دکتر عماد افروغ

مفهوم « حماسه» را باید جزو مفاهیم « سهل و ممتنع» دانست؛ مفهومی که هم آشناست، هم ناآشنا. شاید از نظر برخی، آسان جلوه کند و در حیات فرهنگی و اجتماعی یک قوم، امری بدیهی تلقی شود اما به محض اینکه پای تعریف به میان می آید، کار را بسیار سخت می کند. ظاهرا هر قومی در ذخیره تاریخی خود، درکی از حماسه دارد به گونه ای که می شود گفت حماسه، امری فرهنگی و هویتی است که حداقل خاستگاه فرهنگی، هویتی و اجتماعی دارد. قطع نظر از تعریف حماسه چند ویژگی از آن را می توان برشمرد.
نخست بحث فرهنگی و هویتی است و سپس وجه اجتماعی بودن آن است که خود را نشان می دهد. بنابراین، به یک امر غیرفرهنگی و هویتی و فاقد ریشه که صرفا دارای ویژگی های فردی است نمی توان حماسه اطلاق کرد. حماسه درواقع خلق حادثه ای است هم غیرمترقبه و هم مترقبه. غیرمترقبه بودن آن به نوظهور و دور از انتظاربودنش برمی گردد و مترقبه بودن آن، یعنی امری ریشه دار در هویت یک قوم است پس احتمال وقوع دارد. در این میان باید توجه داشت هیچ خلق حماسه و حادثه عظیم و شگفتی بدون خاستگاه و ریشه تاریخی امکان پذیر نیست. شاید بتوان گفت که حماسه، خلق حادثه اجتماعی عظیمی است که از « زیر» به « رو» آمده است.
می دانیم هر ملتی از ساختارهای مبنایی و زیرین بهره مند است که هرازچندگاهی و عطف به مقتضیات، ضرورت ها و شرایط مکانی و زمانی بروز و ظهور می یابد. تمثیل خوب در این زمینه، کوه آتشفشان است که چیزی در درون خود نهفته دارد که در اثر اتصال آن به عوامل بیرونی، فوران می کند. بنابراین وقتی گفته می شود « حماسه سیاسی» ، این امر نمی تواند از نقطه صفر شروع شود و بدون پیشینه و قابلیت، به ظهور برسد. حماسه با یک خواست و اراده جمعی واقعی پرورش می یابد که البته نباید منافاتی با دارایی های تاریخی یک ملت داشته باشد. برای نگارنده دشوار است که بپذیرد ملتی قابلیت های تاریخی خود را از دست داده یا نتواند آن را به فعلیت برساند. شاید با یک اراده جمعی، این قابلیت ها را کماکان ذخیره نگه دارد اما آنها را از دست نمی دهد. این دیدگاه حسب وجه ساختاری ای حاصل شده که برای فرهنگ قایل هستم.
پست مدرن ها و زمان گرایان به این دیدگاه ها قایل نیستند اما من میانه خوبی با تفکرات پست مدرنیستی و « گفتمان گرایی» ندارم اما چک سفیدامضا هم نمی دهم که اینها به مرور زمان کمرنگ نشود یا کماکان در پستو نگه داشته شود. در عین حال با شناخت نگارنده از جامعه ایرانی معتقدم کماکان این قابلیت دست نخورده باقی مانده و جامعه هر آن مترصد فرصتی است که آن را به ظهور برساند.
درخصوص نامگذاری امسال نیز باید گفت مقام معظم رهبری با شناختی که از لایه های زیرین ایرانیان به ویژه پس از انقلاب اسلامی دارند، توقع خلق یک حماسه دیگری علاوه بر گذشته را مطرح ساخته اند. اشاره شد که برای عملی شدن این امر، اهرم هایی مورد نیاز است. نمی توان از وجه عقلانی و اهرم های مورد نیاز خلق حماسه غافل شد و برخی تصور کنند با توجه به خواست ایشان، می توانند به سراغ فرآیندهای احساسی و هژمونیک بروند و صرفا با نگاه تکلیف گرایانه محض و بدون توجه به نیازهای واقعی به دنبال خلق مشارکت مردمی باشند. به طور طبیعی آنچه مدنظر رهبری بوده است، ایجاد بستر لازم برای مشارکت در همه حوزه های فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی است. همه در سطوح تصمیم گیری، اجرا و نظارت باید به این امر توجه لازم را مبذول دارند. حماسه نیازمند حضور سلایق مختلف در چارچوب گفتمان انقلاب اسلامی و قانون اساسی در میدان است.
اگر نسبتی بین خلق حماسه و مشارکت حداکثری وجود دارد، این مشارکت بدون تکثر و با توجه به واقعیت کیفی جامعه، محقق نخواهد شد. جامعه ایران، جامعه قطبی سیاسی و اقتصادی نیست و باید به واقعیت طیف گونه آن توجه داشت. عطف به این ویژگی، باید اجازه ایفای نقش به کاندیداهای متکثر داد تا بتوان گفت بستر لازم برای خلق حماسه ای جدید فراهم شده است. در این میان، پرهیز از برخورد سلیقه ای با دیدگاه های سیاسی مختلف و سعه صدر ناظران امری ضروری و حیاتی به شمار می رود.

در کانال تلگرام لرستان خبر عضو شوید

نظرات