یادداشت/ محمد حسینزاده
دستهبندی آمریکایی تروریستها
تا زمانی که چاقوی گروههای تروریستی حنجر مسلمان عراقی، افغانی، سوری و ایرانی و غیره را میبرّد مورد حمایت آمریکاییها هستند اما هرگاه این چاقو به سراغ خود آمریکاییها میآید شیوه برخورد تفاوت میکند.
به گزارش لرستان خبر، محمد حسین زاده: امروزه در جامعه بین الملل کشوری و سیاستمداری را نمیتوان پیدا کرد که از تروریسم حمایت کند و از تروریستها پشتیبانی انجام دهد؛ البته پر واضح است که این ادعا فقط در مقام سخن است و اگر حمایتها و پشتیبانیهای پنهان دولتها و سیاستمداران نباشد، هیچگاه در چنین وسعتی از جهان با موضوعی تحت عنوان تروریسم روبهرو نخواهیم بود.
حقیقت آن است که کشورها برای نیل به منافع بیشتر برای خود در استفاده از راههای نامشروع ابایی ندارند و با مداخله در امور سایر کشورها و ایجاد ضرر و زیانهای مالی و جانی به دنبال پیشبرد اهداف خود هستند. یکی از جدیترین این ابزارها که در سالها اخیر در سطح بین الملل بصورت پررنگی مورد بهرهبرداری سیاستمداران جهانی قرار گرفته است؛ گروههای تروریستیاند. اگرچه هیچ کشوری رسما اعلام نمیکند که از تروریسم حمایت می کند ولی با تغییر تعریف آن، لیست سیاه گروههای تروریستی را بنا بر اهداف کوتاه مدت و یا بلندمدت خود کم و زیاد می کنند. مصداق بارز این اتفاق وضعیت سازمان مجاهدین خلق(منافقین) و یا همان گروهک رجوی است که روزی در لیست گروهای تروریستی قرار دارد و روزی دیگر حذف میشود.
در میان کشورهای مختلفی که در جهان در ارتباط با گروههای تروریستی هستند؛ آمریکا را باید استثنا نمود؛ چرا که چه در گسترهی جغرافیایی کره زمین، چه تعدد ارتباطات با این گروهها و بهرهبرداری های سیاسی از تروریسم نظیری ندارد. هستند کشورهایی که از یک گروه تروریستی در منطقه جغرافیایی محدود حمایت میکنند ولی هیچکدام به حد و وسع آمریکاییها نمیرسد و این در حالی است که در چند سال گذشته با در دست داشتن امپراتوری رسانهای جهانی، بیشترین بازی روانی را بر روی افکار عمومی جهان نسبت به این گروهها و نحوه مواجهه خود با آنها انجام داده است.
نحوه مواجهه و ارتباط دولت آمریکا با گروههای تروریستی را می توان به چند نوع برشمرد:
1. گروههای تروریستی که آنها را تروریست میداند و برخوردی با آنها نمیکند
2. گروههای تروریستی که آنها را تروریست میداند و با آنها برخورد نظامی میکند
3. گروههای تروریستی که آنها را تروریست می داند ولی در پنهان از آنها پشتیبانی میکند
4. گروههای تروریستی که نه تنها آنها را تروریست نمیداند و از آنها حمایت میکند بلکه سعی میکند حمایت جامعه جهانی را نیز برای آنها فراهم آورد.
5. طنز تلخ این دسته بندی قرار گرفتن نام گروههای آزادیخواهانه در لیست تروریستی آمریکاییهاست. مانند گروههایی که برای دفاع از خاک کشور خود در لبنان و فلسطین شکل گرفته اند و آمریکاییها آنها را تروریست معرفی میکنند و اسراییل را با آن همه نقض حقوق بشر و کشتار زنان و کودکان متحد استراتژیک خود معرفی می کنند.
با این دسته بندی میتوان گفت که آمریکاییها هیچگاه نسبت به تروریستها برخوردی صادقانه نداشته اند و آنچه در اظهارنظرهای رسمی سیاستمداران سیاسی دیده میشود با آنچه در عملکرد سیاسی، نظامی و امنیتی آنها دیده میشود متناقض است. حمایتهای مادی، نظامی، اطلاعاتی از تروریستها در اقصی نقاط جهان در کنار برخورد دوگانه با موضوع تروریسم رفتاری نهادینه شده در میان دولتمردان آمریکایی است. نقض حقوق بشر که همیشه یکی از بهانههای دست درازی آمریکاییها در کشورهای مختلف جهان بوده است بیشتر به ابزاری سیاسی-رسانهای میماند تا دلیل حضورشان در کشورهای مختلف جهان را توجیه کنند. در حالی که حمایتهای نهان و آشکار آمریکاییها از گروههای تروریستی در سرتاسر جهان مگر به جز پشتیبانی آنها در نقض حقوق بشر است. پول آمریکایی، سلاح آمریکایی در دستان تروریست مورد حمایت آمریکا جنایت میکند و خون هزاران انسان بیگناه را میریزد و چه سادهلوحانهاست که انتظار داشته باشیم نهادهای بین المللی حقوقی بشری که تحت سیطرهی نفوذ آمریکاییهاست نسبت به این چنین جنایتهایی در حق بشریت سخن بگوید.
رفتار آمریکاییها در حوزه حقوق بشر و مقابله با تروریسم آنقدر منفعتطلبانه است که بسیاری از پژوهشگران معتقدند حادثهای تروریستی مثل 11 سپتامبر؛ انفجار برجهای دوقلو، نشات گرفته از یک ارادهی سیاسی در میان حکومت ایالات متحده بوده است که از پسلرزههای آن بهانهی اشغال افغانستان و گستردن چتر نظامی خود در هزاران کیلومتر دورتر از خاک خود در غرب آسیا فراهم شود. به عبارتی آمریکاییها از قربانی کردن مردم خود برای نیل به اهداف شیطانی خود ابایی ندارند.
بررسی اجمالی از برخورد آمریکا با گروه های تروریستی سازمان منافقین، گروهک ریگی، القاعده، داعش، بوکوحرام و النصره این تناقض گویی در رفتارآنها با اعمالشان را نشان خواهد داد.
سازمان مجاهدین خلق
این گروه به ظاهر چپگرا بعد از انقلاب اسلامی، با ایجاد آشوبهای خیابانی و عملیاتهای خرابکارانه در صدد ضربه زدن به جمهوری اسلامی بود و پس از فرار آنها از کشور و اتحاد با صدام حسین که در حال جنگ با ایرانیان بود؛ در پادگان اشرف در خاک عراق اقامت پیدا کرد. جمهوری اسلامی به عنوان یکی از بزرگترین قربانیان تروریسم در جهان ، بیش از 17000 شهید ترور دارد که اکثریت این شهدا توسط این گروهک تروریستی به شهادت رسیدند. از جمله نقطههای تاریخی در مورد این گروه چرخش مواضع چپگرایانه این گروهک تروریستی به سمت نزدیکی با ابرقدرت غرب یعنی ایالات متحده است. منافقین در کارنامهی خود به خاک و خون کشیدن هزاران هزار هموطن ایرانی خود و همکاری با صدام در کشتار کردها و شیعیان عراق را دارند. علی رغم تمام این جنایتها این گروهک از سوی غربیها خصوصا آمریکاییها همیشه مورد حمایت و هدایت بوده است؛ از جمله اینکه در دوران اشغال عراق توسط آمریکاییها رجوی و سازمان مخوفش از حمایت آمریکاییها همچون صدام در خاک عراق برخوردار بودند. نکته قابل اهمیت اینکه با چنین سابقهی خونینی کشتار مردم و نقض حقوق بشر؛ هیلاری کلینتون نامزد انتخابات ریاست جمهوری 2016 آمریکا، در سال 2012 بعنوان وزیر خارجه نام «مجاهدین خلق» را از لیست گروههای تروریستی خارج کرد تا شرایط را برای هرگونه حمایت مالی مقامات آمریکایی از این سازمان قانونی فراهم آورد.
جندالشیطان
عبدالمالک ریگی را باید یکی از شرورترین و جنایتکارترین مهرههای تروریستی آمریکایی ها در ایران دانست. کشتار بیرحمانهی مردم توسط گروهک وی موجی از ترس و وحشت را در شرق کشور به وجود آورد که با تلاش سربازان گمنام امام زمان(ع) در عملیاتی اطلاعاتی دستگیر شد. ریگی در اعترافات خود به ارتباطاتش با سیا و حضورش در پایگاه نظامی آمریکاییها در افغانستان اذعان میکند. اگرچه آمریکاییها در بیان رسمی خود هرگونه ارتباط با ریگی را تکذیب کرده اند ولی شواهد بسیاری وجود دارد که نشان میدهد او از حمایت مالی و اطلاعاتی آمریکایی ها برخوردار بوده است. البته که تاریخ جمهوری اسلامی نشان میدهد که هر گروهکی که خواسته است علیه ایران فعالیت کند از حمایت های آمریکا چه سیاسی، چه اقتصادی و چه نظامی برخودار بوده است. ریگی پس از دستگیری در جریان اعترافات خود بیان کرده است دراختیار گذاشتن اسلحه، مهمات و یک پایگاه در مکانی از افغانستان نزدیک مرز با ایران، ازجمله قول های مساعدت طرفهای آمریکایی به او بوده است.
القاعده
بنا به اعتراف هلیاری کلینتون این گروهک تروریستی در دهه هشتاد میلادی در افغانستان با هدف مقابله نیروهای بلوک شرق(شوروی) راهاندازی شد و از حمایتهای آمریکاییها برخوردار گشت. روابط اقتصادی اسامه بن لادن با خانواده بوش نشان از ارتباطات حسنهی آنها داشت. با گسترش القاعده و وسعت پیدا کردن عملیاتهای تروریستی آن در سطح جهان، آمریکاییها رهبری ائتلاف برخورد با القاعده را بر عهده گرفتند که نتیجهاش آن شد که افغانستان به اشغال آمریکاییها و متحدانش درآمد و تا به امروز هزاران هزار افغان بیگناه از زن و کودک کشته شدهاند. دوستی و دشمنی آمریکاییها با القاعده هیچگاه روشن نشد همانطور که امروز با داعش روشن نیست. ارتباطات آمریکاییها کاملا منفعت طلبانه است تا زمانی که چاقوی این گروههای تروریستی حنجر مسلمان عراقی و افغانی، سوری و ایرانی و ... را میبرّد مورد حمایت اند و هر گاه این چاقو به سراغ آمریکاییها آمد شیوهی مقابله را در پیش میگیرند. البته که این ابهام جدی وجود دارد عملیاتهای تروریستی در خاک آمریکا آیا واقعا یک عمل غافلگیرانهی تروریستی است یا گوشهای از یک طراحی امنیتی برای اشغال و دخالت در کشورهای دیگ یا هدایت نهادهای امنیتی خود آمریکا.
داعش و النصره
«مایکل فلین» مدیر سابق آژانس اطلاعات دفاعی آمریکا در مصاحبه با شبکه الجزیره ضمن تایید سندی که نشان میدهد سازمان اطلاعات آمریکا اوایل سال 2012 ظهور داعش در عراق را پیشبینی کرده و آن را به جای یک تهدید یک دارایی راهبردی برای آمریکا معرفی کرده، بیان میکند بیتوجهی به قدرت گرفتن گروههای افراطگرا در سوریه، یک «تصمیم ارادی» از سوی دولت آمریکا بود.
نکتهی قابل تامل دیگر از رضایت آمریکاییها از فعالیتهای تروریستی داعش در عراق و سوریه روابط خوب آنها با ترکیه و عربستان به عنون موتورهای تغذیه داعش است. از نگاه آمریکاییها داعش توانسته است عراق و خصوصا سوریه را به عنوان اعضای جبههی مقاومت زمینگیر کند. به یک معنا ضعف در عراق و سوریه یعنی ضعیف شدن قوای لبنان و ایران و این به معنای افزایش قدرت اسراییل و قوی شدن محور عربی-عبری- غربی در منطقه است.
شریک دزد و رفیق قافله
دفتر ارتباطات آمریکاییها با گروهای تروریستی و پشتیبانی از آنها در جنایتهایشان در آینده قطعا بیشتر از این باز خواهد شد. دفتری که اسناد آن نشانگر مظلومیت خون به ناحق ریختهی هزاران انسان بیگناه است که در تعریف حقوق بشر آمریکایی، جایی نداشتند. آمریکاییها تلاش گستردهای میکنند که در میان افکار عمومی جهان به عنوان حامی حقوق بشر شناخته بشوند و در پنهان ارتباطات خود با گروههای تروریستی را گسترش دهند و آنها را به عنوان یک مهره در صفحه شطرنج معادلات بین المللی برای خود نگه دارند ولی هر روز که میگذرد باور ادعای توخالی حمایت از حقوق بشر بیش از گذشته برای افکار جهانی روشن خواهد شد و ماهیت ضد حقوق بشری آمریکا برملا خواهد گشت.
منبع: نسیم آنلاین