به مناسبت سالروز شهادت حجت الاسلام والمسلمین مبشر/
منافقان تحمل مجاهدات مبشر شهادت را نداشتند
حجتالاسلام و المسلمين عبدالحسين مبشر سرپرست بنياد شهيد انقلاب اسلامي استان لرستان که قبل از پیروزی انقلاب اسلامی در مبارزه با رژيم ستم شاهي و فعاليت هاي سياسي در استان لرستان نقشی مهمی داشت و بعد از انقلاب نیز وقت خود را صرف خدمت به خانواده های شهدا می کرد
به گزارش لرستان خبر، حجتالاسلام و المسلمين عبدالحسين مبشر سرپرست بنياد شهيد انقلاب اسلامي استان لرستان که قبل از پیروزی انقلاب اسلامی در مبارزه با رژيم ستم شاهي و فعاليت هاي سياسي در استان لرستان نقشی مهمی داشت و بعد از انقلاب نیز وقت خود را صرف خدمت به خانواده های شهدا می کرد در پنجم مهرماه سال 1360، با تير نفاق مزدوران منافق كه توسط عوامل استكبار جهاني فريب خورده بودند در سن 35 سالگي به شهادت رسيد.
به مناسبت پنجم مهرماه سالروز شهادت حجتالاسلام و المسلمين عبدالحسين مبشر به گوشه ای از زندگی مجاهدانه این شهید مبارز می پردازیم.
زندگی نامه:
شهيد حجت الاسلام و المسلمين عبدالحسين مبشر در سال 1325 در روستاي سياهپوش از توابع الشتر در خانواده اي مذهبي و كشاورز ديده به جهان گشود.
ايشان همانند بسياري از مردان بزرگ تاريخ در ايام كودكي از نعمت پدر محروم شدند و شايد اين اراده و مشيت الهي بود تا از همان ابتدا روح لطيف او در كوره ي حوادث و تلخي ها قرار بگيرد تا براي پيمودن راه سخت مجاهدت هاي علمي و سياسي و مذهبي پخته و آزموده و آبديده شود.
روشن بيني، بينش و بصيرت فوق العاده ي شهيد باعث شد كه تحصيلات حوزوي را با دروس دبيرستان و سپس دانشگاه آميخته كند، به نحوي كه با شركت در كنكور در سال 1347 در رشته علوم سياسي دانشگاه تهران پذيرفته شد و در حالي كه ملبس به لباس مقدس طلبگي بود به تحصيل در دانشگاه تهران پرداخت و در سال 1352 با اخذ درجه ليسانس از آن دانشگاه فارغ التحصيل و در آموزشگاه هاي خرم آباد به شغل مقدس معلمي پرداخت.
فعاليت هاي علمي و تحصيلي او را از فكر مبارزه با رژيم ستمشاهي و فعاليت هاي سياسي باز نداشت و همين امر او را از برجستگان اهل مجاهدت و مبارزه با طاغوت به رهبري امام خميني (ره) در استان لرستان قرار داد.
پس از انقلاب اسلامي نيز يك روز از تلاش و تكاپو براي خدمت به انقلاب و نظام جمهوري اسلامي و مردم غافل نبود تا اينكه در پنجم مهرماه سال 1360 در حالي كه سرپرست بنياد شهيد انقلاب اسلامي استان لرستان بود و كمر به خدمت بازماندگان شهدا بسته بود، با تير نفاق مزدوران منافق كه توسط عوامل استكبار جهاني فريب خورده بودند در سن 35 سالگي به شهادت رسيد.
شهید مبشر در کلام دیگران:
حجت الاسلام والمسلمين محمد مهدي روشن : دربرهه قبل از انقلاب شهيد مبشر هم جايگاه حوزوي داشتند و هم جايگاه دانشگاهي و فرهنگي. عشق به امام در وجود ايشان بود. غير از امام كسي را پذيرا نبود، لذا عزيزاني كه با تاريخ انقلاب سر و كار دارند و نگاه مي كنند، جاي جاي اين كتاب ها در برهه اي كه ايشان يك طلبه اي در داخل حوزه علميه قم بودند مي بينيم نام او در اعلاميه هايي كه مستقيما درگير با حكومت ستم شاهي بود ذكر شده است. بنده خوب به ياد دارم آن نامه اي كه بعنوان فضلاي خرم آبادي مقيم قم به هويدا نوشته بودند به عده ايي از آقايان جهت امضا دادند حاضر به انجام اين مهم نشدند ولي ايشان جز معدود افرادي بود كه آن نامه را امضا كردند .
علي محبوبي (از مبارزين وزندانيان سياسي رژيم طاغوت): قبل از پيروزي انقلاب ما كه روحاني نبوديم اما عشق به روحانيت باعث آن گرديد كه در خدمت چند تن از روحانيون بخصوص شهيد سيد فخرالدين رحيمي باشیم؛ يك روز ايشان بنده را فراخواند و فرمود فردا نزديك ظهر بيا كه كار مهمي با شما دارم. برحسب وظيفه روز بعد سر قرار حاضرشديم. شهيد رحيمي يك كارتن بسته بندي شده به من دادند و گفتند كه اين بسته را ببر و بده تحويل حاج آقامبشر.
منزل شهيد مبشر در قاضي آباد بود. بسته را گرفتم و خودم را به آنجا رساندم. پس از چند بار در زدن حاج آقا خودشان در را باز نمودند و به محض ديدن من با زبان محلي گفتند آقاي محبوبي چه شده سري به ما زدي. بسته را كه در دستم ديدند لبخندي زده و مرا به داخل منزل بردند. بسته را كه باز نمودند چند كتاب حكومت اسلامي از امام خميني بود.
البته چند جلد كتاب ديگر و چند كاست نوار نيز درون بسته بود. حاج آقا نگاهي دوباره به من انداختند و گفتند راستي ميداني اگر با اين بسته تو را مي گرفتند كمتر از پنج سال حبس نداشتي. البته خدا با ماست. هر چه اصرار كردم كه برگردم ايشان گفتند نهار نخورده نميتواني بروي. يادش بخير ايشان داخل حياطشان يك باغچه كوچك بود كه درون آن سبزيجات و تربچه كاشته بودند. كمي از آنها را چيده همراه با نهار كه آبگوشت دست پخت خودشان بود ميل نموديم. پس از صرف نهار و كمي استراحت ايشان گفتند اكنون ميتواني برويد ضمنا سلام مرا به حاج آقا رحيمي برسانيد.
آیت الله عباسعلی صادقی قهاره(حاکم شرع دادگاه انقلاب و مسئول حوزه علمیه کمالیه): منافقین حزباللهیهای شاخص و وفادار به انقلاب را ترور میکردند. شهید مبشر یکی از کسانی بود که در محلهشان ترور شد. از شهادت او بسیار متأثر و ناراحت شدم. امیدوار بودم که عوامل ترور او را دستگیر و محاکمه کنم. به دلیل مشغلههایم در طول روز اصلاً فرصت رسیدگی به پروندهها را نداشتم. به همین خاطر، شبها به اطلاعات میرفتم و در مورد کارها گزارش میگرفتم و پروندهها را بررسی میکردم. یک شب در ادارهی اطلاعات سرگرم کارهایم بودم. یکی از نیروهای اداره که بعدها نمایندهی مجلس شورای اسلامی مردم الیگودرز شد، دو نفر را آورد که تیر خورده بودند.گفت «نهاوندی هستند و در ترور مرحوم مبشر دخالت داشتهاند.» بعد از بازجویی به این نتیجه رسیدیم که اینها پنج نفر بودهاند. قرار میگذارند که اشخاص خدمتگزار و حزباللهی نظام نوپای جمهوری اسلامی را از پای درآورند. مشخص شد که اینها با یک نفر از قاضیآباد ـ منزل مرحوم مبشر در قاضیآباد بودـ همدست شدهاند و او را جذب خودشان کردهاند تا زندگی شهید مبشر را زیر نظر بگیرد تا در فرصت مناسب او را به شهادت برسانند.
با اعترافات آن دو نفر باقی گروه را چند روز بعد دستگیر کردند. آن شخص خرمآبادی را اعدام نکردیم، چون او مستقیم مرتکب جرم نشده بود و اظهار پشیمانی هم میکرد. میگفت «من نمیدانستم که اینها میخواهند مبشر را بکشند، وگرنه با آنها همکاری نمیکردم.» غیر از او پنج نفر دیگر را اعدام کردیم. حدود یک ماه ونیم تا دو ماه طول کشید. پروندهها بررسی شد و من حکم اعدام آنها را صادر کردم. در این فاصله دوسه نفر از پاسدارهای نهاوند آمدند و گفتند «اینهایی را که دستگیر کردهاید، مطمئن باشید که جنایتکار هستند و ضد نظام. نکند که گول بازجوییهایشان را بخورید و به آنها رحم کنید؟» گفتم «نه، من در مورد منافقین رحم ندارم و آنها را میکشم.»
منابع: نرم افزار چند رسانهای «شهید حجتالاسلام و المسلمين عبدالحسين مبشر» نشر الکترونیک شاهد؛ کتاب «مبشر شهادت»، با کوشش حجتالاسلام رمضان تیموری، کتاب خاطرات «آیتالله عباسعلی صادقی قهاره، با کوشش سامان سپهوند، دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی.