مقاله ای پیرامون علاقه آمریکا به نوازش مقتول

یکی از مصادیق تایید رویکرد روان کاوانه دولت مردان غربی که می کشند و بعد از آن می نوازند نام گذاری خودروی سانتافه از شرکت خودرو سازی هیوندای کره است.

به گزارش لرستان خبر، قاتلی که جنازه مقتول خود را نوازش می دهد کوتاه ترین جمله برای شناخت روان کاوانه دولت مردان غربی به شمار می رود. دولت مردانی که خوی سلطه گری آنها در طول قرون وسطی به اوج خود رسید و از قرن پانزدهم میلادی با شکل گیری تدریجی حکومت های مدرن، در سطح جهان توسعه پیدا کرد. دولت مردان اسپانیایی، پرتغالی، هلندی و فرانسوی در دوره امپریالیستی خود و انگلیسی ها و آمریکایی از ابتدا تا کانون این ویژگی را با خود به همراه داشته اند.

بر اساس این حالت روانی، یک نیروی دولتی در جامعه غربی می تواند میلیون ها انسان بومی را در سرزمین خودشان قتل عام کند و در مقابل نام رهبر یکی از قبایل سرخ پوستی را بر روی برندی از اتومبیل های تولیدی خود قرار دهد. دی براون در کتاب فاجعه سرخ پوستان آمریکا که ترجمه نخست آن در سال 1353 در ایران منتشر شد می نویسد: «در سال 1760 پونتیاک رئیس قبیله اوتاوا افراد مختلف قبایل متعددی را در ناحیه دریاچه های بزرگ گرد آورد به این امید که انگلیسیان را به پشت کوه های آلگنی عقب براند؛ اما در این راه با شکست مواجه شد. اشتباه مهم او این بود که با سفید پوستان فرانسوی زبان متحد شده بود؛ چون اینان در محاصره حیاتی دیترویت کمک خود را از سرخ پوستان دریغ داشتند.» پونتیاک (Pontiac)  از سال 1720 تا سال 1769 میلادی زندگی کرد و شاهد جنایات بی شماری از نژاد انسان های غربی بود. انسان هایی از حکومت اسپانیا، انگلیس، هلند و فرانسه.

در نهایت آن نسل از انگلوساکسون هایی که غاصب سرزمین آمریکا شدند قبیله پونتیاک و تمام دیگر قبایل سرخ پوستی را نابود کردند. اما آمریکا برای جبران این جنایت یا مانور تبلیغاتی سلطه گرانه در سال 1926 این نام برای شرکت خودروسازی انتخاب می کند تا در طول بیش از 80 سال از مالکان این سرزمین، تنها نام اتومبیل باقی بماند نامی که حتی در مدخل پونتیاک در ویکی پدیا نیز به وجه تسمیه آن اشاره نشده است.

یکی دیگر از مصادیق تایید رویکرد روان کاوانه دولت مردان غربی که می کشند و بعد از آن می نوازند نام گذاری خودروی سانتافه از شرکت خودرو سازی هیوندای کره است. هیوندایی که ظاهرا به منظور جلب تبلیغات آمریکایی از خودروی خود و نیز حمایت دولت آمریکا نامی را برای خودروی جدید خود در سال 2001 انتخاب می کند که یادآور استعمار بومیان آمریکا به نام دین مقدس مسیحیت است. اسپانیایی ها و انگلوساکسون ها برای آغاز استعمار خود علیه سرزمین آمریکا در کنار خشونت از تبلیغ مسیحیت نیز سوء استفاده نمودند. «شهر سانتافه (Santa Fe) که نام آن به معنای دین مقدس و در واقع کوتاه شده نام شهر شاهوار دین مقدس سنت فرانسیسکو آسیسی است، امروز پایتخت ایالت نیومکزیکو در آمریکا به شمار می رود. این شهر توسط کورونادو کاشف اسپانیایی در سال 1598 به ثبت رسید. این منطقه که بعدها به نام سانتافه شهرت یافت در سال ۱۶۰۷ توسط خوان مارتینز دی مونتویا (Juan Martinez de Montoya) به منطقه ای مسکونی مبدل شد و بالاخره در سال ۱۶۱۰ به طور رسمی ثبت و به عنوان پایتخت انتخاب شد. به این ترتیب سانتافه قدیمی ترین پایتخت و دومین شهر بسیار قدیمی باقی مانده از دوران مستعمره نشینان اروپایی است که بعدها جزو ایالات متحد آمریکا شد.»

این روش رفتاری از دوره مدرن به دوره پست مدرن نیز منتقل شد. انگلیسی های آمریکایی که دیگر در طول قرن نوزدهم با قتل عام سرخ پوستان بومی و سیاه پوستان آفریقایی، کاملا آمریکایی شده بودند در قرن بیستم و با پایان جنگ جهانی اول از تمرکز بر مرزهای داخلی سرزمین های اشغالی به سمت مرزهای سایر سرزمین ها گرایش پیدا کردند. در واقع طبق نظر شهریار زرشناس در کتاب مبانی غرب مدرن رویکرد امپریالیستی آمریکا با جنگ جهانی اول آغاز شد و در جنگ جهانی دوم ظهور و بروز پیدا کرد. جنگ جهانی دوم در کنار تمام آثار مخرب و تلفاتی که همانند جنگ اول جهانی بر جای گذاشت از یک منظر در تاریخ بشر بی نظیر به شمار می رود.

ادامه روش قتل عام گسترده انسان ها که از تجربه رفتار با سرخ پوستان و سیاه پوستان برای آمریکایی به ارث رسیده بود در بمب های پسر کوچک و مرد چاق بر آسمان هیروشیما و ناکازاکی به نمایش درآمد. «پسر کوچک یا پسرک (Little Boy) نام کد جنگ ‌افزار هسته ‌ای است که در ۶ آگوست ۱۹۴۵ به وسیله هواپیمای بوئینگ بی-۲۹ به نام انولا گی (Enola Gay) به خلبانی سرهنگ پل تیبت از اسکادران 339D نیروی هوایی آمریکا در شهر هیروشیما رها شد. پسرک اولین بمبی بود که به عنوان سلاح هسته ‌ای در تاریخ استفاده شد.» پسر کوچک در ارتفاع 576 متری سطح هیروشیما منفجر شد و شکل گیری ابر هسته ای با ایجاد دمای چند میلیون درجه سانتیگراد هر آنچه در شعاع یک و نیم کیلومتری مرکز انفجار بود را ذوب کرد. سه روز پس از این جنایت عملیات دیگری در سطح اتمی علیه ژاپن آغاز شد.

این بار شهر کوکورا بود. به دلیل فضای نامناسب جوی و عدم امکان دید مناسب در لحظه عملیات تصمیم تغییر می کند و به جای این شهر، مرد چاق بر روی مردم شهر ناکازاکی رها می شود. حاصل این دو انفجار اتمی که در پروژه منهتن آمریکا توسعه یافته بودند قتل عام بیش از 200 هزار نفر بود. اما این سابقه تاریخی کمترین احساس شرمی برای دولت مردان آمریکایی ایجاد نمی کند. وندی شرمن معاون پیشین وزیر خارجه آمریکا پیش از سفر باراک اوباما به ژاپن در می 2016 می گوید: «تصمیم هری ترومن رئیس جمهور وقت آمریکا برای بمباران اتمی هیروشیما و ناکازاکی درست بود.‌ از آنجایی که شمار  زیادی از مردم جان خود را در این حمله از دست دادند، تصمیمی دردناک بود.»

علاوه بر این حمایت برخی از دولت مردان ژاپنی از این حمله اتمی در نوع خود نیز جالب است که نشان از هم پوشانی نگاه امپریالیستی در دولت آمریکا با دولت ژاپن دارد. اشتراکی که هزینه آن از جان مردم پرداخت می شود. در روز ۳۰ ژوئن ۲۰۰۷، فومیو کیوما وزیر دفاع وقت ژاپن در اظهاراتی درباره جنگ دوم جهانی، تلویحا بمباران اتمی این دو شهر ژاپن توسط نیروهای آمریکایی را اقدامی لازم معرفی می کند و می گوید. «برای پایان دادن به جنگ جهانی دوم، چاره ‌ای جز بمباران اتمی و کشتار تعداد کثیری از مردم وجود نداشته است.» اما رئیس جمهور آمریکا نمی تواند بدون اهداء گل به مزار کشته شدگان این فاجعه احساسات خود را پنهان نماید. به عقیده کارآگاهان جنایی قاتل همواره در صحنه قتل حضور خواهد داشت.

دقیقا همان رفتاری که چند هفته پیشتر توسط اوباما در کوبا به نمایش درآمد. جایگاه حقوقی اوباما به عنوان ویرانگر کشور کوبا و قتل عام انقلابیون این کشور باید در کنار عکس یادبود چگوارا بایستد و میل به مقتول نوازی را به نمایش بگذارد. نقش استکباری آمریکا در تاریخ کوبا دارای نشانه های دردآوری از استثمار یک ملت است. ژان پل سارتر فیلسوف نام آشنای فرانسوی در کتاب جنگ شکر در کوبا محور اصلی استعمار کوبا توسط آمریکا را از مسیر اقتصاد معرفی می کند. مسیری که با انحصاری نمودن خرید نیشکر از کوبا توسط آمریکا، پس از چند دهه اقتصاد تک محصولی را در این کشور تثبیت کرده و در نهایت موجب فروپاشی استراتژیک آن می شود. اما از سال 1956 با شکل گیری جرقه هایی از بیداری مردم و آغاز انقلاب چریکی توسط فیدل کاسترو به تدریج شرایط بحران کوبا رخت بر می بندد. فعالیت ها و تلاش های چگوارا در رهایی کوبا از بحران به بخشی از خاطرات شفاهی و فراموش نشدنی این جامعه تبدیل شده است.

ارنستو رافائل دولا سرنا معروف به چه گوارا سرانجام در یک توطئه سازمان سیا در روز 8 اکتبر سال 1967 میلادی توسط نیروهای ارتش بولیوی اسیر شد و به دستور سیا پس از تحمل شکنجه های فراوان یک روز بعد در 9 اکتبر 67 کشته شد و پس از 49 سال از زمان مرگش اوبامای 55 ساله را در کنار خود می بیند.

منبع: تهران پرس

در کانال تلگرام لرستان خبر عضو شوید

نظرات