محمدقوچانی

محمد قوچانی نهایت تلاش خود را در بسط مدهای فکری رایج در جهان سلطه کرده و می‌کند اما چه می‌توان کرد که طرف مقابل ناز و عشوه اش خیلی بیش از این‌هاست و از اندازه‌ی خدمت‌های امثال قوچانی راضی نیست و به آن‌ها اعتراض هم می‌کند.

به گزارش لرستان خبر،

زندگی نامه

محمد قوچانی (زاده ۳۱ شهریور ۱۳۵۵ در رشتروزنامه‌نگار اهل ایران وی سردبیر روزنامه اعتماد ملی، شهروند امروز، روزنامه هم‌میهن، هفته‌نامه ایراندخت، روزنامه آسمان ، هفته‌نامه آسمان، هفته‌نامه صدا و روزنامه مردم امروز بوده‌ و هم اکنون سردبیر ماهنامه مهرنامه و سیاست نامه می باشد. وی همچنین از اعضای شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی است.

محمد قوچانی فعالیت مطبوعاتی خود با نوشتن یادداشت‌های سینمایی در نشریه محلی «کادح» گیلان آغاز کرد و پس از آن به همکاری با نشریه «گام» پرداخت. پس از آن که برای ادامه تحصیل به تهران رفت، از سال ۱۳۷۴ به همکاری با نشریه «عصر ما» ارگان سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران پرداخت. روزنامه‌های جامعه، نشاط و عصر آزادگان برای قوچانی آغاز دوره جدیدی از روزنامه‌نگاری بودند که در سال‌های پس از دوم خرداد ۱۳۷۶ تجربه کرد و به تدریج با نوشته‌های انتقادی خود علیه اکبر هاشمی رفسنجانی و برخی از سیاست‌مداران محافظه‌کار به شهرت رسید. او در جریان توقیف‌های پیاپی با روزنامه‌های خرداد، و اخبار اقتصادی نیز کار کرد، و در سال ۱۳۷۹ به اتهام نشر اکاذیب و توهین به مقدسات به مدت ۳۶ روز بازداشت شد.

محمد قوچانی پس از آن با مریم باقی دختر عمادالدین باقی روزنامه‌نگار و نویسنده سرشناس ازدواج کرد. محمد عطریانفر مدیر وقت روزنامه همشهری در سال ۸۰ قوچانی را به سردبیری مجله «همشهری ماه»، ضمیمه فرهنگی روزنامه همشهری منصوب کرد، اما مدتی بعد این مجله پرطرفدار تحت فشار قوه قضائیه از انتشار بازماند تا قوچانی با همکاری احمد غلامی و مهران کرمی و گروهی از روزنامه‌نگاران جوان با انتشار ضمیمه روزانه همشهری به عنوان «همشهری جهان» دوره حرفه‌ای کار خود را آغاز کند. پس از آن قوچانی به همراه همین تیم روزنامه شرق را منتشر کرد اما تجربه توقیف روزنامه هم‌میهن و شرق سرانجام او را به انتشار مجله شهروند امروز به همراه تعدادی دیگر از روزنامه‌نگاران از جمله احمد زیدآبادی، حسین یاغچی، محمد طاهری، رضا خجسته رحیمی، مهدی یزدانی خرم، محسن آزرم، اکبر منتجبی و فرید مدرسی واداشت. این مجله نیز پس از چندی توقیف شد.[۱]. پس از آن به عنوان سردبیر ضمیمه سیاسی روزنامه اعتماد ملی با تعدادی از افراد تیم قبلیش مشغول به کار شد. او سردبیر مجله ایراندخت به صاحب امتیازی مجمع اسلامی بانوان زیر نظر فاطمه کروبی همسر شیخ مهدی کروبی بوده است. او هدف از فعالیتش در این نشریهٔ متفاوت را تلاش برای ایجاد جامعه مدنی تلقی می‌کند. آخرین کار مطبوعاتی محمد قوچانی سردبیری مجله مهرنامه تا شماره چهارم آن بود که سپس با کناره گیری وی از مسئولیت همراه شد.البته قوچانی سردبیر سایه مهرنامه باقی مانده بود و از شماره سیزدهم بازهم محمد قوچانی به مهرنامه بازگشت. وی و جمعی از دست اندرکاران نشریه شهروند امروز، اقدام به انتشار هفته نامه «آسمان» نمودند. هفته نامه آسمان پس از تبدیل به روزنامه آسمان به سردبیری او و انتشار ۶ شماره به علت آوردن ترکیب "مجازات غیر انسانی اعدام" با حکم دادسرای فرهنگ و رسانه در روز اول اسفند ۹۲ توقیف شد.[۲].محمد قوچانی سپس سردبیری هفته نامه صدا که هفته نامه ای خبری، تحلیلی به مدیر مسئولی فائزه شریف جوزدانی است را به عهده گرفت. وی سپس از ۶ دی ۱۳۹۳ سردبیری روزنامه مردم امروز به مدیر مسئولی احمد ستاری را عهده دار شد که این روزنامه بعد از تنها ۱۹ شماره انتشار توقیف و بر اساس تصمیم هیئت نظارت بر مطبوعات، لغو امتیاز شد.[۳] در اوایل سال ۹۳ اعلام شد که وی در جریان ترمیم شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی به شورای مرکزی این حزب پیوسته است.[۴]

انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۸۸

او پس از استعفای دکتر رضا انصاری، سردبیر روزنامه اعتماد ملی، از سوی شورای سیاستگذاری روزنامه به عنوان سردبیر منصوب شد. او در دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری از مهدی کروبی حمایت کرد.او هم چنین پس از انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۸۸ به سردبیری هفته نامه ایراندخت به مدیریت فاطمه کروبی منصوب شد.

بازداشت و آزادی

محمد قوچانی در ادامه بازداشت‌های پس از اعتراضات به نتایج انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۸۸، در بامداد روز شنبه ۳۰ خرداد توسط ماموران امنیتی بازداشت شد. حدود دو ماه پس از بازداشت قوچانی روزنامه اعتماد ملی در ۲۶ مرداد توقیف موقت شد. او سرانجام در ساعت دو بامداد جمعه ۸ آبان پس از ۱۳۱ روز بازداشت، توسط ماموران در یکی از خیابان‌های تهران، روبروی یک آژانس رها شد. برخی منابع از سپردن وثیقه ۲۰۰ میلیون تومانی توسط وی خبر دادند

مجموعه مقالات محمد قوچانی در چندین کتاب از جمله «بازی بزرگان»،«یک گام به پیش، دو گام به پس» ،«پدرخوانده و چپهای جوان»، «یقه‌سفیدها»، « جمهوری مقدس»، «برادر بزرگتر مرده است»، «فیلسوف‌ها و شومن‌ها»، «نازی‌آبادی‌ها»، «پدرخوانده و راست‌های جوان» و «سه اسلام» انتشار یافته است

 

 

 

 

به‌دلیل تیتری با مضمون حمایت از رسانه‌ هتاک به ساحت مقدس پیامبر مکرم اسلام با دستور دادستانی توقیف شد؛ نکته‌ای که دراین‌باره قابل توجه و تأمل است رکورد "محمد قوچانی" در توقیف کردن رسانه‌های اصلاح‌طلب است.

قوچانی فعالیت رسانه‌ای خود را با نشریه‌های چون "عصرما"، ارگان سازمانی و مطبوعاتی سازمان مجاهدین انقلاب آغاز و سپس با روزنامه‌هایی چون عصرآزادگان، جامعه، نشاط، خرداد و اخبار اقتصاد همکاری کرد و در نهایت اینکه مسئولیت سردبیری همشهری ماه به او سپرده شد.

روزنامه‌هایی که با سردبیری محمد قوچانی به محاق توقیف رفته به‌شرح ذیل است:

توقیف همشهری ماه

محمد قوچانی که در اولین تجربه سردبیری، سردبیر همشهری ماه شد که انتشار این ماهنامه به‌اتهام تخلف از قانون مطبوعات و انتشار بدون مجوز و غیرقانونی توقیف شد؛ روابط عمومی دادگستری کل استان تهران روز دوشنبه (6 اسفند 1380) طی اطلاعیه‌ای اعلام کرد: به‌دنبال انتشار بدون مجوز و غیرقانونی نشریه‌ای با عنوان «همشهری ماه“ به‌طور مرتب و منظم از سوی روزنامه همشهری و شکایت مدعی‌العموم نسبت به این عمل غیرقانونی، آقای مرتضی الویری مدیرمسئول روزنامه همشهری در تاریخ 1380/11/9 در شعبه 1410 حاضر و اعلام داشت: با توجه به اینکه در صدد هستیم مجوزی مستقل برای نشریه همشهری ماه از هیئت نظارت بر مطبوعات اخذ نماییم و این موضوع در هیئت نظارت نیز مطرح گردیده لذا تا زمان تعیین تکلیف قانونی متعهد و ملزم می‌باشم که از ادامه چاپ مجله همشهری ماه که به‌ضمیمه روزنامه همشهری به‌صورت رایگان توزیع می‌گردد جلوگیری نمایم.

توقیف‌های شرق

در دوره مسئولیت محمد قوچانی در روزنامه شرق، انتشار این روزنامه دو مرتبه متوقف شد که اولین حکم توقیف را پس از انتشار شماره 141 خود، به‌دلیل پوشش دادن خبر مربوط به نامه اعتراضی نمایندگان مجلس ششم در 29 بهمن 1382 از سوی شعبه‏ 6 دادسرای ویژه‏‌ کارکنان دولت دریافت کرد. اما این توقیف به‌دلیل نامه عذرخواهی مدیرمسئول روزنامه شرق که به سعید مرتضوی ــ دادستان وقت تهران ــ نوشت، زمان زیادی طول نکشید؛ بعد از گذشت شش ماه، این روزنامه بار دیگر به‌دلیل انتشار کاریکاتوری توهین آمیز در صفحه پایانی شماره 853 خود توقیف شد.

روزنامه هم‌میهن

روزنامه هم‌میهن به مدیر مسئولی غلامحسین کرباسچی که در افکار عمومی به‌عنوان تریبون حزب کارگزاران مطرح بود فعالیت خود را در دوران دوم خرداد آغاز کرد. بعد از توقیف اولیه این روزنامه، انتشار مجدد آن هم‌زمان شد با توقیف روزنامه شرق و انتقال محمد قوچانی و تیم همراهش در تحریریه شرق به روزنامه هم‌میهن. البته دور جدید فعالیت روزنامه هم‌میهن به‌سردبیری قوچانی با انتشار 47مین شماره‌اش در تیرماه سال 86 به پایان رسید و با رأی نهایی دادگاه توقیف شد.

هفته‌نامه‌ شهروند امروز

و اما محمد قوچانی در سال 85 و بعد از توقیف‌ رسانه‌های قبلی و با همکاری تیم قبلی‌‌اش هفته‌نامه "شهروند امروز" را منتشر کرد که این رسانه اصلاح‌طلب هم در آبان 87 توسط هیئت نظارت بر مطبوعات و به‌دلیل تکرار تخلفات و عدم توجه به تذکرات قبلی توقیف شد.

کوچ به ایراندخت

همزمان با انتشار شهروند امروز، قوچانی از شهروند امروز به هفته‌نامه ایراندخت کوچ کرد اما این رسانه هم توسط هیئت نظارت بر مطبوعات در تاریخ 10 اسفند سال 88 با استناد به تبصره ماده 11 قانون مطبوعات و با توجه به فقدان شرایط مندرج در بند 6 ماده 9 قانون مطبوعات یعنی "پایبندی و التزام عملی به قانون اساسی"، لغو پروانه شد.

روزنامه اعتمادملی

قوچانی که هم‌زمان با مسئولیت سردبیری هفته‌نامه شهروند امروز، یکی از اعضای شورای سیاست‌گذاری روزنامه اعتماد ملی و از مشاوران مهدی کروبی محسوب می‌شد در 23 بهمن ماه 87 به‌عنوان سردبیر روزنامه اعتماد ملی منصوب شد و فعالیت خود در این روزنامه آغاز کرد؛ عملکرد محمد قوچانی در فتنه 88 در روزنامه اعتماد ملی موجب شد که او آخرین سردبیر این روزنامه باشد چرا که اعتماد ملی به‌دلیل پخش شایعه، اشاعه فحشا و افترا علیه نظام اسلامی در سال 88 توقیف شد.

توقیف آسمان

روزنامه آسمان که اولین شماره آن در 26 بهمن 92 منتشر شد تنها بعد از 6 شماره به انتشار مطلبی به نقل از هرمیداس باوند حکم قرآنی و الهی قصاص را غیرانسانی خواند و به همین دلیل و بنا به اعتراضات گسترده جریان‌های سیاسی من جمله بخشی از جریان اصلاحات، با حکم دادسرای عمومی و انقلاب تهران در روز پنجشنبه 1 اسفند 1392 توقیف شد.

مردم امروز

روزنامه اصلاح‌طلب مردم امروز با حضور محمد قوچانی در ٦ دی سال جاری منتشر شد و عصر امروز (شنبه 27 دی) با حکم دادستانی تهران به‌دلیل حمایت از روزنامه هتاک فرانسوی که کاریکاتوری موهن را علیه پیامبر اسلام(ص) منتشر کرده بود، توقیف شد.

اولین شماره هفته‌نامه صدا در قطع جدید روز گذشته بر پیشخوان روزنامه‌فروشی‌ها قرار گرفت اما ناگهان خبری منتشر شد که نه تنها از حیات جدید «صدا» خبر نمی‌داد که خبر مماتش بود. هرچند با توجه به سابقه فردی محمد قوچانی و تیم همکارش،  این خبر برای اهالی رسانه غیر منتظره نبود!

علت عدم انتشار «صدا» انتشار مطلی ظنز و توهین‌آمیز به قلم یک طنزنویس روزنامه توقیف‌شده قانون است. محمد قوچانی سردبیر هفته‌نامه «صدا» در پی انتشار مطلبی سراسر توهین، با اذعان به چنین اشتباهی در رسانه متبوع خود، گفت که برای مقابله با تکرار چنین اتفاقاتی فعلاً از انتشار این هفته نامه خودداری خواهیم کرد.

وی اظهار کرده تاکنون از هیچ نهادی به دلیل توهین به برخی شخصیت‌های کشور تذکری نگرفته و در این زمینه تابع قانون است.

جالب اینکه تا لحظه انتشار این خبر هیچ واکنشی از سوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و هیئت نظارت بر مطبوعات درباره مطلب موهن هفته‌نامه صدا منعکس نشده است.

با این‌حال اولین بار نیست که نشریه‌ای با هدایت قوچانی به سراشیبی توقیف می‌رود و روزنامه‌نگارانش بیکار می‌شوند. سیری در زندگی روزنامه‌نگاری سردبیر هفته‌نامه «صدا» نشان می‌دهد که این تجربه امکان تکرار دارد و به تعبیر یکی از روزنامه‌نگاران هم‌طیفش، شاید اوست که باید برای همیشه از این حرفه خداحفظی کند.

** وقتی یک راننده هرچندماه یکبار تصادف می‌کند، لابد رانندگی را خوب نیاموخته است!

در همین راستا و پس از توقیف روزنامه «مردم امروز» کامبیز نوروزی حقوق‌دان و کارشناس رسانه و فعال سیاسی اصلاح‌طلب با انتشار مطلبی در صفحه شخصی فیس بوکش نوشت: آنچه تیتر یک و عکس یک روزنامه شد، بی‌اندازه غیرحرفه‌ای و خطا بود و بگذریم که آیا ارزش داشت یانه. یک روزنامه‌نگار حرفه‌ای قبل از هر چیز باید تاریخ و جغرافیای کلام را بشناسد. به سادگی می‌شد فهمید که درست بعد از شماره‌ای از شارلی ابدو که کاریکاتور پیامبر اسلام را منتشر کرده است، انتشار جمله «من شارلی ابدو» هستم چقدر مشکل ساز است. صبح همان روز در جایی که دوستانی دیگری هم بودند با دیدن این صفحه یک، همگی نگران توقیف بودند. چگونه روزنامه خودش این نکته را قبلا ندید. این جور بی‌دقتی‌های غیرحرفه‌ای و گاه غیرمسئولانه را نمی‌توان به نقد و نظر نکشید. بی‌ این نقدها و بسنده کردن به مرثیه یا حماسه‌سرایی کمکی به توسعه روزنامه‌نگاری کشور نمی‌شود. من هم از نظر حقوقی و هم از نظر روزنامه نگاری، این توقیف و هر توقیف دیگری را نمی‌پسندم، اما در این مورد اخیر اشتباهی بسیار غیرحرفه‌ای و بی‌توجهی به حساسیت‌هایی که یک روزنامه‌نگار حرفه ای باید آنها را حتما ببیند، نقش بزرگی در این ماجرا داشت. وقتی یک راننده هرچندماه یکبار تصادف می‌کند، لابد رانندگی را خوب نیاموخته است.

** مروری اجمالی بر کارنامه آقای توقیف

وی کار روزنامه‌نگاری و خبر را  با نوشتن یادداشت‌های سینمایی در نشریه محلی «کادح» گیلان آغاز کرد. از سال 74 و پس از آن که برای ادامه تحصیل به تهران آمد، به همکاری با نشریه «عصر ما» ارگان حزب منحله سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی پرداخت.

دوران دوم خرداد دوره  انفجار مطبوعات بر روی دکه بود. روزهایی که روزنامه‌های زنجیره‌ای برای پیشبرد سیاست‌های اصلاح‌طلبان و تشنج‌آفرینی متولد می‌شدند. این دوران برای قوچانی جوان زمانی بود که می‌توانست خودش را در عرصه خبر بالا بکشد و به‌همین علت به همکاری با روزنامه‌های جامعه، نشاط و عصر آزادگان پرداخت و به تدریج با نوشته‌های انتقادی خود علیه اکبر هاشمی رفسنجانی رئیس مجمع تشخیص مصلحت که در آن دوران پدر جریان راست سنتی شناخته می‌شد به شهرت رسید.

قوچانی که زمانی منتقد تند و تیز سیاست‌های هاشمی رفسنجانی بود، در سالهای اخیر به حزب «کارگزاران سازندگی» که حامیان هاشمی رفسنجانی هستند پیوست و با کمک دبیرکل این حزب یعنی غلامحسین کرباسچی به فعالیت رسانه‌ای پرداخت.

** «همشهری ماه» و اولین تجربه «خود توقیفی»

محمد قوچانی در اولین تجربه سردبیری، سردبیر همشهری ماه شد که انتشار این ماهنامه به‌اتهام تخلف از قانون مطبوعات و انتشار بدون مجوز و غیرقانونی توقیف شد. روابط عمومی دادگستری کل استان تهران روز دوشنبه(6 اسفند 1380) طی اطلاعیه‌ای اعلام کرد: به‌دنبال انتشار بدون مجوز و غیرقانونی نشریه‌ای با عنوان «همشهری ماه“ به‌طور مرتب و منظم از سوی روزنامه همشهری و شکایت مدعی‌العموم نسبت به این عمل غیرقانونی، آقای مرتضی الویری مدیرمسئول روزنامه همشهری در تاریخ 1380/11/9 در شعبه 1410 حاضر و اعلام داشت: با توجه به اینکه در صدد هستیم مجوزی مستقل برای نشریه همشهری ماه از هیئت نظارت بر مطبوعات اخذ نماییم و این موضوع در هیئت نظارت نیز مطرح گردیده لذا تا زمان تعیین تکلیف قانونی متعهد و ملزم می‌باشم که از ادامه چاپ مجله همشهری ماه که به‌ضمیمه روزنامه همشهری به‌صورت رایگان توزیع می‌گردد جلوگیری نمایم.

این اولین بار بود که نشریه‌ای با هدایت محمد قوچانی به سرنوشت توقیف منجر می‌شد و انتظار بود که در مسئولیت‌های بعدی‌اش در عرصه خبر بتواند مانع از تکرار این تجربه شود اما گویا این اولین وآخرین بار نبود. تجربه همکاری با محمد عظریانفر در همشهری وی را به «شرق» کشاند تا بار دیگر کنار هم روزنامه‌نگاری کنند.

** توقیف‌های مکرر شرق

در دوره مسئولیت محمد قوچانی در روزنامه شرق، انتشار این روزنامه دو مرتبه متوقف شد که اولین حکم توقیف را پس از انتشار شماره 141 خود، به‌دلیل پوشش دادن خبر مربوط به نامه اعتراضی نمایندگان مجلس ششم در 29 بهمن 1382 از سوی شعبه‏ 6 دادسرای ویژه‏‌ کارکنان دولت دریافت کرد. این توقیف به‌دلیل نامه عذرخواهی مدیرمسئول روزنامه شرق که به سعید مرتضوی (دادستان وقت تهران) نوشت، زمان زیادی طول نکشید. بعد از گذشت شش ماه، این روزنامه بار دیگر به‌دلیل انتشار کاریکاتوری توهین آمیز در صفحه پایانی شماره 853 خود توقیف شد.

** «هم‌میهن» هم به سرنوشت شرق دچار می‌شود

روزنامه هم‌میهن به مدیر مسئولی غلامحسین کرباسچی که در افکار عمومی به‌عنوان تریبون حزب کارگزاران مطرح بود فعالیت خود را در دوران دوم خرداد آغاز کرد. بعد از توقیف اولیه این روزنامه، انتشار مجدد آن هم‌زمان شد با توقیف روزنامه شرق و انتقال محمد قوچانی و تیم همراهش در تحریریه شرق به روزنامه هم‌میهن. البته دور جدید فعالیت روزنامه «هم‌میهن» به‌سردبیری قوچانی با انتشار 47مین شماره‌اش در تیرماه سال 86 به پایان رسید و با رأی نهایی دادگاه توقیف شد و قوچانی و تیم همراهش به هفته‌نامه شهروند امروز اردوکشی کردند.

** «شهروند امروز» به امروز نرسید؟

شهروند امروز هفته‌نامه‌ای خبری - تحلیلی بود که از اسفند 1385 تا آبان 1387 روزهای شنبه در تهران منتشر می‌شد. این رسانه اصلاح‌طلب هم در آبان 87 توسط هیئت نظارت بر مطبوعات و به‌دلیل تکرار تخلفات و عدم توجه به تذکرات قبلی توقیف شد. تجربه شهروند امروز و انتشار هفته‌نامه باعث شد تا قوچانی بیشتر به انتشار هفته‌نامه و مجله رو بیاورد.

** حالا؛ نوبت توقیف نشریات کروبی‌هاست

اواخر سال 1387 بود که مهدی کروبی آماده ورود به عرصه انتخابات می‌شد و برای آنکه ارگان مطبوعاتی حزبش بهتر وارد عمل شود، هدایت روزنامه «اعتماد ملی» را به محمد قوچانی سپرد. عملکرد محمد قوچانی در فتنه 88 در روزنامه اعتماد ملی موجب شد که او آخرین سردبیر این روزنامه باشد و اعتماد ملی به‌دلیل پخش شایعه، اشاعه فحشا و افترا علیه نظام اسلامی در سال 88 توقیف شد.

وی در کنار اعتماد ملی هدایت هفته‌نامه «ایراندخت» با صاحب امتیازی و مدیر مسئولی فاطمه کروبی، همسر مهدی کروبی را برعهده داشت که این رسانه هم توسط هیئت نظارت بر مطبوعات در تاریخ 10 اسفند سال 88 با استناد به تبصره ماده 11 قانون مطبوعات و با توجه به فقدان شرایط مندرج در بند 6 ماده 9 قانون مطبوعات یعنی «پایبندی و التزام عملی به قانون اساسی» لغو پروانه شد.

** توقیف شدن آسمان تنها پس از 6 شماره!

«آسمان» هفته‌نامه‌ای بود که از آبان 1390 تا بهمن 1392 در تهران منتشر می‌شد. صاحب‌امتیاز و مدیرمسئول این مجله عباس بزرگمهر بود و سردبیری آن نیز بر عهده محمد قوچانی بود. انتشار این هفته‌نامه با دریافت مجوز تغییر نحوه انتشارش از هفته‌نامه به روزنامه، ادامه یافت. آسمان که تازه از هفته‌نامه به روزنامه تغییر وضعیت داده بود، تنها بعد از 6 شماره با انتشار مطلبی به نقل از هرمیداس باوند  عضو جبهه منحله ملی، حکم قرآنی و الهی قصاص را غیرانسانی خواند و به همین دلیل و بنا به اعتراضات گسترده جریان‌های سیاسی و حتی بخشی از جریان اصلاحات، با حکم دادسرای عمومی و انقلاب تهران در روز پنجشنبه 1 اسفند 1392 توقیف شد.

** این‌بار؛ مردم امروز

27 دی 1393 بعد از  19 شماره انتشار، روزنامه مردم امروز با حکم شعبه 2 دادگاه فرهنگ و رسانه توقیف و 29 دی بر اساس تصمیم هیئت نظارت بر مطبوعات در ایران، امتیاز روزنامه لغو و پرونده آن به دادگاه ارسال شد.

هم‌زمان با حمله به دفتر مجله فرانسوی شارلی ابدو که سابقه چندین باره توهین به مقدسات مسلمانان  و پیامبر اکرم(ص) را دارد، روزنامه مردم امروز در اقدامی محمد قوچانی با انتشار تصویر جورج کلونی، جمله «من شارلی هستم» را از زبان کلونی مطرح کرد. این اقدام که به نوعی همراهی روزنامه مردم امروز با کمپین «من شارلی هستم» برای همدردی با کشته‌شدگان این مجله موهن به پیامبر اسلام(ص) قلمداد می‌شد، واکنش‌های بسیاری را برانگیخت.

اقدام غیرحرفه‌ای قوچانی باعث شد تا مردم امروز هم به زنجیره نشریات توقیف شده توسط قوچانی بپیوندد.

 

** و حالا صدایی که بی‌صدا شد/ جای خالی نظارت؛ اسب قوچانی تا کجا می‌تازد؟

با توهین اخیر هفته‌نامه صدا به مقامات جمهوری اسلامی، فرار رو به جلوی محمد قوچانی و پیش‌دستی او در اعلام عدم انتشار «صدا» کافی نیست. وی گفته است "این مطلب در بیرون تحریریه توسط یکی از طنزنویسان نشریه توقیف شده قانون نوشته شده بود". صحبت‌های قوچانی به نحوی است که گویا از انتشار چنین مطلبی در هفته‌نامه تحت سردبیری‌اش اطلاع نداشته است. اگر این حرف صحیح باشد ناشی از عدم اشراف وی بر کار حرفه‌ای خبر است و نمی‌تواند وی را مبرا کند.

با توجه به رکوردداری قوچانی در به توقیف کشاندن مطبوعات، مجوز دادن به کسی که در زندگی روزنامه‌نگاری خود رکورددار تخلف مطبوعاتی و توقیف آنهاست، قابل قبول به نظر نمی‌رسد.

هرچند «چندصدایی» و تنوع افکار لازمه فضای سیاسی و مطبوعاتی کشور است اما به نظر می رسد زمان آن رسیده است که نهادهای نظارتی و قضائی با صدور حکمی برای سلب هرگونه امکان فعالیت تبلیغی و رسانه‌ای برای محمد قوچانی هم برخی روزنامه‌نگاران اصلاح‌طلب را از برزخ ناامنی شغلی برهانند و هم به این روند شورمزه و سخیف عبور از مرزهای قانون و شرع و در پی آن توقیف‌های پی‌درپی منطبق بر قانون را پایان بدهند. به نظر می‌رسد وقت آن رسیده است که این امکان از دست قوچانی گرفته شود تا  نه روزنامه‌نگاران زخم آن را بچشند و نه اسلام و نظام و مردم و مسئولان از آن در تهدید باشند.

 

محمد قوچانی می‌گوید که معلوم نیست روزنامه «مردم امروز» تا چه مدت قرار است توقیف باشد.

 

این روزنامه‌نگار که سردبیری روزنامه «مردم امروز» را بر عهده دارد، که از طرف دادستانی این حکم به وی ابلاغ شده است.

 

قوچانی تصویر و تیتری که این روزنامه درباره نشریه فرانسوی «شارلی ابدو» منتشر کرده است را دلیل توقیف مردم امروز عنوان کرد.

 

روزنامه «مردم امروز» امروز - شنبه - توقیف شد. این روزنامه به مدیرمسئولی احمد ستاری و سردبیری محمد قوچانی از کمتر از یک ماه قبل روی پیشخوان روزنامه‌فروشی‌ها قرار گرفته بود.

 

روزنامه‌ی «مردم امروز» که در اقدامی غیرحرفه‌ای با درج تیتر درشت «کلونی: من هم شارلی هستم» - به نقل از جرج کلونی در هفتاد و دومین مراسم گلدن گلوب – با توهین‌کنندگان به مقدسات جمعیت میلیاردی مسلمانان همدلی کرد، در 27 دی 93 با حکم شعبه 2 دادسرای فرهنگ و رسانه توقیف شد و دستور توقیف برای وزارت ارشاد ارسال شد. درباره‌ی اینکه چرا باید «روزنامه‌نگاران» اصلی‌ترین مخالفان رفتار نشریه هتاک چارلی هبدو باشند پیش‌تر سخن رفته است. درواقع روزنامه‌نگاران «مردم امروز» و «شرق») و دیگر رسانه‌هایی که هرکدام به‌نوعی سنگ این هنرمندان هتاک را بر سینه زدند بیش و پیش از آنکه «حامیِ چارلی» باشند «مخالف اصول حرفه‌ی خودشان» هستند! ()

اما قصه وقتی جالب‌تر می‌شود که همین عناصری که حتی پاسدار اصول حرفه‌ی خود نیز نیستند و در یک‌کلام بویی از حرفه‌ای گری نشنیده‌اند تلاش می‌کنند با «وطن‌دوست» معرفی کردن خود از سنگینی بار «حرفه‌ای نبودن» کم کنند.

 

محمد قوچانی سردبیر روزنامه توقیف‌شده‌ی «مردم امروز» در مصاحبه‌اش ضمن نپرداختن به دلایل علاقه‌ی وافرش به روزنامه‌نگاری آماتور - که مراعات اخلاق رسانه‌ای در چک‌لیست‌های سردبیری آن وجود ندارد – نادرستی رفتار نشریه طنز چارلی هبدو را به دو عامل «افراطی‌گری لائیک‌ها» و «تندروی تکفیری‌ها» برگرداند تا کسی به غوغای «غیرحرفه‌ای بودن» در میان روزنامه‌نگاران «چارلی هبدو»، «مردم امروز»، «شرق» و امثال آن‌ها توجهی نکند.

 

چطور ممکن است «اعتقاد به لائیسیته» و یا «وجود عده‌ای تکفیری در دنیا» برای توضیح رخداد توهین به مقدس‌ترین مقدسات جمعیت‌های میلیاردی کافی ارزیابی شود؟ مگر معتقد به لائیسیته کم است؟ یا مگر کم‌اند کسانی که دلشان از داعش و تکفیری‌ها خون است؟ همه‌ی این افراد به خودشان اجازه می‌دهند به پیامبر اسلام توهین روا بدارند؟!

 

 آدرس غلطی به نام «لزوم نمایش اسلام رحمانی»

آقای قوچانی با زیرکی مشغول دادن آدرس غلط است. او تلاش می‌کند بر «لزوم نمایش اسلام رحمانی» تأکید کند چون اتفاقاً در این میانه، غلط‌ترین کار دقیقاً همین است! اگر در شرایطی که کسی حرکت کاملاً غیرحرفه‌ای و غیرقابل‌دفاعی انجام داده است بر «جنبه‌های رحمانی دین» تأکید کنیم، حرفمان در وجود جنبه‌های رحمانی در دین کاملاً درست است اما اراده‌مان از گفتن این حرف سراسر باطل است! (3) البته که دین جنبه‌های مهم رحمانی دارد، اما «همه» ی جنبه‌های دین حکمت دارند. اگر «سخت‌گیری بر کفار» (4) نیز در دین آمده است، آن‌هم حکیمانه بوده است. نمی‌شود فقط جنبه‌های رحمانی دین را حکیمانه دانست. نمی‌شود «بی‌جا» بر جنبه‌های رحمانی دین تأکید کرد.

 

پیش‌تر در خلال یادداشتی به نقل از استاد قرائتی ذکر شد که رسول‌الله (ص) به‌محض ورود به مکه، بااین‌حال که همه‌ی اهل مکه خصوصاً اهالی خانه‌ی ابوسفیان را بخشیدند و جنبه‌های رحمانی دین را به‌وضوح نشان دادند، سه نفر را نه‌تنها نبخشیدند بلکه دستور اعدام فوری آن‌ها را صادر کردند. همان‌ها که به قول استاد قرائتی علیه رسول‌الله (ص) کار فرهنگی کرده بودند! (5) نمی‌شود رفتار رسول‌الله (ص) در بخشیدن خانواده ابوسفیان را حکیمانه دانست اما رفتار ایشان در اعدام آن سه نفر را نه! اسلام به‌هیچ‌عنوان و تحت هیچ شرایطی به هیچ‌کس در هیچ جایگاه و مقامی اجازه‌ی تمسخر و هتاکی نسبت به شخصیت رسول‌الله (ص) را نمی‌دهد. هیچ منفعت و بهره‌ای نیز این گذشت و اجازه را توجیه نمی‌کند.

 

حضرت امام (ره) در شرایطی حکم اعدام سلمان رشدی را صادر کردند که هنوز مشغول جنگ تحمیلی با تمام دنیا بودیم! ایشان در این موارد هیچ ملاحظه‌ای نداشتند. این‌ها نه‌تنها هیچ تعارضی با جنبه‌های رحمانی ندارند، بلکه اساساً هیچ ربطی به آن‌ها ندارند! آدرس غلطی که امثال آقای قوچانی منتهای تلاششان را برای ارائه‌ی آن به مخاطب می‌کنند چیزی نیست که غلط بودنش مخفی بماند و هویدا نشود. نه چارلی هبدو حق داشت به هیچ بهانه‌ای این رفتار غیرحرفه‌ای و هتاکانه را بکند، نه آقای قوچانی و امثال ایشان حق داشتند از توهین‌کنندگان به مقدسات حمایت کنند. و ضمناً این دو غلط هیچ ارتباطی هم به‌ غلط بودن کار تروریست‌های غرب ساخته‌ ندارد. با توسل به «رحمانی بودن اسلام» نمی‌توان گناه هیچ‌یک از سه گروه را شست. نه گناه چارلی هبدو را، نه گناه تروریست‌های داعش را، نه گناه مردم امروز و شرق و امثالهم را. هیچ‌کدام این‌ها به رحمانیت اسلام اساساً ارتباطی ندارد و مرتبط کردن این‌ها تقلایی است برای فرار از فشار واضح افکار جریحه‌دار شده‌ی مسلمانان که حتی خواستار تغییر نام فامیل آقای قوچانی شده بود! (6)

 

چاره ای برای کاستن از سخت‌جانی دین!

دوتایی متممی که آقای قوچانی تحت عنوان «سکولاریست های ستیزه‌جو» و «مذهبیان تکفیری» عنوان می‌دارد متعلق به ایشان نیست. هفت سال پیش عبدالکریم سروش - پدر اغلب فتنه‌های فکری معاصر - عنوان یکی از سخنرانی‌های خود در پاریس را سکولاریسم ستیزه‌گر نهاد و به خشونت‌هایی که به نام دفاع از منافع جهان سکولار روا داشته می‌شود انتقاد کرد. البته در آن سخنرانی نیز تأکید داشت که «ستیزه‌جو نبودن سکولاریسم» در حقیقت چاره ایست برای کاستن از سخت‌جانی دین! درواقع او در مقام «تصحیح و بهینه‌سازی روش سکولارها در مواجهه با دین‌داران» بود. امروز آقای قوچانی نیز با یادآوری این دوتایی متمم، مشغول کار دیگر و بهتری نیست.

 

کسانی که درگیر بهینه‌سازی فرمول مقابله‌ی غرب با جریان رو به رشد دین‌داری هستند و در این فضا، وجود عنصر ستیزه‌جویی را در طرف مقابل دین‌داری مناسب نمی‌دانند، ناصحانه می‌خواهند که غرب این رفتار را کنار بگذارد. شاید پرسیده شود که چرا انگیزه خوانی می‌کنیم؟! اما قصه دست‌کم درباره‌ی آقای قوچانی به‌هیچ‌عنوان انگیزه خوانی نیست. کافی است به اشتباهات ایشان در سال‌های اخیر توجه شود. اگر کسی وامدار و علاقه‌مند یک اندیشه نباشد، همه‌ی اشتباهاتش در همسویی با آن اندیشه نخواهد بود! وقتی کسی همه‌ی عذرهایی که خواسته بابت خطاهایی بوده که به فرمی از حمایت بی مبنا از یک مد فکری برمی‌گشته، این فرد شیفته و علاقه‌مند آن مد فکری است و اتفاقی که می‌افتاد این است که گاهی این شیفتگی‌اش او را به خطا می‌کشاند!

 

* وقتی راه فرار و دلیل آوری باقی نمانده است!

خوب است از خودمان بپرسیم که چرا آقای قوچانی یک‌بار مرتکب اشتباهی نمی‌شود که بابت آن مجبور شود از منتقدین جمهوری اسلامی «بابت تندروی‌اش علیه آن‌ها» عذر بخواهد؟ چرا هیچ‌گاه تندروی‌های ایشان گریبان جریان‌های معارض نظام را نگرفته و نمی‌گیرد؟ اینکه جریان‌های مخالف نظام غیورند(!) و اجازه نمی‌دهند حتی کسی که در انتخابات شرکت می‌کند قسر در برود، یا حتی اجازه نمی‌دهند کسی بدون پرداخت هزینه مردم را دعوت به مشارکت در انتخابات کند، یا حتی کار روزنامه‌نگاری در داخل کشور را خیانت ارزیابی می‌کنند! این تمامیت‌خواهی‌های مخالفان نظام قطعاً مفر خوبی برای امثال آقای قوچانی نخواهد بود. ایشان نمی‌تواند به مخالفت‌های مشتی تمامیت‌خواه و لائیک استناد کند و خود را «از اینجا مانده» و «از آنجا رانده» قلمداد کند.

 

محمد قوچانی نهایت تلاش خود را در بسط مدهای فکری رایج در جهان سلطه کرده و می‌کند اما چه می‌توان کرد که طرف مقابل ناز و عشوه اش خیلی بیش از این‌هاست و از اندازه‌ی خدمت‌های امثال قوچانی راضی نیست و به آن‌ها اعتراض هم می‌کند. مگر به سروش اعتراض نمی‌کنند؟ مگر سروش را متهم نمی‌کنند؟ آن‌ها تمامیت خواهند و رفتار آن‌ها کاملاً طبیعی است. اما سروش می‌تواند پشت این تمامیت‌خواهی‌ها مخفی شود؟! آقای قوچانی باید خیلی خوب بداند که اینجا جایی نیست که بشود زد و دررفت! ابراز علاقه به‌ نظام و انقلاب و ایران و امثال آن یک چیز است، سردبیری روزنامه‌هایی که کارشان انعکاس روزانه‌ی محورهای موردنظر بی‌بی‌سی است یک چیز دیگر است، تمامیت‌خواهی مخالفان نظام و نپذیرفتن امثال آقای قوچانی در صفوف خود نیز چیز سومی است. اتفاقاً این سه چیز از یکدیگر مستقل هم هستند. میزان صداقت آقای قوچانی در ادعای علاقه به انقلاب را یک مرور بر آثار ایشان به‌طور کامل روشن خواهد کرد، و بررسی میزان صادقانه بودن این ادعا هیچ ارتباطی با رفتار تمامیت خواهان مخالف نظام با ایشان ندارد. مستقل از اینکه آقای قوچانی علاقه‌مند به انقلاب هست یا نیست می‌توان نشان داد که محورهای خبری و تحلیلی روزنامه‌های ایشان بر ضرایب خبری رسانه‌هایی مثل بی‌بی‌سی انطباق داشته یا خیر و مانند آن.

 

* مروری بر تناقضات دفاعیات سردبیر «مردم امروز»

آقای قوچانی درباره‌ی حمایت واضح از هتاکی‌های چارلی هبدو مدعی است «فرض بر این بود که این نشریه با احتیاط بیشتری عمل خواهد کرد». اولاً اخبار آن روزها چنین فرضی را تائید نمی‌کند و دقیقاً در همان مقطع بقایای هنرمند نماهای هتاک در آن نشریه به‌طور واضح تهدید می‌کردند که راه جان‌باختگان را ادامه خواهند داد و این گزاره در اخبار به‌وفور موجود بود و باور این معنا که آقای قوچانی از این اخبار مطلع نبودند آسان و حتی ممکن نیست. ثانیاً فرض کنیم که این نشریه در ادامه با احتیاط عمل می‌کرد. چه چیز مجاز می‌شود؟ دفاع از هتاک؟ مگر بار اولشان بود که با تم‌های زشت و زننده‌ی جنسی مقدسات اسلام و بلکه همه‌ی ادیان را به ریشخند می‌گرفتند؟ درواقع آقای قوچانی نه‌تنها برای کار خود «دلیل» نمی‌آورد، بلکه دست به دامن «علتی» می‌شود که اصلاً نمی‌تواند رفتار ایشان را توضیح دهد. تیتر درشت و صفحه‌ی اول از حوزه‌های اصلی سردبیر استرنگ این بهانه‌ها برای پاک کردن ننگ حمایت از هتاکان به ساحت پیامبر اصلاً کافی نیست. و بسنده به تعطیل شدن روزنامه‌ی ایشان شاید بزرگ‌ترین نشانه از وجود رأفت اسلامی در کشور است. ایشان باید بدانند که حامیان یک جریان غیرحرفه‌ای و هتاک ممکن است با عقوبت‌هایی بسیار شدیدتر از تعطیلی روزنامه مواجه شوند. دست‌کم این است که ایشان باید به‌عنوان سردبیر، در نامه‌ای مستقیم خطاب به ملت ایران و خطاب به عموم مسلمانان جهان «رسماً» از ایشان پوزش می‌خواست.

 

قوچانی با زیرکی ضمن اشاره به مقاله‌ای که دو روز قبل از توقیف در نقد رفتار چارلی هبدو نوشته است پشت آقای رییس‌جمهور سنگر می‌گیرد و ازجمله می‌گوید «مشی من همان مشی آقای رییس‌جمهور است که توهین و تکفیر هردو محکوم‌اند». خوب است آقای قوچانی توضیح دهد که اگر توهین و تکفیر هر دو محکوم است، چرا به‌اشتباه در تیتر درشت روزنامه‌اش ننوشت «من هم کواشی هستم»؟! ( آقای رییس‌جمهور که ایشان تلاش می‌کند پشت سر او قایم شود به‌هیچ‌وجه از هیچ‌یک از طرفین این تندروی حمایت نکرده‌اند. اما آقای قوچانی مشخصاً در حمایت از توهین‌کننده‌ها دچار اشتباه و خطا شده‌اند! می‌توانستند در حمایت از تکفیر کننده‌ها اشتباه کنند! چرا نکردند و هرگز هم نخواهند کرد؟ چون ایشان به آن جریان، آن مدهای فکری و بلکه آن جهانِ فکری علاقه‌مندند و خطاهایشان تنها زمانی رخ می‌دهند که در حین حمایت از آن جریان هستند. و این آن حقیقتی است که مدام بر مخفی کردن آن تلاش می‌کنند.

 

آقای قوچانی می‌گوید «وظیفه سردبیر کنترل و نظارت بر مطالب نشریه نیست» و «وظیفه اصلی سردبیر تولید مطلب است». ما هیچ کاری با صحت یا سقم ادعای ایشان نداریم. چیزی که اینجا جالب است تلاش مجدد ایشان برای «تعریف دوتایی متمم» این بار به هدف فرار از مسئولیت‌پذیری است. خوب است بدانند که دوتایی هایی که می‌سازند زیرکانه‌اند اما نه به‌قدر کافی! مسئله در دوتایی «نظارت بر مطالب» یا «تولید مطالب» بازبسته نیست. اینجا دست‌کم سه مطلب مطرح است! و مطلب سومی که آقای قوچانی از آن می‌گریزد مسئله‌ی «تیتر درشت صفحه‌ی اول» است. حتی اگر فرض کنیم «نظارت بر مطالب» بر عهده‌ی سردبیر نباشد، حتی اگر فرض کنیم تکلیف اصلی سردبیر «تولید مطالب» باشد، اما اندکی آشنایی با روزنامه‌نگاری کافی است تا بدانیم «تیتر یک» از حوزه‌های سردبیر است و اگر سردبیری بتواند از زیر بار مسئولیت تیتر یک خود فرار کند، اتفاقی تقریباً غیرممکن رخ‌داده است! همه جای دنیا به آقای قوچانی و این بهانه‌اش خواهند خندید. دیگر اگر سردبیر یک روزنامه باشی و مسئولیت تیتر درشت صفحه‌ی اول آن روزنامه را هم بر عهده نگیری، باید خود را واقعاً هنرمند بدانی!

استحاله از درون» یا چالش «کشتی مقاوم»؟!

محمد قوچانی یک آدرس غلط  دیگر هم می‌دهد: «سال‌هاست نشریاتی منتشر می‌کنم تا بتوانم ثابت کنم می‌توان در چارچوب جمهوری اسلامی ایران و از موضع یک مسلمان اصلاح‌طلب به فعالیت مطبوعاتی پرداخت»این جمله و جملات مفصل مشابه آن‌که در ادامه‌ی صحبت‌های ایشان آمده به‌طور خلاصه به این معناست که یک فرض اولیه‌ای وجود دارد و آن اینکه «نمی‌شود در چارچوب جمهوری اسلامی ایران فعالیت مطبوعاتی انجام داد»، و ایشان مشغول تلاش و تقلا و لطف هستند تا اثبات کنند که این‌طور نیست و این فرض اولیه نادرست است و می‌شود فعالیت کرد!

خوب است آقای قوچانی بدانند که در جمهوری اسلامی که هیچ، در هیچ جای دیگر دنیا که قانون و حرفه‌ای گری در آنجا حاکم باشد، آدم‌های آماتور به سهولت و آسانی فعالیت نمی‌کنند. آماتورها – همان‌ها که به اصول اخلاقی روزنامه‌نگاری مجهز نیستند و ضمناً بیش از خبر، تحلیل به خورد مخاطب می‌دهند – مدام به دیوارهای قانونی برمی‌خورند و برای خودشان و جامعه مشکل درست می‌کنند. اتفاقاً هیچ‌وقت هم موفق نمی‌شوند چیزی را اثبات کنند! چراکه هرچه پیش می‌روند با محدودیت‌های حرفه‌ای بیشتری مواجه می‌شوند و دست‌آخر هم کارشان به جلای وطن می‌کشد.

 

کسی که دروغ نمی‌گوید و به‌راستی قصد دارد «امکان فعالیت حرفه‌ای مطبوعاتی در ایران» را اثبات کند باکمال تأسف عاقل نیست! چون «اقل دلیل بر امکان شیء، وقوع آن است» و تلاش برای اثباتِ امکانِ چیزی که واقع‌شده است، روی «آب در هاون کوبیدن» را در بیهودگی سفید می‌کند! امثال آقای قوچانی کافی است «اصول اخلاقی روزنامه‌نگاری» را حتی همان‌طور که طراح و مؤسس خائن رادیو زمانه صورت‌بندی کرده است مراعات کنند تا دیگر نه لازم باشد مدام با دیوارهای قانون و اصول حرفه‌ای برخورد کنند، نه لازم باشد «امکان» امر «واقع‌شده» ای را اثبات کنند! بماند که انگار این درد در این قبیله مسری است و مؤسس آن رادیو نیز به آنچه تدریس می‌کرد پایبند نبود و رادیو موردنظر رسماً پاتوق بی‌خداهای بی‌اخلاق است!

 

دست‌آخر هم ایشان بر علاقه‌اش برای ماندن در کشور تأکید می‌کند. «به جریان‌های مختلف فکری از مدافعین تا منتقدین تریبون داده‌ایم تا ظرفیت نظام را نشان دهیم... اکنون و امروز هم با اعتقاد به ایران و اسلام و آزادی و با التزام به قانون اساسی مایلم در این چارچوب زندگی و کار کنم» مثل این است که به کسانی در کشتی اجازه بدهید برای سوراخ کردن کشتی تلاش کنند، به این هدف که استحکام کشتی را نشان دهید!

آقای قوچانی مخاطب را به‌واقع کودک فرض می‌کند. اثبات ظرفیت نظام هیچ توقفی بر تریبون دادن به هتاکانی که ایشان نامشان را منتقد گذاشته است نداشته و ندارد. در این وضعیت فقط خدای‌ناکرده بی‌فکری نظام ثابت می‌شود! مثلاً انتشار «من چارلی هستم» قرار است کدام ظرفیت نظام جمهوری اسلامی را به چه کسی نشان بدهد؟! پس اولاً ایشان نام هتاک را منتقد می‌گذارند، ثانیاً می‌خواهند استحکام کشتی انقلاب را با فضاسازی برای عده‌ای جهت تلاش برای سوراخ کردن آن اثبات کنند! بدون توجه به این معنای واضح عقلی که ما در لابراتوار زندگی نمی‌کنیم! این کشتی همین الان در اقیانوس قرار دارد و آزمودن استحکام آن از این طریق عقلا باطل است. امثال ایشان اگر واقعاً می‌خواست برای ظرفیت و استحکام نظام دل بسوزانند می‌توانستند از قلم و تریبون و رسانه‌شان برای «حمایت از هتاکان» استفاده نکنند تا این تریبون برای نمایش ظرفیت‌های نظام باقی بماند. ولی وقتی داشته‌های خود را در مسیر دفاع از بی‌شرم‌ها مصرف می‌کنند، به ظرفیت و استحکام و دارایی‌های نظام آسیب می‌زنند و جمهوری اسلامی را از برخی استعدادهایش محروم می‌کنند.

خلاصه‌ی مطلب اینکه اگر آقای قوچانی هنوز به هر دلیل علاقه دارد یک‌گوشه‌ی کشتی انقلاب بنشیند و به هدف دروغین و غیرمعقولِ «اثبات استحکام کشتی» تمام تلاشش را برای سوراخ کردن آن مصروف دارد(!)، باید بداند که این شیوه اکنون دیگر شناخته‌شده است و کسی دیگر فریب «دغدغه داشتن برای نمایش ظرفیت نظام» را نمی‌خورد. برای ماندن در این کشتی باید فکر مشغله‌ی دیگری بود.

 

همه نشریاتی که محمد قوچانی به تعطیلی کشاند

چیزی که خبر انتشار روزنامه مردم امروز را متمایز می‌کند سردبیری محمد قوچانی است؛ روزنامه‌نگاری که ید طولایی در به تعطیلی کشاندن نشریاتی که در آن‌ها فعال بوده است، دارد.

سایت دیدبان نوشت: از ابتدای آذرماه امسال خبرهایی در رسانه‌ها مبنی بر انتشار روزنامه‌ی جدیدی با عنوان «مردم امروز» منتشر شد؛[ چیزی که خبر انتشار این روزنامه را متمایز می‌کرد سردبیری محمد قوچانی بود؛ روزنامه‌نگاری که ید طولایی در به تعطیلی کشاندن نشریاتی دارد که در آن فعال بوده است.

انتشار روزنامه جدید به سردبیری قوچانی در حالی است که وی سردبیری هفته نامه صدا و مهرنامه را نیز بر عهده دارد. به همین منظور سردبیری هفته نامه صدا به سعید لیلاز واگذار شد و قوچانی به همراه تیمش به روزنامه "مردم امروز" کوچ کرد تا سیطره سلسله نشریاتی که با حمایت غلامحسین کرباسچی منشتر می‌شود گسترش یابد.]

محمد قوچانی یکی از عناصر فعال رسانه‌ای اصلاح طلب است که فعالیت رسانه ای خود را از همکاری با نشریه عصرما – ارگان مطبوعاتی سازمان مجاهدین انقلاب – آغاز کرد و بعد از همکاری با روزنامه‌های عصرآزادگان، جامعه، نشاط، خرداد و اخبار اقتصادی، با گرفتن مسئولیت سردبیری همشهری ماه به یکی روزنامه نگاران شاخص اصلاح طلب تبدیل گشت و بعد از این نیز مسئولیت هدایت چندین روزنامه و هفته نامه را بر عهده گرفت.

با آغاز به کار دولت یازدهم فعالیت رسانه‌ای قوچانی افزایش یافت و با تبدیل امتیاز هفته نامه "آسمان" به روزنامه، قوچانی و تیم همراهش دور جدیدی از فعالیت رسانه‌ای در کنار انتشار ماهنامه "مهرنامه" و "تجربه" را آغاز کردند.

با این حال روزنامه آسمان بعد از گذشت شش روز از انتشارش، به علت توهین به مقدسات و غیر انسانی خواندن حکم قصاص توقیف شد.

بعد از توقیف روزنامه آسمان ، این تیم رسانه‌ای هفته نامه صدا را منتشر کردند که حالا بعد از نزدیک به هشت ماه فعالیت به روزنامه مردم امروز کوچ کرده‌اند. این مسئله بهانه ای شد تا با مرور کارنامه محمد قوچانی در عرصه مطبوعات، به بررسی نشریاتی بپردازیم که در زمان سردبیری قوچانی به تعطیلی کشانده شده است.

 

* روزنامه‌های زنجیره ای

فعالیت‌ رسانه‌ای قوچانی هم زمان با رشد روزنامه‌های زنجیره آغاز شد و وی با بیشتر روزنامه‌های توقیف شده همکاری داشت. روزنامه های جامعه، نشاط، عصر آزادگان، خرداد و اخبار اقتصادی از جمله این روزنامه‌هاست که در مدت فعالیت قوچانی به تعطیلی شد

 

 

 

 

 

احمدی نژاد مجوز حمله به نظام

اما پیش از آنکه به سوابق محمد قوچانی در قامت مدیر مسئول و سردبیر نشریات توقیفی در عرصه رسانه بپردازیم، باید این نکته را را روشن کرد که رسانه های اصلاح طلب به طور کلی در سال های آخر احمدی نژاد و در این سال هایی که زمام امور در دستان دولت دلخواه افتاده است، از سوژه احمدی نژاد برای تسویه حساب با نظام جمهوری اسلامی سواستفاده می کنند. هیچ کس منکر اقدامات انتقاد آمیز ریئس دولت قبل در عرصه های سیاسی، اقتصادی و حتی فرهنگی نیست، اما این مجوزی نمی شود که برخی برای از این بهانه برای ضربه زدن به مقامات عالی نظام و حتی ارکان جمهوری اسلامی بهره ببرند.

با وجود آنکه احمدی نژاد چندین سال است از عرصه اجرایی و کنشگری سیاسی در امورات به دور بوده، اما هیچ گاه از صفحات روزنامه ها و سایت های اصلاح طلب حذف نشد و این کاریکاتور احمدی نژاد بوده که بیشتر از سایر سیاستمداران و فعالین کشور، در این رسانه ها به چاپ رسیده است. اما این تنها اول ماجراست که در ادامه در مطالب کنایه آمیز و کاملا هدفدار، احمدی نژاد همراستا با کل نظام نمایش داده می شود تا هر آنچه در سال هایی که وی زمامدار دستگاه اجرایی نبوده نیز، علاوه بر رئیس دولت قبل به پای نظام نیز نوشته شود

به طور کلی احمدی نژاد به یک تاکتیک همیشگی برای اصلاح طلبان و رسانه های آنها تبدیل شده و به نظر می رسد توصیه زعمای اصلاح طلب به سربازان رسانه ای شان نیز این است که هیچ گاه این سوژه را از دست ندهند و تا می توانند به نام او علیه تمامی ارکان نظام، یادداشت، کاریکاتور، گزارش و مطلب آماده کنند و به عنوان خوراک به مخاطبانشان ارائه دهند

قوچانی، کلیدواژه ای به نام توقیف نشریات است

از زمان شروع فعالیت های محمد قوچانی و گره خوردن با رسانه ها و شخصیت های اصلاح طلب، هیچگاه اقداماتش بدون حاشیه نبوده و هر ازگاهی در عالم مطبوعات نام وی به عنوان عامل اصلی توقیف نشریات شنیده می شود. وی که پس از سال ها فعالیت مطبوعاتی صرف برای حامیانش از جمله حزب کارگزاران، در یکسال اخیر وارد ارگان حزبی آن نیز شده و به عنوان قائم مقام کمیته سیاسی حزب کارگزاران سازندگی  فعالیت می کند. نام و نان قوچانی با حزب کارگزاران گره خورده و در سری تولیداتی در زیرمجموعه هم میهن، مسئولیت و مدیریت چندین نشریه و مجله را برعهده داشته و دارد که کار بیشتر آنها به تعطیلی کشیده شده است

البته پیش از آنکه قوچانی به طور تمام و کمال در اختیار حزب کارگزاران و پدرخوانده های آن یعنی خانواده هاشمی رفسنجانی قرار گیرد، یکی از منتقدان سیاست های هاشمی رفسنجانی و فرزندانش بود. قوچانی در مقاله‌ای که در شماره روز ۱۳ دی ماه سال ۱۳۷۸ روزنامه عصر آزادگان منتشر کرده، ذیل جمع‌بندی پایانی خود از خانواده هاشمی و احزاب کارگزاران و اعتدال و توسعه، می‌نویسد: "خانواده هاشمی رفسنجانی نمادی از روابط قدرت در جامعه ای است که هنوز دیپلماسی پنهان روش دیرین سیاستمداران آن است و مشروعیت حکومت به جای رقم خوردن در صندوق های انتخابات در اتاق های پشتی خانواده های مقتدر شکل می گیرد در پناه این اقتدار فرمانفرمایی است که هنوز سلول تشکیلاتی حکومت نه احزاب سیاسی که خانواده های قدرت است و طبیعتا در این میان نقش احزابی چون کارگزاران سازندگی و اعتدال و توسعه تا زمانی که مانند فرزندان وفادار خانواده گوش به فرمان پدر هستند جز رنگ و لعابی بر چهره چروکیده مناسبات کهنه قدرت نیست."

محمد قوچانی در ادامه کار را به "فامیل‌های دور" تر هاشمی نیز کشانده و درباره حسین مرعشی که امروز در مقام سخنگویی حزب متبوع محمد قوچانی نیز نشسته است، می‌گوید: "سید حسین مرعشی پسرعموی همسر اکبر هاشمی رفسنجانی دست کم در سال های اخیر سه موقعیت کاملا نزدیک به وی را به دست آورده است او که استانداری کرمان را وانهاد تا با ریاست دفتر رئیس جمهور هاشمی مقدمات پرش به سکوی نمایندگی مجلس را فراهم سازد اینک جانشین دبیر کل کارگزاران سازندگی و عضو برجسته حلقه کرمانی ها در این حزب است و مانند سیم رابطی میان خانواده و حزب عمل می کند تا هاشمی رفسنجانی یک حزب را از چند مجرا کنترل کند."

قوچانی نیز همچون سایر اصلاح طلبان که روزی در خط مقدم تاختن به هاشمی رفسنجانی قرار داشتند و در سال های بعد رنگ عوض کردند، به مدافع وی و سیاست هایش تبدیل شد و وی را با بزرگان عرصه اصلاح ساختاری های اقتصادی برای شروع روند توسعه سیاسی در کشورهای مختلف مقایسه کرد

اولین تجربه قوچانی در مقام سردبیر به روزنامه همشهری در زمان شهرداری غلامحسین کرباسچی بازمی گردد. که محمد عطریانفر وی را به عنوان سردبیر همشهری ماه -ضمیمه فرهنگی روزنامه همشهری برگزید که بعد ها به دلایل تخلفات متعدد و انتشار غیرقانونی توقیف شد. بعد از اولین تجربه سردبیری قوچانی در موسسه همشهری و با تغییر شهردار، تیم تحریریه همشهری با سردبیری محمد قوچانی و مدیرمسئولی مهدی رحمانیان، روزنامه شرق را در دوم شهریورماه ۱۳۸۲ منتشر کردند. در دوره مسئولیت محمد قوچانی در شرق، انتشار این روزنامه دو مرتبه متوقف شد که اولین حکم توقیف را پس از انتشار شماره‌ی ۱۴۱ خود، به‌دلیل پوشش دادن خبر مربوط به نامه‌ی اعتراضی نمایندگان مجلس ششم در ۲۹ بهمن ۱۳۸۲ از سوی شعبه‏‌ی ۶ دادسرای ویژه‏‌ی‌ کارکنان دولت دریافت کرد. اما این توقیف به‌دلیل نامه‌ی عذرخواهی مدیرمسئول روزنامه‌ی شرق که به سعید مرتضوی -دادستان وقت تهران- نوشت، زمان زیادی طول نکشید. بعد از گذشت شش ماه، این روزنامه بار دیگر به دلیل انتشار کاریکاتوری توهین آمیز در صفحه‌ی پایانی شماره‌ی ۸۵۳ خود توقیف شد. پیش از توقیف، به روزنامه‌ی شرق دستور داده شده بود که مدیرمسئول و سردبیر خود را تغییر دهد.این روزنامه در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۸۶ بدون حضور محمد قوچانی فعایت مجدد خود ر آغاز کرد.

اما مقصد بعدی قوچانی هم میهن بود. روزنامه هم میهن به مدیر مسئولی غلامحسین کرباسچی به عنوان یکی از تریبون های غیر رسمی حزب کارگزاران، فعالیت خود را در دوران دوم خرداد آغاز کرد. بعد از توقیف اولیه این روزنامه، انتشار مجدد آن هم زمان شد با توقیف روزنامه شرق و انتقال محمد قوچانی و تیم همراهش در تحریریه شرق به روزنامه هم میهن. البته دور جدید فعالیت روزنامه هم میهن به سردبیری قوچانی با انتشار ۴۷ امین شماره اش در تیرماه سال ۸۶ به پایان رسید تا قوچانی به فکر انتشار هفته نامه شهروند امروز بیفتد.

در ادامه کار قوچانی و تیمش بار دیگر به عطریانفر و اکبر منتخبی پیوستند و شهروند را بر روی دکه ها بردند که این هفته نامه نیز در سال 87،  به دلیل چاپ مطالب مغایر با زمینه‌ی انتشار و بی‏توجهی به تذکرات قبلی توقیف شد. کوچ وی به مجله ایراندخت به مدیر مسئولی فاطمه کروبی نیز سرنوشت بهتر از این نداشت و آن نیز با توقیف روبه رو شد. 

پس از آن قوچانی در اعتماد ملی حضور پیدا کرد و این روزنامه نیز در مرداد 88 به دلیل پخش شایعه و اشاعه فحشا و افتراء علیه نظام توقیف شد. پس ازچندین سال و بر روی کار آمدن دولت روحانی، فضای جدیدی برای فعالیت محمد قوچانی هم در قالب شخصیت سیاسی حزب کارگزاران و هم به عنوان مدیر مسئول و سردبیر چند نشریه و روزنامه مهیا شد. وی در اولین اقدام در بهمن 92، روزنامه آسمان را پس از تغییراتی، به روی دکه ها برد که بعد از هفت شماره به دلیل چاپ مطلبی درباره غیرانسانی و بیرحمانه خواندن حکم قصاص، ترمزش کشیده شد. 

اما یکی از شاهکارهای قوچانی انتشار مطلبی در حمایت از مجله شارلی هبدو بود. وی در روزنامه «مردم امروز» در شماره ای تیتری با عنوان "جورج کلونی: من شارلی هبدو هستم"، که عصر شنبه27 دی  93 با حکم دادستانی تهران به دلیل حمایت از روزنامه هتاک فرانسوی که کاریکاتوری موهن را علیه پیامبر اسلام(ص)منتشر کرده بود، توقیف شد. 

در این سال ها هر چند کار گاه نامه مهرنامه با سردبیری قوچانی پیش می رفت، وی دست به انتشار مجله صدا زد. مجله ای که در ماه های انتشار خود بدون حاشیه نبوده و هرباره سوژه ای را علم می کند و به خوراک رسانه های بیگانه تبدیل می سازد. اما آخرین اقدام این مجله در انتشار مطلب طنز علیه ارکان و مقامات ارشد نظام، بسیار زننده و توهین آمیز بود که نمی توان به سادگی از کنار آن عبور کرد

با توجه به کارنامه سراسر منفی محمد قوچانی در عرصه مطبوعاتی باید وی را کثیر التوقیف کننده نامید که هر زمانیکه پای در نشریه ای می گذارد یا روزنامه و مجله ای را به چاپ می رساند، در نهایت با روند توقیف روبه رو می شود. کاملا مشخص است که مشکل از شخص اوست که هیچ اهمیتی به تعداد شمارگان و ادامه کار با یک نشریه نمی دهد و با تعطیل شدن آن مجله یا نشریه ای دیگر به روی دکه ها می فرستد و شاید باید اذعان کرد این ضعف نظارتی است که با این شیوه به هتاکان و کسانی که کار غیرقانونی و خلاف عرف در عرصه رسانه انجام می دهند، می توانند این راه گریز را برای خود برگزینند و از زیر بار مسئولیت مطالب خود شانه خالی کنند

اما نکته ای را که نباید از یاد برد، این است که توقیف این روزنامه ها در ایران، تنها حذف یک رسانه از فهرست انبوه رسانه ها نیست؛ بلکه اعمالی که موجب توقیف نشریات و روزنامه ها می شوند، در حقیقت هزینه هایی را در عرصه داخلی و بین المللی به جمهوری اسلامی تحمیل می کند. هزینه هایی از قبیل محکومیت در محافل بین المللی به ظاهر حقوق بشری درباره نبودن آزادی بیان در ایران؛ لذا لازم است معاونت مطبوعاتی وزارت ارشاد با دقت نظر در این رابطه از ادامه هزینه سازی جریان هایی که حاضر به پایبندی به قانون نیستند جلوگیری نموده و از قرار گرفتن قانون شکنان در راس یک رسانه که یک ابزار مهم در فرهنگ سازی جامعه است نیز ممانعت به عمل آورند.

 

هفته نامه صدا ارگان خبری کارگزاران سازندگی به سردبیری محمد قوچانی این‌بار به مقامات عالی رتبه نظام توهین کرده است؛ حالا خیلی ها می خواهند هدف قوچانی و تیم پشت پرده‌اش را بدانند.

 بازهم یک دلیل تکراری؛ «اشتباه شده است؛ این توضیح همیشگی کسی است که می توان او را رکورد دار اقداماتی خواند که منجر به توقیف نشریه ها می شود.

محمد قوچانی اینبار هم ترجیح داد جاخالی بدهد و زیر بار هزینه مطلب ستون طنز نشریه صدا نرود؛ مطلبی که آیدین سیار سریع یکی از طنزنویسان روزنامه های اصلاح طلب نوشته و در آن توهین های آشکار به مقامات عالی رتبه نظام کرده است.

هفته نامه صدا درست در اولین هفته انتشارش پس از تغییر قطع، مطلبی با عنوان «آسوده بخوابید! رابین هود نمی آید» را منتشر کرد؛ بعد از اولین واکنش رسانه ای به مطلب منتشر شده، محمد قوچانی شروع به نوشتن کرد؛ آنهم نوشتن متنی برای تبرئه خود از پذیرش مسئولیت یک مطلب توهین آمیز.

قوچانی می گوید مطلب منتشر شده در شماره هفته نامه  صدا نظر این گردانندگان کارگزارانی این نشریه نیست؛ «قطعاً اگر شایبه‌ای از توهین و عدم نزاکت در این مطلب وجود دارد ما از آن برائت می‌جوییم. از آن برائت جسته و ضمن عذرخواهی از مردم اعلام می‌کنیم که از ساحت نشریه‌ای مانند صدا که سه سال است در چارچوب قانون منتشر می‌شود چنین موضعی دور است و ما از این وضع ناراحتیم و با نویسنده مذکور نیز قطع همکاری خواهیم کرد و حتی یک مطلب دیگر نیز از وی در نشریات هم‌میهن منتشر نخواهیم کرد. این مطلب هم به دفتر مجله ارسال شده بود و همان‌طور که گفتم تحریریه صدا در تولید آن نقش نداشت.»

محمد قوچانی در توضیحات خود تصریح دارد که مطلب به دفتر مجله ارسال شده و در تحریریه صدا و تولید نشده است؛ البته قوچانی درباره شیوه دروازه بانی خبر در یک هفته نامه (که زمان بیشتری برای بررسی و دروازه بانی آن وجود دارد) ارائه نمی کند، آنهم در شرایطی که مطلب توهین آمیز منتشر شده نه در صفحات میانی بلکه در صفحه آخر به عنوان یکی از پیشانی های اصلی یک روزنامه (قطع هفته نامه صدا به روزنامه ای تبدیل شده) منتشر شده است.

قوچانی اینبار برای فرار از پاسخگویی راه حل قبلی را انتخاب کرده است؛ «توقف انتشار داوطلبانه» همان راهی است که پیش از این هم در برخی نشریات اصلاح طلب کاربرد داشت و اینبار نیز پس از انتشار طنز توهین آمیز در دستور کار قوچانی و تیمش قرار گرفته:‌ »ما تابع قانون هستیم. اما قبل از آنکه هرگونه تذکری از ناحیه مقام‌های قضایی یا امنیتی به ما داده شود ما حاضر هستیم برای اثبات اینکه سوءنیت نداریم و در واقع می‌خواهیم در چارچوب اخلاق و قانون و اعتقاداتمان عمل کنیم در همین راستا فعلاً تا اطلاع ثانوی از انتشار نشریه صدا خودداری می‌کنیم، تا زمانی که سازوکاری برای جلوگیری از تکرار این اتفاقات طراحی کنیم.»

حالا بعد از انتشار این مطلب توهین آمیز درباره شخصیت های عالی رتبه نظام، سوالاتی جدی برای افکار عمومی ایجاد می شود؛  چرا نشریاتی که محمد قوچانی در آن به عنوان سردبیر فعالیت می کند معمولا به توقیف ختم می شود؛ توقیف هایی که حداقل در سه شماره آخر با توهین به مقدساتی مانند حکم الهی قصاص و حمایت از نشریه هتاک به پیامبر اسلام همراه بوده است؟

قوچانی از دید برخی روزنامه نگاران اصلاح طلب یک اسطوره حرفه ای معرفی می شود؛ کسی که از زمان آغاز به کارش در دهه هفتاد در نشریات مختلف این جریان به عنوان روزنامه نگار و سردبیر فعالیت کرده؛ اما برخی دیگر معتقدند که بخشی عمده ای از کلاس کاری قوچانی مدیون برندی است که او با توقیف نشریاتش بدست آورده.

منبع: حامیان ولایت

در کانال تلگرام لرستان خبر عضو شوید

نظرات