زنِ مسلمان، عروســـک جامعه نیست
حجتالاسلام سیدمحمدمحسن دعایی معتقد است: موضوع زیربنایی عفت و حیا و روبناهایش که مسئله حجاب و سبک زندگی عفیفانه است، یکی از مهمترین مسائل اسلامی است و به اندازهای اهمیت دارد که در روایتهای اسلامی، فقدانش با فقدان دین هماهنگ شده. «لادینَ لِمن لاحیاء لَه» یعنی اگر عنصر عفت و حیا از انسانی زدوده شود، بلاشک دینداری و دینمداری هم از او زدوده میشود.
حجتالاسلام سیدمحمدمحسن دعایی، دبیر جبهه فرهنگی عفاف و حجاب است که به گفته خودش مجمعی است از افراد دلسوز و علاقهمند به بحث عفاف و حجاب. او مدیرعامل موسسه مطالعات راهبردی علوم و معارف اسلامی نیز هست؛ یک موسسه مردمنهاد که در سال 86 در مشهد به ثبت رسیده است. این موسسه مسئولیت تولید علم دینی و تربیت مدرس و محقق سیستمهای دینی را عهدهدار است. دعایی مدیر «موسسه فرهنگی تحقیقاتی صدف عفاف» هم هست که موسسهای است مختص طراحی نظام خانواده از دیدگاه اسلام و شاخصهای خانواده سالم و تربیت محقق و مدرس در این حوزه.
چرا شما وارد موضوع عفاف و حجاب شدید و موسسه تشکیل دادید؟
موضوع زیربنایی عفت و حیا و روبناهایش که مسئله حجاب و سبک زندگی عفیفانه است، یکی از مهمترین مسائل اسلامی است و به اندازهای اهمیت دارد که در روایتهای اسلامی، فقدانش با فقدان دین هماهنگ شده. «لادینَ لِمن لاحیاء لَه» یعنی اگر عنصر عفت و حیا از انسانی زدوده شود، بلاشک دینداری و دینمداری هم از او زدوده میشود. از یک سو تمرکز فعالیتهای جبهه باطل در سرتاسر عالم علیه انقلاب و حاکمیت اسلامی و تمرکزش بر حیازدایی و عفتزدایی و تزریق فرهنگ بیبندو باری در جامعه اسلامی و از سوی دیگر تسامحات گستردهای که بخشهایی از حاکمیت در این ارتباط به آن مبتلا هستند، باعث شد که برای این موضوع اهتمام و خاصی را در زندگی فعالیتهای فرهنگی خودم اختصاص دهم.
این موارد کافی است تا کسی وارد حوزه عفاف و حجاب شود یا علاوه بر اینها فرد باید پتانسیل خاصی هم داشته باشد؟ فقط کسانی که روحانی یا روانشناس هستند میتوانند وارد این حوزه شوند؟
فعالیت در این حوزه نیاز به چند مؤلفه دارد. مؤلفه اول اغنای نگرشی و احساسی در مورد اهمیت این مسئله است. یعنی باید اهمیت این موضوع را ادراک کند که اهمیت آن به اندازه اهمیت کل نظام اسلامی است؛ چون زدودنش راهبرد اساسی دشمنان نظام است. دشمنان به این جمعبندی رسیدند که اگر حیا را از جامعه اسلامی بگیرند، نظام اسلامی ساقط میشود، لذا تمام برنامهریزیهایشان را با مرکزیت حیازدایی مدیریت میکنند. تشخیصشان هم خیلی درست است. چون وقتی حیا از بچه مسلمان گرفته شد و تن به هر بیبندوباری داد، دیگر گوش او به خدا و قرآن و دین و نظام دینی نیست. وقتی اینگونه آدمها زیاد شدند، دیگر چیزی به نام نظام اسلامی نخواهیم داشت. بنابراین ترویج بیبندوباری در جمهوری اسلامی، یک راهبرد براندازانه برای اصل نظام است.
مولفه دوم این است که برای فعالیت در عرصه عفت و حیا و حجاب باید مدل داشته باشند. علاوه بر یکسری شناختهای زیرساختی در این حوزه، باید برای فعالیت یک مدل اقدام فرهنگی داشته باشیم تا اینکه خدای نکرده فعالیت ما باعث دور شدن جامعه از عفت و حیا نشود.
سومین مولفهای که یک فعال فرهنگی باید در این عرصه داشته باشد، اذعان به کار جمعی و گروهی است. شما سراغ دارید که در غرب، دشمنان اسلام در این محورها فردی عمل کنند؟ آنها شبکهای و جبههای عمل میکنند. بنابراین ما هم در این سمت باید به شکل شبکهای و جبههای عمل کنیم. داشتن روحیه کار جمعی و ارزشمند بودن کار جمعی برای فعال فرهنگی در این عرصه به نظر میرسد که از واجبات باشد. عنصر فرهنگی در این عرصه باید خودش را در یک جبهه تعریف کند و تلاش عمیقی برای اقدام شبکهای داشته باشد تا اینکه فعالیتهایش در یک همافزایی جمعی اثربخشتر باشد.
تعریف شما از عفاف و حجاب چیست؟ آیا عفاف و حجاب صرفا یک پوشش ظاهری برای خانمها و آقایان است یا معنای گستردهتری دارد؟ حجاب و عدم رعایتش، یک امر نسبی است یا مطلق؟
کلمه حجاب به معنای مانع در لغت عرب به کار میرود. مثلا اینکه ما باید حجابهای ظلمانی و نورانی را پاره کنیم تا به خدا برسیم. یعنی موانعی بین ما و خدا وجود دارد که این موانع باید برداشته شود. اما الان اصطلاح شده برای یک نحو پوشش خاص. ما در ادبیات دینی واژه «سطر» را داریم و واژه «جلباب» را بعنوان یک نوعی از حجاب که از عصر پیامبر بوده. داریم. بنابراین ما معتقد به یک سبک زندگی هستیم، یک فرهنگ پوشش برای مرد و زن مسلمان. حجاب، یک نوع رفتار در جامعه است که پوششهای ما را شامل میشود. اما واژه عفت و حیا ملکهها و حالات نفسانی و روحی انسان هستند. حالاتی در نفس انسان شکل پیدا میکند که رفتارهای سبک و حقیر و ذلیلانه و پست از او سر نمیزند. این دیگر مربوط به نوع پوشش نیست بلکه سبک زندگی عفیفانه در انسان شکل پیدا میکند. آن وقت چشم و زبان انسان و شکم و دامن انسان هم عفیف میشود. سلوک انسان سلوک عفیفانهای میشود. ما باید دنبال نهادینه شدن سبک زندگی عفیفانه در جامعه باشیم نه اینکه یک فردی فقط پوشش مناسبی داشته باشد، ولی حرف زدن و نشست و برخاستش ضد عفت و ضد حجب و حیا باشد.
اما تمام این مقولهها باز نسبی است و حداقلها و حداکثرهایی برایشان منظــور میشود، مثل ملکه تقوا که حداقل و حداکثری دارد. ملکات نفسانی کلا این گونه هستند و درجهبندی میشوند و خروجیهای رفتاری و تصمیمسازانشان هم درجهبندی میشود. اما چیزی که ما باید دنبالش باشیم این است که حداقلهای لازم را در جامعه نهادینه کنیم که این را باید قانون تکفل کند و دنبال حداکثرهای فرهنگیاش باشیم که این را باید ارزشهای اخلاقی و فرهنگهای تابعش برای او برنامهریزی داشته باشند.
جبهه فرهنگی عفاف و حجاب چیست و میخواهد چه کاری انجام دهد؟
جبهه فرهنگی عفاف و حجاب مجمعی است از فعالان دغدغهمند عرصه عفاف و حجاب که رسالت اصلیاش اولا شناسایی فعالان و موسسات و محصولات در این ارتباط و ثانیا شبکهسازی و توانمندسازی این مجموعهها برای عملیات اثربخش، متین، منطقی و صحیح در سطح ملی و فراملی است. جبهه فرهنگی عفاف و حجاب، یک تشکل مردمی است که به دنبال تجمیع دغدغههای تمام کسانی است که به کرامت انسان و کرامت زن مسلمان باور دارند و چون احساس میکنند که این کرامت دستخوش تعدی و تجاوز دشمنان بشریت قرار گرفته، میخواهند از آزادی و آزادگی و کرامت و عفت جامعه اسلامی به شکل منطقی دفاع کنند.
این جبهه مردمی چهطور با نیروهایش در ارتباط است؟
تمام افراد از یک سو و مجموعهها و موسسات از سوی دیگر، باید خودشان را عضو جبهه به حساب بیاورند و عضویتشان را در جبهه تثبیت کنند. این فرآیندی دارد که باید پرونده خودشان را در جبهه فعالسازی کنند. این پرونده به چند بخش تقسیم میشود. فرمهایی است که ابتدا اطلاعات اولیه فرد یا موسسه در آن ثبت و بهروزرسانی میشود و بعد میثاقنامهای است که به امضا میرسد و به این ترتیب فرد یا موسسه، عضویتش در جبهه فرهنگی حجاب تثبیت میشود .
تا دوماه آینده فرمها از طریق فضای مجازی قابل دسترسی خواهد بود. دبیرخانه جبهه هم شبانهروز فعال و پذیرای ارتباطات است. خود دوستان دبیرخانه هم به سراغ موسسات میروند و با آنها ارتباط برقرار میکنند.
بزرگترین هدف این جبهه چیست؟
هدف آرمانی جبهه، رسیدن به یک جامعه عفیفانه است به عنوان جامعه اسوه. هدفی که ما در جبهه داریم رسیدن به جامعه اسوه است از حیث استقرار ملکه عفت و حیا در آن جامعه. برای رسیدن به این هدف، باید طراحیهایی در لایهها و سطوح مختلف صورت گیرد که یکی از مهمترینش رسیدن به یک منشور جامع برای این منظور است. در سطح ملی، منشور جامعی که مبنای سیاستها و راهبردها و راهکارها در شمول نهادهای دولتی و سطح موسسات مردمی و خود مردم باشد، نداریم. جبهه الزاما این منشور را تولید خواهد کرد و برای فرهنگسازی به کمک و حضور خود مردم و حضور نخبگان مردمی و در تعامل تنگاتنگ با دولت و نهادهای دولتی کار را جلو میبرد.
شما در حال حاضر اوضاع عفاف و حجاب را در کشورمان چطور ارزیابی میکنید؟ آیا اوضاع خیلی وخیم است؟ اصلا ملاک ارزیابی وضع حجاب کشور چیست؟
پاسخ دقیق به این سوال نیاز به پایشهای اجتماعی روشمند و دقیق دارد که متاسفانه چندان این پایش به شکل صحیح انجام نشده اما برداشتهای عمومی در رابطه با این سوال وجود دارد. گفته میشود که ضریب عفت و حیا در جامعه رو به افزایش نیست. به عبارت دیگر تهاجمهای اجانب از یک سو و مدیریت فرهنگی داخلی از طرف دیگر دست به دست هم داده و در تضعیف روحیه رفتار عفیفانه در کشور موثر افتاده است. اگر ما این را به شکل منحنی بخواهیم رسم کنیم، شیب منحنی را من نمیتوانم قضاوت کنم اما این منحنی قطعا منحنی رو به افزایش است. اما شیبش به چه مقدار است، نیاز به پایش اجتماعی دارد.
موفقیت یا عدم موفقیت برنامههای عفاف و حجاب در کشور چه علتی دارد؟ صرفا فعالیتهای دشمن یا برنامهریزی سیساله بعد از انقلاب یا غفلت مردم یا گزینهای دیگر؟
مسائل اجتماعی، تکبعدی و تک لایهای نیستند که بشود برایشان یک جواب مشخص عرضه کرد. اگر بخواهیم خلاصه و فشرده به این سوال پاسخ دهیم به دو نکته برمیخوریم: نکته اول این است که با پایان جنگ تحمیلی، جبهه استکبار جهانی امید داشت با تهاجم نظامی بتواند حاکمیت نوپای اسلامی را در ایران نابود کند؛ وقتی از این مسئله مایوس شد، راهبرد خودش را چیزی به نام جنگ نرم تعریف کرد. جنگ نرم یک مرکز ثقل دارد که آن حرکت دادن جامعه به خصوص نسل جوان به سوی ابتذال اخلاقی و رفتارهای ناشی از فوران احساس جنسی و احساس بیهویتی است. این راهبرد اساسی جبهه استکبار در برنامههای مختلفی از طریق شبکههای ماهوارهای و شبکه اینترنت و... در کشور سرازیر شد. در طرف مقابل جامعه به ارث رسیده با خرابیهای جنگ، به جای احساس این راهبرد اساسی دشمن، راهبرد بازسازی خودش را روی مسائل اقتصاد و عمران ظاهری کشور قرار داد و از این مسئله در طول بیستسال غفلت شد. پس جامعه در طول بیست سال در تهاجم شدید جنگ نرم سوخت و مدافعین آن در خلال این مدت، از این تهاجم غفلت کردند یا خودشان را به تغافل زدند. در این معادله، برنامههای فرهنگی نیروهای خودی و مدل مدیریتی و حاکمیتی نیروهای اقدام کننده داخلی، متناسب و متقارن با دشمنیهای دشمن تنظیم نشد. اگر بخواهیم شبیهسازی بکنیم مانند تهاجم سختافزاری دشمن با توپخانه و خمپاره و موشک و بمباران هوایی است که مدافعان، این گستره تهاجم را درک نمیکنند و فقط با چند سربازِ سنگر مقابلش درگیر میشود، طبیعی است که شکست میخورد.
فکر میکنید در بین مدیران فرهنگی کشور، لزوم پرداختن به مسئله عفاف و حجاب حس شده است؟
در یک قضاوت خوشبینانه و مستند به صدها شاهد قطعی، به عنوان یک فعال فرهنگی عرض میکنم که به هیچ وجه دغدغه گسترش عفت و حجاب در جامعه، در دستور کار نهادهای اقدامکننده قرار نگرفته و اکثر برنامهها شکلی سطحی، احساسی، کمعمق و با ضریب اثربخشی ضعیف دارند.
یکی از برنامههایی که در کشورمان برای داستان عفاف و حجاب وجود دارد، برخوردهای ضربتی و مربوط به فصول خاصی از سال است. یعنی 6 ماه اول سال خیلی پررنگ و بعد رها میشود. این خود یک آفت نیست؟
یکی از مصیبتهای کمرشکن در مسئله حجاب و عفاف، عدم وحدت نظر حاکمیت و نیروهای اقدام کننده در این مقوله است و تا این مسئله جبران نشود امید به هیچ اقدام اثربخشی نیست. ما تعجب میکنیم چگونه در یک حاکمیت منسجم، بخشی از آن قائل به لزوم برخورد فیزیکی با مسئله است و بخشی از آن کاملاً این مسئله را نفی میکند. بخش دیگر حرف دیگری میزند و بخش دیگر میآید با هر سه بخش برخورد میکند. این تشتت نگاهها و نبود یک نگاه حداقلی مورد اتفاق، بالاترین خلاء در این محور است که نبودش، بالاترین ضربه را هم در این مسئله میزند.
هیچ وقت در هیچ موضوع اجتماعی، انحصار برخوردهای سخت، راهگشا نیست. در کجای عالم یک معضل اجتماعی را به شکل ریشهای با برخورد سخت، کنترل و مهار میکنند؟ اما سوال این است که اگر همین برخورد سخت از معادله حذف شود، در جامعه چه اتفاقی رخ خواهد داد؟ شما یک روز را در جمهوری اسلامی شبیهسازی کنید که صبح که از خواب بلند میشوید، بخشی از جامعه که به این مقوله ایمانی ندارند، خودشان را در مقابل حاکمیت آزاد احساس کنند. چه اتفاقی در خیابانها و موسسات و مراکز دولتی ما رخ میدهد؟ آیا رئیس جمهور و وزیر ارشاد و وزیر علوم و وزیر آموزش پرورش و رئیس مجلس میتوانند تصور کنند که یک روز وارد دفتر کارشان شوند و ببینند که منشیشان یا افرادی که در آن محوطه هستند، همه بیحجاب آمدند سرکار؟! ما نمیتوانیم چشممان را بر واقعیتهای اجتماعی ببندیم. بالاخره در جامعه افرادی هستند که به هر علتی نسبت به این ضروری اسلام میخواهد هتاکانه رفتار کنند.
اگر حاکمیت اقتدار خودش را برای یک روز یا مقطعی از زمان از دست دهد، چه تصوری از نظام در اذهان بینالملل ثبت میشود؟
این حرکت یک برخورد حداقلی است، منتهی چون حرکتی است تک بعدی که یک نیرو و یک بخش از حاکمیت به وظیفه حداقلی خودش عمل میکند و بخشهای دیگر به وظایف حداکثری خودشان عمل نمیکنند، معادله جواب نمیدهد و ما شاهد جامعه آرمانی ایدهآل نیستیم. برای اینکه این مسئله روشن شود شما فرض کنید یک روز از سال، ما وارد جامعه شویم و پلیس را برای کنترل ترافیک از سرچهارراهها برداریم. چه اتفاقی در شهر میافتد؟ بالاخره افرادی که میخواهند قانون را زیرپا بگذارند، کم نیستند. میزانش هم مهم نیست حتی اگر یک درصد افراد جامعه بخواهند قانون را زیرپا بگذارند، چه اتفاقی در شهر میافتد؟
اگر آن منطقی که میگوید پلیس برای مسائل عفاف و حجاب، حضور حداقلی خودش را دریغ کند، ما از آنها سوال میکنیم که شما میتوانید همین نسخه را برای پلیس ترافیک بپیچید؟ یک روز در پایتخت تصور کنید که آن روز پلیس ترافیک از خانهاش بیرون نیاید. آن روز تهران یک جهنم است که ممکن است صدها نفر از دنیا بروند. چرا آنجا این نسخه را نمیپیچید؟ چون مردم به شعورِ مدیریت عقلانی و اجتماعی شما میخندند. شما را به بیشعوری و بیادراکی نسبت به ضرورتهای اجتماعی متهم میکنند. عین این مسئله در مورد حجاب و عفاف هم هست. چه تفاوتی میکند؟ اگر ترافیک یک قانون است، حجاب و حفظ حرمت و کرامت زن مسلمان در جامعه اسلامی هم قانون قرآنی و قانون دولتی است. قانون قرآن اجرا نمیخواهد؟ همانطور که قانون مصوب مجلس شورای اسلامی مجری میخواهد، قانون قرآن هم مجری میخواهد. چرا شما درمورد قانون ترافیک به ذهنتان نمیرسد که رهنمود دهید که با برخورد سخت نمیشود جلوی بیانضباطی قانونگریزان را گرفت؟
فکر نمیکنید عفاف و حجاب یک موضوع شخصی است مثل نماز و روزه؟ ما الان برای نماز و روزه در کشور تشکل نداریم که بیاید بگوید نماز بخوانید و روزه بگیرید ولی برای عفاف و حجاب داریم؟
ما اگر به دنبال کشف نظر اسلام هستیم باید نظر خدا را در این زمینه شناسایی کنیم. نظر خدا در مورد اجرای احکام اسلام باید برای ما اصل باشد نه سلیقه بنده، حاکم یا مدیر. یکی از مصیبتهای کشور ما این است که همه نظر خودشان را به عنوان نظر خدا جا میزنند و تلقی میکنند. در این رابطه ما باید برگردیم از خدا بپرسیم که شما حکم حجاب را در جامعه اسلامی یک حکم اجتماعی که حاکمیت اسلامی ضامن اجرای او و پاسدار اوست قرار دادید یا نه؟ برای اینکه پاسخ این سوال روشن شود به سراغ قرآن میرویم. قرآن وقتی میخواهد حکم حجاب را مطرح کند، پای حاکم را میکشد وسط و میفرماید: «یا ایها النبی قل لازواجکَ و بناتکَ و نساءالمومنین یدنین علیهن من جلابیبهنَ» ای پیامبر به همسران و دختران و خانمهای مومن بگو باحجاب باشید. آیا خدا نمیتوانست مستقیم خطاب کند یا «نساءالنبی علیکنَ بالحجاب»؟ چرا پای حاکم وسط کشیده شده است. معلوم میشود که دفاع از کرامت زن مسلمان، وظیفه حاکمیت است. حجاب، کرامتزا است. حجاب از ارزش زن مسلمان پاسداری میکند. زن مسلمان، عروسک جامعه نیست، هویت قدسی و آسمانی و باکرامت دارد. حفاظت از این کرامت، وظیفه حاکمیت است. سوال میکنیم مراعات بهداشت امر فردی است یا حاکمیتی؟ آیا هر کسی خودش نباید دنبال مراعات بهداشت و حفظ سلامتش باشد؟ پس چرا وزارتی به نام وزارت بهداشت در حاکمیت تعریف شده است؟ در تمام کشورها اجازه توزیع مواد فاسد و بازی کردن با سلامت جامعه را از دست سوءاستفاده کنندهها میگیرند. آیا کرامت زن مسلمان و سالمسازی فکر و روان و قلب زن و مرد مسلمان، ارزشش از سالمسازی جسم یک مسلمان کمتر است؟ اگر کسی اولیات اسلام را درک کرده باشد و اولیات فلسفه سیاسی اسلام را درک کرده باشد، متوجه میشود که اقامه دین خدا، وظیفه حاکمیت است.
تفاوت میزان عفاف و حجاب قبل و بعد از انقلاب در چیست؟ برخی میگویند قبل از انقلاب برای مردم دین و حجاب تقدس داشته و الان خیلیها از این امر فراری هستند؟
این یک مغالطه است و منشاء آن هم عدم درک نهاد سیاسی اسلام. نهاد سیاسی قبل از انقلاب، نهاد طاغوت بود و در نهاد طاغوت، خدای متعال در قرآن میفرماید: «یخرجونهم من النور الی الظلمات». نهادی است که جامعه در پرتو آن، از نور به سمت ظلمت خارج میشود. یکی از عرصههایش هم مسئله عفت عمومی جامعه است. ما یادمان نرفته در تهران تعداد مشروبفروشیها از تعداد کتابفروشیها بیشتر بود. یادمان نرفته در تهران، مراکز فساد و فحشا چگونه از طرف نهاد سلطنت و خواهر و برادر شاه مدیریت میشد. هرکس یادش رفته به تاریخ مراجعه کند. اما در حاکمیت اسلامی که تبلور حاکمیت خدا در جامعه است، باید جامعه از ظلمت به نور خارج شود. منتهی این مسیر دشمن دارد. از یک سو تساهل و تسامح و قصور در انجام وظایف و از سوی دیگر دشمنان خارجی مانع ایجاد میکنند.
جامعه سیمیلیونی 35سال قبل با سطح ارتباط اجتماعی که در آن عصر تعریف میشد با جامعه 70میلیونی با سطح گسترده ارتباطی فعلی قابل مقایسه نیست. چطور ما در تحلیلهای اجتماعی، ظرفِ متفاوت دو جامعه را با هم خلط میکنیم و بعد میخواهیم فتوا صادر کنیم که وضع بهتر شده یا بدتر شده است؟ شما تردید نداشته باشید اگر حاکمیت طاغوت در این کشور ادامه پیدا میکرد، در سال 1393 ایران، مرکز فساد دنیای خاورمیانه بود. صحیح نیست در بررسیها مقطعنگاری کنیم بلکه باید روندیابی کنیم. وقتی در ارتش ما 60 هزار متسشار خارجی حضور دارند که ناموس این کشور در مدت حضور اینها مورد تجاوز قرار گرفته و از جامعه ما حق توحش میگرفتند، اگر این روند برای 35سال دیگر هم ادامه پیدا کرده بود، سطح پیشرفتهای اخلاقی و فرهنگی و اجتماعی در کشور ما چگونه بود؟ با پدیدهمعجزهآسای انقلاب اسلامی، این روند معکوس شد. درست نیست که فقط آسیبهای اجتماعی را ببینیم. شما فتوحاتی هم که رهبری مثال میزنند از قبیل اعتکافها و حرکات علمی و سازندگی را هم ببینید.
شما فکر نمیکنید ابتکار، خلاقیت و سرعت عمل کسانی که در جامعه ما مخالف قضیه حجاب هستند، بیشتر از کسانی است که موافق حجابند؟
من اساسا نسبت به آنهایی که بیحجاب هستند، قائل به خلاقیت نیستم، قائل به انفعال حداکثری و الگوبرداری از تهاجمهای غربی هستم. بخشی از جامعه که میزانش را هیچ کس نمیداند، در انفعال نسبت به الگوبرداری از جوامع غربی پیشتازند. هیچ مسئله مبتکرانه و خلاقانهای هم ندارند. یک زن بیحجاب یا بیعفت در ایران نمیتواند ادعا کند که من یک نوآوری در این زمینه دارم. تمام آنچه که در این بخش از جامعه بانوان محترم ایرانی میگذرد، همه و همه کپیبرداری از مراکز فساد و فحشا و فرهنگ غربی در آن طرف آبهاست.
تشکلهای مردمی و دولت در زمینه عفاف و حجاب برای مردم باید برنامههای یکسان و ثابت داشته باشند یا برای هر قشر و گروهی برنامه مجزا لحاظ شود؟
مسلما تفاوتهایی در رابطه با برنامههای حجاب که از طرف بخشهای دولتی با بخشهای مردمی انجام میشود قابل شناسایی است. گروههای مردمی با یک رویکرد و مدل برای فرهنگ عفاف و حجاب در جامعه فعال هستند و گروههای دولتی به خاطر ضوابطشان و نوع نگاهشان با یک سبک و سیاق خاص دیگری کار میکنند. اینها نقاط مشترکی و نقاط افتراقی دارند. اما آنچه که مهم است ما هنوز جریانسازی نکردیم، یعنی همافزایی نداریم. نه دولت از بخشهای مردمی درست استفاده میکند و نه بخشهای مردمی میتوانند از اعتبارات و امکانات دولتی برای برنامههای خودشان استفاده کنند. دولتیها در فقر طرح و برنامه میسوزند و مردمیها در فقر بودجه و اعتبارات گداخته میشوند و این به خاطر نداشتن یک برنامه جامع اقدام ملی برای این موضوع قرآنی و فاطمی است.
انتهای پیام/
حلقه وصل