پرونده اتهامی مردی که همسرش را به قتل رسانده در دادسرای جنایی تهران در حال رسیدگی است.

به گزارش افکارنیوز ، این متهم ۳۳ساله که مهدی نام دارد در گفت وگو با «شرق» درباره انگیزه اش از جنایت توضیح داده است:

چرا همسرت را کشتی؟

حرفمان شد. نمی دانستم چه کار می کنم.

یعنی چه نمی دانستی چه می کردی؟

مواد مصرف کرده بودم.

همسرت هم مواد مصرف می کرد؟

او حتی سیگار هم نمی کشید. در تمام این مدت مرا تشویق می کرد مواد را ترک کنم اما موفق نشد و آخرش این اتفاق افتاد.

اعتیاد داری؟

بعضی وقت ها شیشه می کشم. تفننی مصرف می کنم.

اولین بار کی مواد مصرف کردی و چرا؟

اولین بار ۱۰سال پیش بود. تفننی مصرف کردم اما کم کم مصرفم زیاد شد البته هیچ وقت حرفه ای نمی کشیدم.

چطور با همسرت آشنا شدی؟

از طریق فامیل با هم آشنا شدیم.

چه مدتی بود ازدواج کرده بودید؟

فکر کنم هشت سال.

بچه داری؟

یک دختر سه ساله که با ما زندگی نمی کرد.

پس با چه کسی زندگی می کند؟

با مادر و پدر من. الان هم خیالم راحت است که خوب از او نگهداری می شود.

چرا خودت از دخترت نگهداری نمی کردی؟

پدر و مادرم خرجی دخترم را می دهند.

چند وقت است دخترت با مادر و پدرت زندگی می کند؟

قبلا گاهی پیش آنها می ماند اما از اوایل امسال دایم پیش آنها بود. دخترم خیلی به آنها وابسته شده بود و خیلی دوست داشت با آنها زندگی کند با ما هم رابطه خوبی نداشت به همین خاطر
خیلی کم پیش من و مادرش می آمد.

همسرت از اینکه بچه با او زندگی نمی کرد ناراحت نبود؟

چرا اما نمی توانست حرفی بزند چون من گفته بودم او در خانه پدر و مادرم بماند.

چرا به خاطر دخترت مواد را ترک نکردی؟

از اینکه مواد می کشیدم راضی نبودم اما هیچ وقت نتوانستم ترک کنم.

چقدر درس خوانده ای؟

دیپلم.

بعد چه کردی؟

به بازار رفتم و مشغول شدم. هر کاری فکر کنید، انجام داده ام، کارهای مختلف البته قبل از ازدواج.

قبل از دستگیری هم کار می کردی؟

از اول امسال که از کمپ ترک اعتیاد برگشتم در بنگاه معاملات املاک سرکار رفتم و پول پیش خانه را تهیه کردم.

قبل از آن خرج زندگی را چگونه تامین می کردی؟

خرج زندگی را همسرم می داد. او در تمام این مدت کار می کرد.

قبل از ازدواج هم مواد مصرف می کردی؟

آن موقع تریاک می کشیدم.

همسرت این موضوع را می دانست؟

می دانست اما اوایل زندگی مان خوب بود.

چه شد که رابطه تان به هم خورد؟

کم کم که مصرفم بیشتر شد، رابطه مان خراب شد. هر چندوقت یک بار همسرم مرا به کمپ می برد تا ترک کنم اما وقتی به خانه برمی گشتم بعد از مدتی دوباره شروع می کردم و باز راهی کمپ می شدم. همین باعث شد میان من و همسرم فاصله بیفتد.

همسرت از زندگی مشترک راضی بود؟

اوایل بله اما بعد از مدتی که این اتفاقات افتاد نارضایتی همسرم بیشتر شد.

آیا همسرت هیچ وقت درخواست طلاق کرده بود؟

چندین بار درخواست طلاق داد. چون راضی نبودم موفق نشد. او پیگیر بود و می گفت حق طلاق را به او بدهم اما زیر بار نمی رفتم.

آیا هیچ وقت همسرت را کتک زده بودی؟

هیچ وقت کتکش نزدم.

چرا با طلاق مخالف بودی؟

همسرم بود. دوستش داشتم. نمی خواستم او را از دست بدهم. من بیماری روانی دارم. تعادل روحی و روانی ندارم. دوقطبی هستم، چهارسال در بیمارستان بستری بودم اما این دلیل نمی شود که بخواهم همسرم را طلاق بدهم.

پس چرا او را کشتی؟

از خود بیخود شده بودم و اصلا حواسم نبود. به خودم که آدم دیدم همسرم روی زمین افتاده است.

این ماجرا چقدر طول کشید؟

نمی دانم. یادم نیست.

بعد چه کار کردی؟

زنگ زدم به اورژانس و پلیس و از خانه بیرون رفتم. وقتی برگشتم تعداد زیادی مامور آمده و مردم هم جمع شده بودند. دیدم خیلی شلوغ شده، جلو رفتم و گفتم من شوهرش هستم. من او را کشتم.

چطور او را کشتی؟

از آشپزخانه چاقو برداشتم. ساعت ۸: ۳۰ صبح بود که حرفمان شد. دست خودم نبود و حالا عذاب وجدان دارم.

چرا حرفتان شد؟

[سکوت]

یادت نیست یا نمی خواهی بگویی؟

مواد مصرف می کردم و توهم می زدم. به همسرم شک داشتم و فکر می کردم با فرد دیگری رابطه دارد.

هنوز هم فکر می کنی او با فرد دیگری رابطه داشت؟

همان موقع هم می دانستم با کسی ارتباط ندارد.

پس چرا این کار را کردی؟

دست خودم نبود. مواد مصرف کرده بودم.

وقتی خواستی همسرت را بکشی مقاومت نکرد؟

سعی کرد اما زورش به من نرسید.

چرا فرار نکردی؟

کجا را دارم که فرار کنم؟ چند وقتی بود دنبال راهی بودم که خودم را بکشم. می خواستم از این زندگی نکبت خلاص شوم.

چرا می خواستی خودکشی کنی؟

اگر خودم را کشته بودم الان همسرم زنده بود. زندگی من خوب نبود.

با هیچ کسی ارتباط نداشتم. خانه مان کثیف بود. هیچ کسی نبود خانه را تمیز کند.

همسرم صبح تا شب سرکار بود تا خرج زندگی مان را دربیاورد.

پدر و مادرت توجهی به تو نداشتند؟

آنها سرشان به کار خودشان بود.

الان چه حسی داری؟

دلم برای زنم تنگ شده. مدام فکر می کنم الان از در وارد می شود و مرا با خودش می برد. دلم خیلی زیاد برایش تنگ شده است.
در کانال تلگرام لرستان خبر عضو شوید

نظرات