این روزها همه هجمه ها علیه کسی است که تا هشت سال پیش هیچ نام و نشانی از او در میان نبود و به لطف دولت نهم و دهم نامدار شد اما نامداری او به معنای محبوبیت نیست.

بگذارید مشایی در انتخابات شرکت کند، این خواهشی است که باید از شورای نگهبان داشت زیرا همه می دانند که اسفندیار رحیم مشایی نه توان جذب رای دارد و نه کاریزمای ریاست جمهوری را با خود یدک می کشد.

در شرایطی که نامدارانی چون هاشمی رفسنجانی و محمدرضا خاتمی به دلیل نگرانی از عدم استقبال مردم حاضر به نامزدی در انتخابات نیستند، چرا افرادی که تا همین چند سال پیش هیچ نام و نشانی از آنها نبود را اینقدر بزرگ می کنیم؟ حال آنکه می دانیم حیات آنها در همین هیاهو و جنجال است.

تا کنون از خود پرسیده اید که چرا مشایی تلاش چندانی برای دفاع از خود در برابر هجمه های رسانه ای انجام نمی دهد؟ پاسخش واضح است زیرا از این تبلیغات منفی برای باقی ماندن در افکار عمومی استفاده می کند.

حال اطرافیانش سعی می کنند با سمبل سازی از وی برای نظام نوعی اپوزیسیون داخلی ایجاد کنند و برای وی یک جایگاه و کاریزمای کاذب بسازند و این مساله تنها با رد صلاحیت وی در انتخابات امکان پذیر است در حالی که حضور وی در انتخابات و شکست او پایانی بر تمام برنامه های این جریان است.

آنچه به طور قطع می توان گفت این است که مشایی با حضور افرادی چون قالیباف، ولایتی، حداد، هاشمی، عارف و لنکرانی که از جبهه های مختلف پا به میدان انتخابات گذاشته اند، شانس چندانی برای جذب رای بالای ۱۵ درصد ندارد. بنابراین چرا اجازه می دهیم با تبلیغات معکوس جایگاه وی را افزایش دهیم؟

نگارنده به نوبه خود از شورای نگهبان تقاضا دارد اجازه حضور مشایی در انتخابات را صادر کند تا ملت ایران ثابت کنند، برای شعار گرایی و التهاب آفرینی هیچ ارزشی قائل نبوده و مردم با دید باز و بر اساس برنامه رییس جمهور خود را انتخاب می کنند.

اینکه فردی تمام مدت تصدی خود بر سمت های مختلف را صرف عرفانگرایی صرف کند برای او کارنامه مقبولی نیست و نی تواند رای چندانی جذب کند اتفاقا مردم ایران بیش از هر زمان دیگری محاسبه گر شده و رییس جمهور آینده را با حساسی بیشتری در حوزه عملگرایی انتخاب می کنند.

در کانال تلگرام لرستان خبر عضو شوید

نظرات