نسل امروز فکر نکنید که با تمام شدن هشت سال دفاع مقدس راه شهادت بسته شده، بلکه هنوز راه برای ملحق شدن به شهدا باز مانده است.

به گزارش افکارنیوز ، صغری مرادی، تهیه کننده، مستند ساز و کارگردان مجموعه مستند شهید اصغراسدی گفت: شهید اصغر اسدی مسئول و بنیانگذار یکی از کانون های مساجد ایلام بود، در این مجموعه سعی داریم این شهید بزرگوار را به عنوان تنها شهید کانون مساجد استان ایلام به مردم استان ایلام معرفی کنیم.

وی با بیان اینکه بزودی از شبکه استانی ایلام مستند زندگی شهید اصغر اسدی پخش خواهد شد، افزود: درحال حاضر مجموعه آماده پخش است و دبیرخانه کانون فرهنگی مساجد ایلام در حال رایزنی با صدا و سیمای استان ایلام هستیم وقراراست پس از پخش مستند این شهید به منظورمعرفی ایشان به مردم سراسر کشور از صداوسیمای استان تهران هم به روی آنتن برود.

وی ادامه داد: مستندی از ابعاد مختلف زندگی شهیدی اصغراسدی توسط گروهی از کانون فرهنگی مساجد و همکاری مستند سازانی از مرکزصدا وسیمای استان ایلام تهیه و تدوین شده است که بزودی از شبکه استانی ایلام پخش می شود.

مرادی افزود: در این مجموعه مستند، از مادر، برادران، همسرو فرزندان شهید و دوستان وهمکاران شهید گفت وگو هایی انجام شده است و چندین CDاز مناطق عملیاتی پاکسازی مین که به دست خود شهید به عنوان مدیر پروژه فیلمبرداری شده بود را در این مجموعه مستند گنجانده ایم.

وی به خاطره ای از شهید اشاره کرد و گفت: روزی با شهید اصغر اسدی در حین کار در کانون مساجد هم صحبت شدم و ایشان از شهدای دفاع مقدس بسیار یاد می کرد و چون پدر شهید هم به او سفارش کرده بود که راهش را ادامه دهد و بزرگترین آرزویش شهید شدن بود، که به آرزویش رسید.

این مستندسازایلامی گفت: شهید اصغر اسدی از کودکی پیرو خط ولایت فقیه بود و از همان دوران عضو بسیج و تشکل استان ایلام شد و درسال ۸۵، باگذراندن دوره آموزشی تخریب در اصفهان، اولین پاکسازی مناطق مین در دهلران و مهران را با موفقیت به انجام رساند.

وی یادآور شد: شهید شخصی بود که با نسل امروز زندگی می کرد و معتقد بود با تمام شدن جنگ هنوز راه شهادت باز مانده وپدر شهیدش را الگوی خود قرارداده بود تا راه را گم نکند.

تهیه کننده و کارگردان این مجموعه مستند، اظهار کرد: گاهی در پاکسازی مناطق مین گذاری شده سردشت، استخوان های پوسیده ای از شهدا اززیر خاک نمایان می شد که شهید خودش غسل و کفن می کرد و مراسم تشییع می گرفت این صحنه های حقیقی از زندگی شهید بود که من با تمام وجودم آن را درک کردم، بعد از خاکسپاری پیکر شهدا، به خانواده شهدا سرکشی می کرد و عاشقانه مشکلاتشان را حل می کرد.

شهید اصغر اسدی حرص و جوش زیادی نسبت به شهید و شهادت داشت


بخشی از زندگی شهید اصغر اسدی که در ۲۱ آبان سال ۱۳۹۲ در سردشت با انفجار یک مین نمره ۴ به شهادت رسید از زبان خانواده اش به شرح ذیل است:

مادرشهید می گوید: ﻋﻠﻰاﺻﻐﺮ اﺳﺪی، ﻓﺮزﻧﺪﻋﻠﻰاﻛﺒﺮ، در ﺷﺸﻢ ﺑﻬﻤﻦﻣﺎه ﺳﺎل ۱۳۲۶ ﺑﻪ دﻧﻴﺎ آﻣﺪ. ﻣﺎدرش ﻣﻰﮔفت، ﭘﻴﺶ از ﺗﻮﻟّﺪ او ﻧﺬر ﻛﺮدم ﻛﻪ اﮔﺮ ﺧﺪا ﺑﻪ ﻣﻦ ﭘﺴﺮی ﺑﺪﻫﺪ، اﺳﻢ او را ﻋﻠﻰ اﺻﻐﺮﺑﮕﺬارم و ﺳﺎﻟﻰ ﻳﻚ ﻋﺪد ﮔﻮﺳﻔﻨﺪ ﺑﻪ ﻣﺰار اﻣﺎم زاده ﺳﻠﻴﻤﺎﻧﻰ در روﺳﺘﺎی ﻋﺼﻤﺖ آﺑﺎد ﺑﺒﺮم. ﺑﻌﺪ از ﺗﻮﻟّﺪ، او را ﻋﻘﻴﻘﻪ ﻛﺮدﻳﻢ.

‫ ‫ﻛﻮدﻛﻰ ﻓﻌ‪ﺎل و آرام ﺑﻮد. از ﻫﻤﺎن ﻛﻮدﻛﻰ اﺻﻮل و ﻓﺮوع دﻳﻦ و ﻧﺎم دوازده اﻣﺎم را ﻳﺎد ﮔﺮﻓﺖ.


ﻋﻠﻰاﺻﻐﺮ ﺗﺎ ﻛﻼس ﭼﻬﺎرم اﺑﺘﺪاﻳﻰ در روﺳﺘﺎی ﭼﺸﻤﻪ ﺧﺴﺮو ﺗﺤﺼﻴﻞ ﻛﺮد. و ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺿﻌﻒ اﻗﺘﺼﺎدی ﺧﺎﻧﻮاده از اداﻣﻪ ﺗﺤﺼﻴﻞ ﻣﺤﺮوم ﺷﺪ. در ﻛﺎرﻫﺎی ﺧﺎﻧﻪ و ﻛﺸﺎورزی ﺑﻪ ﻣﺎدر و ﭘﺪرش ﻛﻤﻚ‫ﻣﻰﻛﺮد.

‫در اوﻗﺎت ﻓﺮاﻏﺖ ﺑﻪ ﻣﺴﺠﺪﻣﻰرﻓﺖ. ﺑﻪ ﻗﺮآن و دﻋﺎ ﻋﻼﻗﻪ داﺷﺖ. ﻣﺮدم را ﺟﻤﻊ ﻣﻰﻛﺮد و ﺑﺮای آﻧﻬﺎ ﻗﺮآن ﻣﻰﺧﻮاﻧﺪ. ﻣﻰﮔﻔﺖ: ﻫﺮ وﻗﺖ ﻗﺮآن ﻣﻰﺧﻮاﻧﻢ روﺣﻴ‪ﻪام ﻋﻮض ﻣﻰﺷﻮد.

‫در اوﻗﺎت ﺑﻴﻜﺎری ﻛﺘﺎبﻫﺎی ﻣﺬﻫﺒﻰ، ﻧﻮﺣﻪ ﺧﻮاﻧﻰ، ﻛﺘﺎب ذﻛﺮ ﻣﺼﻴﺒﺖﻫﺎی اﺋﻤﻪ اﻃﻬﺎر (ع) و ﻛﺘﺎبﻫﺎی ﺷﻬﻴﺪ ﻣﻄﻬ‪ﺮی را ﻣﻄﺎﻟﻌﻪ ﻣﻰﻛﺮد.

‫‫ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﻣﺴﺎﺋﻞ ﻣﺬﻫﺒﻰ و ﺷﺮﻋﻰ ﻣﻘﻴ‪ﺪ ﺑﻮد. ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻮاده اش ﻣﻰﮔﻔﺖ، اﮔﺮﮔﻮﺳﻔﻨﺪان را ﺑﻪ ﻣﺰارع ﻣﺮدم ﺑﺒﺮﻳﺪ و آنﻫﺎ از ﻋﻠﻒﻫﺎی آن ﻣﺰارع ﺑﺨﻮرﻧﺪ، ﮔﻮﺷﺘﻰ ﻛﻪ ﺑﺮ ﺑﺪن آنﻫﺎ ﻣﻰروﻳﺪ، ﺣﺮام اﺳﺖ. ﻳﺎ ﺑﺎﻳﺪ ﺗﺎواﻧﺶ را ﺑﺪﻫﻴﺪ ﻳﺎ رﺿﺎﻳﺖ ﺻﺎﺣﺐ آن ﻣﺰارع را ﺣﺎﺻﻞ ﻛﻨﻴﺪ.

‫ﻋﻠﻰاﺻﻐﺮاﺳﺪی در ﺳﺎل ۱۳۴۸ و در ۱۹ ﺳﺎﻟﮕﻰ ﭘﻴﻤﺎن ازدواج کرد وﺛﻤﺮه ی اﻳﻦ ازدواج چهارﻓﺮزﻧﺪ ﺑﻪ ﻧﺎمﻫﺎی اﻛﺮم ﻣﺠﻴﺪ، ‫ ﻫﺎدی و ﻓﺎﻃﻤه بود.

ﻫﻤﺴﺮ ﺷﻬﻴﺪ ﻣﻰﮔﻮﻳﺪ: او ﻓﺮدی ﺧﻮش اﺧﻼق، ﺧﻮش ﺑﺮﺧﻮرد، ﻣﺘﻮاﺿﻊ، ﺻﺎﺑﺮ و ﺑﺎﺗﻘﻮا ﺑﻮد. ﺑﻪ ﺳﺎده زﻳﺴﺘﻰ ﻋﻼﻗﻪ داﺷﺖ. زﻣﺎﻧﻰ ﻛﻪ ﺧﺎﻧﻪ را ﻓﺮش ﻣﻰﻛﺮدﻳﻢ، اﻳﺸﺎن ﻓﺮش را ﺟﻤﻊ ﻣﻰﻛﺮد و ﻣﻰﮔﻔﺖ: ﻣﻰﺧﻮاﻫﻢ زﻣﻴﻦ را اﺣﺴﺎس ﻛﻨﻢ.

‫ﻋﻠﻰاﺻﻐﺮ ﻫﻤﻴﺸﻪ ﺳﻌﻰ ﺑﺮ اﻳﻦ داﺷﺖ ﻛﻪ ﻧﻤﺎزش را در ﺟﺎﻳﻰ ﺑﺨﻮاﻧﺪ ﻛﻪ ﺑﺪﻧﺶ زﻣﻴﻦ ﺳﺨﺖ را اﺣﺴﺎس ﻛﻨﺪ در زﻣﺎن ﺳﺮﺑﺎزی ﺑﻪ اﻧﻘﻼب ﻋﻼﻗﻪﻣﻨﺪ ﺷﺪ.

در ﺳﺎل ۵۱ ﺑﺎ آﻳﺖ اﻟﻠّﻪ رﺑ‪ﺎﻧﻰ ﺷﻴﺮازی در راﺑﻄﻪ ﺑﻮد. یک سرباز مطیع ﺧﻂ اﻣﺎم ﺑﻮد و زﻧﺪﮔﻰﺧﻮد را وﻗﻒ ﻣﺒﺎرزه و ‫ اﻋﺘﻘﺎد ﺧﻮد کرد. ﻗﺒﻞ از اﻧﻘﻼب ﻛﺘﺎبﻫﺎ و اﻋﻼﻣﻴ‪ﻪﻫﺎی اﻣﺎم را ﺗﻮزﻳﻊ ﻣﻰﻛﺮد. ﻧﻮارﻫﺎی اﻣﺎم را در ﻛﻮرهﻫﺎ ﺿﺒﻂ ﻣﻰﻛﺮد.

‫‫ﺑﻪ روﺳﺘﺎﻫﺎی دور دﺳﺖ اﺳﺘﺎن ﺧﺮاﺳﺎن ﻣﻰﺑﺮد. ﻳﻚﺑﺎر از ﻗﻢ ﻛﻪ اﻋﻼﻣﻴ‪ﻪی اﻣﺎم را ﻣﻰآورد، ﺳﺎواک اورا دﺳﺘﮕﻴﺮ ﻛﺮد و ﻣﺠﺮوح ﺷﺪﻛﻪ او را ﺑﻪ زﻧﺪان ﺗﺎﻳﺒﺎد ﺑﺮدﻧﺪ. در ﺗﻬﺮان ﻧﻴﺰ در زﻧﺪان اوﻳﻦ اﻓﺘﺎد.

‫‫اﻋﻼﻣﻴ‪ﻪﻫﺎی اﻣﺎم را ﭘﺨﺶ و در راﻫﭙﻴﻤﺎﻳﻰﻫﺎ و ﺗﻈﺎﻫﺮات ﺷﺮﻛﺖ ﻣﻰﻛﺮد. و ﺑﺎ ﻟﺒﺎس ﺷﺨﺼﻰ ﻣﻰرﻓﺖ. ﻣﻰﮔﻔﺖ: ﺷﺎﻳﺪ ﺑﺎ اﻳﻦ ﻟﺒﺎس اﺣﺘﺮاﻣﻰ ﺑﺮای ﻣﻦ ﻗﺎﻳﻞ ﺷﻮﻧﺪ و ﺣﻘّﻰ ازدﻳﮕﺮان ﺿﺎﻳﻊ ﺷﻮد.

مطیع اواﻣﺮ ﻣﺤﺾ اﻣﺎم ﺑﻮد. رﻫﺒﺮی را ﻗﺒﻮل داﺷﺖ؛ ﻣﻰﮔﻔﺖ: ﺑﺎﻳﺪ آنﻫﺎ در رأس اﻣﻮر ﺑﺎﺷﻨﺪ.

ﺑﻪ وﻻﻳﺖ و رﻫﺒﺮی ﻋﺸﻖ ﻣﻰورزﻳﺪ


‫برادرشهید می گوید: ﺑﺎ ﺷﺮوع ﺟﻨﮓ ﺗﺤﻤﻴﻠﻰ، ﺑﺮای دﻓﺎع از اﺳﻼم و ﻧﺎﻣﻮس و ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﻓﺮﻣﺎن اﻣﺎم ﺑﻪ ﺟﺒﻬﻪ رﻓﺖ. رﻓﺘﻦ ﺑه ‫ﺟﺒﻬﻪ را وﻇﻴﻔﻪ ﺷﺮﻋﻰ و دﻳﻨﻰ ﻣﻰداﻧﺴﺖ.

‫ﻣﻰﮔﻔﺖ: ﺷﻬﺪا زﺣﻤﺖﻫﺎی زﻳﺎدی ﻛﺸﻴﺪه اﻧﺪ ﻛﻪ ﺑﺎﻳﺪ ﺧﻮنﻫﺎی آنﻫﺎ را ﭘﺎﻳﻤﺎل ﻧﻜﻨﻴﻢ. ﻧﺸﺴﺘﻦ در ﺧﺎﻧﻪ ﺣﺮام اﺳﺖ، وﻗﺘﻰ ﻛﻪ دﺷﻤﻦ ﺑﻪ ﺧﺎک ﻣﺎ ﺣﻤﻠﻪ ﻛﺮده اﺳﺖ. ‫‫معتقد ﺑﻮد: ﻫﻤﻪ ﺑﺎﻳﺪ در ﺟﻨﮓ ﺷﺮﻛﺖ ﻛﻨﻨﺪ. ﺟﻮاﻧﺎن ﺑﺎ ﺟﺎﻧﻔﺸﺎﻧﻰ ﺧﻮد از ﻣﻴﻬﻦ دﻓﺎع ﻛﻨﻨﺪ.

‫ﻋﻠﻰاﻛﺒﺮ اﺳﺪی - ﭘﺴﺮﺧﺎﻟﻪی ﺷﻬﻴﺪ، ﻣﻰﮔﻮﻳﺪ: او اﻓﺮاد را ﺑﻪ ﺟﺒﻬﻪ دﻋﻮت ﻣﻰﻛﺮد. ﺑﻪ ﻣﻦ ﻣﻰﮔﻔﺖ: ﭼﺮا در ﺧﺎﻧﻪ ﻧﺸﺴﺘﻪاﻳﺪ؟ اﻵن ﻫﻤﻪ ﺑﺴﻴﺞ ﻣﻰﺷﻮﻧﺪ و ﺑﻪ ﺟﻨﮓ ﻣﻰروﻧﺪ. ﭼﺮا ﺣﺮﻛﺖ ﻧﻤﻰﻛﻨﻴﺪ؟ از ﺧﻮدﺗﺎن ﭼﻴﺰی ﻧﺸﺎن ﻧﻤﻰدﻫﻴﺪ؟ ﻛﻪ ﻣﻦ ﺑﻪ ﺣﺮف او ﮔﻮش ﻛﺮدم و ﺑﻪ ﺟﺒﻬﻪ اﻋﺰام ﺷﺪم.

در اواﻳﻞ ﺟﻨﮓ ﺑﻪ ﻣﻨﻄﻘﻪی ﻛﺮدﺳﺘﺎن اﻋﺰام ﺷﺪ و در ﻣﻘﺎﺑﻞ ﺣﺮﻛﺖﻫﺎی ﻣﻨﺎﻓﻘﻴﻦ اﺳﺘﻘﺎﻣﺖ ﻛﺮد.

او ﻓﺮﻣﺎﻧﺪه ای ﺑﺴﻴﺎر ﺷﺠﺎع ﺑﻮد. ﺑﺎ ﻧﻴﺮوﻫﺎ ﺧﻮﺷﺮﻓﺘﺎری ﻣﻰﻛﺮد. ﺑﻴﺸﺘﺮ از ﻫﻤﻪ زﺣﻤﺖ ﻣﻰﻛﺸﻴﺪ و درﻣﺄﻣﻮرﻳﺖﻫﺎی ﺧﻄﺮﻧﺎک ﭘﻴﺶﻗﺪم ﺑﻮد.

‫‫‫‫ﺷﻬﺎدت رﺳﻴﺪ و ﺟﻨﺎزه اش را آوردﻧﺪ، ﻳﻚ ﻗﺴﻤﺖ از ﺳﺮش از ﺑﻴﻦ رﻓﺘﻪ ﺑﻮد.

‫ﻫﻤﺮزم ﺷﻬﻴﺪ - ﻣﺠﺘﺒﻰ اﻧﺘﻈﺎری - ﻣﻰﮔﻮﻳﺪ: در ﻋﻤﻠﻴ‪ﺎﺗﻰ ﻛﻪ اﻳﺸﺎن ﺑﻪ ﺷﻬﺎدت رﺳﻴﺪ، ﺑﺎﻳﺪ از آب ﻋﺒﻮر ﻣﻰﻛﺮدﻳﻢ. او ﻛﻔﺶﻫﺎﻳﺶ را از ﭘﺎ در ﻧﻴﺎورد. وﻗﺘﻰ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺷﻬﺎدت رﺳﻴﺪ، ﻛﻔﺶﻫﺎﻳﺶ را ﻛﻪ از ﭘﺎ درآوردﻧﺪ ﭘﻮﺳﺖ ﭘﺎﻳﺶ ﺑﻪﻛﻔﺶ ﭼﺴﺒﻴﺪه ﺑﻮد.

‫‫ﺷﻬﻴﺪ ﻳﻚ ﺳﺎﻋﺖ ﻗﺒﻞ از اﻳﻦ ﻛﻪ ﺑﻪ ﻣﻨﻄﻘﻪی ﻋﻤﻠﻴ‪ﺎﺗﻰ اﻋﺰام ﺷﻮد، ﺑﺎ ﺧﺎﻧﻮادهاش ﺗﻤﺎس ﮔﺮﻓﺖ و ﺑﻪ آنﻫﺎ ﺳﻔﺎرش ﻛﺮد: ﺑﺎﻳﺪﺷﺒﺎﻧﻪ روز در ﺧﺪﻣﺖ اﻧﻘﻼب ﺑﺎﺷﻴﺪ. اﻧﻘﻼب ﺣﻖ ﺑﻴﺸﺘﺮی دارد. اﻃﺎﻋﺖ از‫وﻻﻳﺖ ﻓﻘﻴﻪ واﺟﺐ اﺳﺖ. ﻛﻢﻛﺎری ﺧﻴﺎﻧﺖ ﺑﻪ اﻧﻘﻼب اﺳﺖ.
در کانال تلگرام لرستان خبر عضو شوید

نظرات