌دوستی و دغدغه‌مندان عفاف بود، تردید وجود دارد. یک نمونه از نقدهای هنری و فرهنگی ممکن، شاید این باشد که بیشتر این طراحی‌ها نماینده تنها یک رویکرد در طراحی بود: الهام‌گیری طراحی لباس از معماری ایرانی!

این در حالی است که طراحی لباس، یک تخصص است که پیوند جدی با صنعت (نساجی، پوشاک، کارآفرینی) و فرهنگ (پوشندگی، کارآمدی، تناسب، ارضاء حس زیباشناسی فردی/جمعی) دارد. از این جهت، شاید تنها گروهی که جای آن‌ها در نقد جشن حافظ به‌شدت خالی است، نشریات تخصصی طراحی و دوخت باشند! در این شرایط و در حالی که عرصه طراحی لباس به‌دلیل مبناهای فرهنگی آن الزاماً عرصه تنوع است، تقلیل‌دادن طراحی لباس به الگوهای بصری معماری، قطعاً ساده‌انگاری طراحان و بی‌تفاوتی برندهای مربوطه به ذائقه عمومی است.

«‬women not objects» به‌دنبال امحاء سکسیسم در دنیای سرمایه‌داری

تلفیق این سطحی‌نگری در سطح صاحبان برندها و بی‌توجهی‌های مکرر و شخصی برخی چهره‌های حاضر در این دست جشنواره‌ها به اصل متانت در پوشش، که به پیروی از فرهنگ کلی‌تر، هنر را تنها در گرایش به متفاوت‌بودن خلاصه کرده است، خلاف درک کلاسیک از دوگانه مکمل فرم-محتوا به‌عنوان دو بُعد اساسی هنر است. به‌این معنا، هنرمندان و ستارگانی که بدون توجه به معنای هر نوع پوشش و مضامین فکری و فرهنگی ورای آن، اقدام به استفاده از هر نوع طراحی می‌کنند -در شرایطی که جنبش‌های جهانی همچون «‬women not objects» به‌دنبال امحاء سکسیسم در دنیای سرمایه‌داری غرب هستند- نه‌تنها غیرهنری بلکه ضدهنری، و در معنایی عمیق‌تر، سکسیستی عمل کرده‌اند.

در نهایت، اگرچه تلاش برگزارکنندگان جشنواره حافظ و امثال آن، که تلاش‌های نوپایی برای باب‌کردن دورهمی‌های خودمانی حلقه هنرمندان است، در این مرحله هنوز موفق نشده تا رویه خود را با منطق صحیحی میان روندهای جهانی هنر هفتم و ملاحظات بومی فرهنگ سروشکل بدهد، اما می‌توان امیدوار بود که در آینده و با مشارکت فکری هرچه بیشتر منتقدان دینی، فرهنگی و مردمی، این امتزاج شکل گرفته و علاوه بر رونق‌یافتن هنر سینما و اقتصاد برند در ایران، نوعی شکوفایی و نوآوری را در تلفیق هنر، فرهنگ، و اقتصاد شاهد باشیم که به‌جرأت می‌توان گفت طراحی لباس در حوزه زنان، یکی از مهم‌ترین و حساس‌ترین جلوه‌های آن است.

منبع: مهرخانه

در کانال تلگرام لرستان خبر عضو شوید

نظرات