تصویری-تشریحی؛
گزارشی از سفر به سرزمین نور با کاروان فعالان سایبری لرستان
اسفند ماه که می شود کوچ دستهجمعی مسافران پرنده صفت سرزمین راهیان نور شروع می شود. بیش از دو دهه است که کاروان های راهیان نور، کیلومترها جاده را برای رسیدن به جبهه های هشت سال دفاع مقدس و دیدن غروب سرخ شلمچه، رمل های فکه،خاک دامنگیر طلائیه و مشهد سوسنگرد بر بال فرشتگان می پیمایند
به گزارش لرستان خبر، نزدیکی های بهار دلم پرنده می شود. پر میگشاید تا به سرزمین آرزوها برسد. مثل یک پرنده مهاجر، نه شاید هم مثل ققنوس قصه ها که تمام هستی اش را در آتش عشقی ناشناخته اما آشنا میسوزاند تا هستی دوباره و جانی پاک و بی آلایش را به دست آورد.
اسفند ماه که می شود کوچ دستهجمعی مسافران پرنده صفت سرزمین راهیان نور شروع می شود. در بیش از دو دهه ای که کاروان های راهیان نور، کیلومترها جاده آسفالتی را برای رسیدن به خاکریزها و سنگرها و خطوط مقدم جبهه های هشت سال دفاع مقدس بر بال فرشتگان می پیمایند، تا حال کسی پیدا نشده که دلش را در غروب سرخ شلمچه یا میان رمل های فکه و یا در گوشه ای از خاک دامنگیر طلائیه و یا در دشت تفتان هویزه، شاید هم در مشهد سوسنگرد، جا نگذاشته باشد و چه خوشدلی است که بتواند به ضریح چشمان شهدا گره بخورد و در میان گیسوی باد، رها و بی تعلق به سوی قبله نماز گزارد.
اسفند ماه که می شود دلم بهانه گیر می شود. گاهی بهانه اش از نوشتن است و گاه از شلوغی خیابان و زمانی هم خسته از دست…
هر بار که راهی مناطق عملیاتی غرب و جنوب کشور میشوم و از نزدیک، شگفت انگیزترین حماسههای ایثار را در جبههها میبینم و از اینکه این همه خلوص به سینه فراخ تاریخ نمیآید و در پشت خاکریزها باقی میماند، احساس تکلیف میکنم. چرا که حفظ و نشر گنجینههای دفاع مقدس را نه تنها لازم بلکه واجب میدانم. لذا خشاب قلم را پر از واژهها کردم و ضامن دوربین را روی رگبار فریمها تنظیم نمودم تا بلکه بتوانم گوشهای از خلوص و ایمان و عشق رزمندگان را ثبت و به تصویر بکشم. هرچند که اینها زبان دل نمیشود.
رفته رفته غروب از راه میرسد، شبهای جنوب خیلی زیباست. وقتی به آسمان نگاه میکنی، حس میکنی آسمان به زمین نزدیکتر شده است. در آسمان نیلی جنوب آنقدر ستارههای زیبا به رویت چشمک میزنند که از دیدن آنها مست میشوی.
به یادمان شهید دکترچمران و همرزمانش می رسیم. در آنجا ساختمانی زیبا و عظیم ساخته اند که عظمتش وامدار بزرگی و عظمت کارها و افکار شهید چمران است.
نمایشگاه آثار دکترچمران بسیار دیدنی است. اصلا فکرش را نمی کردم که یک مهندس، یک چریک، یک مبارز، دلی نرم چون نقاش داشته باشد. به مخیله ام نمی رسید که دستان و بازوان قدرتمند کسی که اسلحه بردوش می کشد و ماشین های مختلف نظامی را طراحی می کند و می سازد، بتواند این چنین انفجار قلب را درتابلویی به نمایش بگذارد نمی توانستم باور کنم، فکر واندیشه کسی که دائما حول طراحی عملیات های چریکی است بتواند چنین برنامه های عاشقانه ای بنویسد. باورم نمی شد مردی که بیشتر عمر خود را خارج از کشور گذرانده توانسته باشد مدارک حضورش درسر جلسه امتحان دوم دبستان را حفظ کند.
مرواریدهای اروند
آب های خروشان اروند که با مهتاب، جزر و مد خود را تنظیم می کنند در برابر خروش سربازان خمینی(ره) که ساعت دلدادگی را با ساعت ورود امامشان تنظیم کرده اند کم می آورد. براستی غواصان شهیدی که دیگر پیکرشان برنگشت و جاودانه در آب های اروند مرواریدهای گرانقدر ایثار شدند الآن ما را به نظاره نشسته اند.
آنها آب های اروند را با دلدادگی خود سیراب کردند. اما چرا اروند هنوز خود را بر پیکره ساحل می کوبد. چرا چنان خشمگین است. اروند در زبان عربی بومی به معنی رود وحشی است. دل اروند گرفته، حتماً غمی دارد که ما نمی دانیم. بالاخره نوبت ما می شود. با لمس سختی کار رزمندگان، مبهوت شجاعت آنها می شویم. به طور قطع اعتقاد محکم رمز شجاعتشان بود. برخی از همسفران بر روی آب دست به دعا برداشته اند.
غروب غریب شلمچه
اینجا کربلای ایران است اینجا شلمچه است
یکی از همراهان با نشان دادن یادمان شهدای شلمچه می گوید؛ «نقل است که امام رضا(ع) هنگام ورود به ایران از این خاک نیز عبور کرده است و نوید داده اند که عده ای از یاران ما در این منطقه خونشان به زمین ریخته می شود.» به ذهنم می رسد شهدای ما می توانند همان یارانی باشند که امام رضا(ع) به ایشان اشاره کرده اند. به زیارت شهدای گمنامی میرویم که قرار است ایام فاطمیه امسال دفن شوند شهدایی که اسفند امسال تفحص شده اند.
سعی می کنم گوشه گوشه این خاک را زیارت کنم. هنوز ادوات جنگی بعثی ها به چشم می خورد. حالا با شجاعت و غیرت جوانان دیروز، نوجوانان امروز ما این ادوات را به بازیچه گرفته اند و از سرو کول آن بالا می روند.
جوانان ما با درایت خاصی موانعی که سربازان متجاوز بعثی در مسیر حرکت سربازان مدافع اسلام قرار داده بودند را نگاه می کنند و برخی هم راه هایی را برای مقابله با این موانع پیدا می کنند. مطمئن هستم اگر این جوانان بار دیگر مورد آزمایش قرار گیرند، چون آموزگاران دیروزشان برای نسل بعد از خود معلمانی شجاع خواهند بود.
هبوط
هنگام رفتن است چهره ها دوحالت دارد. در قاب رخسار، نقاب شادی موج می زند از حضور معنوی دراین مکان و تجربیات شیرین و خاطرات دلپذیر و اتفاقات جالبی که در طول این مسیر افتاده است و درپس آن نقاب، دلخوری از ترک دوستان آسمانی، ترک خاکی از تبار آسمان. خداحافظ کربلای ایران، جنوب همیشه جاویدان. با تکان دادن دست ها رسما خداحافظی می کنیم و به شهدا التماس دیدار مجدد می گوییم.
منبع: سلام دلفان
گردآورنده: محمد مرادی
بسيار عالي بود واقعا هنري و ادبي بود اجرتون با سرور شهدا حضرت اباعبدالله
دلم هوای کربلا دارد .کربلای ایران .هوایی شدم .خیلی زیبا بود هم متن هم عکس ......
دلم هوای کربلا دارد .کربلای ایران .هوایی شدم .خیلی زیبا بود هم متن هم عکس ......
اللهم ارزقنی شهاده فی سبیل الله...... عالی بود اجرکم عندالله