دست نوشته های یک دانشجو

خبر شهادت سردار همدانی جای ناراحتی ندارد، او مزد یک عمر تلاش خالصانه را از خدای خودش گرفت و به جمع همت و باقری و متوسلیان ملحق شد، بلکه بدون هیج تعارف و محافظه کاری باید از حضور افرادی مانند حسن روحانی و محمد جواد ظریف بر صدر حساس ترین مناصب اجرایی و تصمیم گیری جمهوری اسلامی ایران تاسف خورد.

باید از این متاسف بود که دقیقا در همان روزهایی که سردار در سوریه می جنگید تا نشان دهد اولا دفاع از عقیده و ایدئولوژی مرز نمی شناسند و ثانیا دفاع از مرزهای ایران نیز از همین طریق عملیاتی می شود، محمد جواد ظریف، اسفند نود و دو در گفتگو با العربیه اعلام کرد تمام نیروهای خارجی حتی حزب الله لبنان نیز باید از خاک سوریه خارج شوند!

 

 

این حرفهای ظریف یعنی او با تمام ادعا و ژست دیپماسی که دارد، هیچ گاه نفهمیده بود ایران و حزب الله در سوریه در یک جنگ نیابتی عمیق با دشمن اصلی خودشان به سر می برند و به محض انفعال یا شکست در این جبهه، باید بلافاصله جنگ با داعش یا رژیم صهیونیستی را در مرزهای اصلی خود تحمل کنند.

 

 

از همین رو طبیعی است همان زمانی که سردار در خاک سوریه مردانه می جنگید،  ظریف با کری لبخند بزند  و پیاده روی کند و اتفاقی با اوباما دست بدهد! لذا انتقادهای صریح سردار از ظریف در اسفند ماه نود و سه فراموش نشدنی است:

 

 

«مگر می شود با آمریکایی ها قدم بزنیم و انتظار داشته باشیم که شهدا ما را شفاعت کنند و قطعاً شهدا به خاطر انجام این کار ما را محاکمه خواهند کرد ... امروز تمام ابهت ابر قدرتی دشمن شکسته شده است و ما با یک سری از کارها داریم این را به دشمن باز می گردانیم و شهدا به خاطر این کار از ما نخواهند گذشت.»

 

 

من از این سخنان سردار همین را می فهمم که تا پیش از شهادت او، عده ای اگر بدبینانه می خواستند این سخنش را به پای مبالغه بنویسند، امروز دیگر او خودش به قافله شهدا پیوسته و خود او کافی است تا محمد جواد ظریف را محاکمه کند. این دعوا، یک دعوای سیاسی و جناحی نیست، عمق آن را تضاد ذاتی و ماهوی اسلام و لیبرالیسم شکل می دهد، اولی می گوید برای نبرد با دشمنت حتی در هزاران کیلومتر دور تر از وطن خود بجنگ، دومی می گوید با او بخند، راه برو و دست بده!

 

منبع:عمارنامه

 

در کانال تلگرام لرستان خبر عضو شوید

نظرات