این دومین گفت‌و‌گو، از سری گفتگوهای «سوره‌سینما» با مهمترین و فعالترین مستندسازان ایران است که هرکدام توانسته‌اند در گونه‌ی کاری خود آثاری مهم، پرمخاطب و قابل بحث را ارائه دهند. گفتگوهایی که اولین‌ش با «وحید چاوش» در هفته‌های گذشته منتشر شد و بازخوردهای فراوانی یافت و از این پس بصورت منظم پیگیری خواهد شد.

مسئله‌ی داعش و از جمله جنگ سوریه هنوز هم بعد از سه سال یکی از مهمترین تیترهای خبری رسانه‌های داخلی و خارجی است، این در حالیست که همچنان نظرات و واکنش‌های گروه‌های مختلف مردم نسبت به اتفاقات سوریه بسیار متفاوت و متناقض است. «روح الله رفیعی» یکی از معدود مستندسازان کشور است که به موضوع جنگ سوریه پرداخته و سعی کرده اتفاقات سوریه را آن طور که هست در آثارش نمایش دهد. کارگردانی که با ساخت مستند پربیننده «خالد و مجتبی»، توانست علاوه بر کسب جوایز متعدد در جشنواره‌های مختلف، نظر مساعد بسیاری از مخاطبان ایرانی و سوری را نیز جلب کند. اما پیرامون جنگ سوریه و اقدامات داعش در این کشور، هنوز سوال‌های بی‌ پاسخ فراوانی وجود دارد که پاسخ برخی از سوالات در مصاحبه این کارگردان با «سوره سینما» آمده است:

 

 جبهه حق در جنگ سوریه بازی رسانه ای را باخته است

 

شما تا قبل از ساخت آثاری در مورد سوریه، مستندهای اجتماعی نظیر «TF DOWN» ‌ساختید. چه شد که به فکر تولید مستند درباره سوریه افتادید؟

 

آوردگاهی به اسم سوریه در حال حاضر محل تقابل حق و باطل شده است. طرف مقابل علاوه بر اینکه به صورت نظامی وارد میدان شده، رسانه‌هایش را هم درگیر جنگ کرده است‌. اما جبهه حق از این طرف عموماً در حوزه سخت‌افزار کار کرده و در این زمینه موفق هم بوده است ولی در حوزه رسانه نتوانسته موفق عمل کند و عملاً باخته است. به عنوان مثال در سال ۹۳ و در عملیات «ملیجه»، تانک با توپ مستقیم به داخل ساختمان می‌زد و مدام از داخل ساختمان داعشی بیرون می‌آمد. دقیقاً شبیه افسانه‌ها شده بود که دوتا سر را می‌زنید، چهارتا سر بیرون می‌آید! در چنین فضایی این سئوال مطرح می‌شود که این آدم‌ها دارند از کجا می‌آیند و با کدام عقبه؟ رفتیم و درباره جریانات سلفی و داعشی کار کردیم و دیدیم اینها دارند با انواع ابزار رسانه‌ای جذب نیرو می‌کنند.

 

داعشی‌ها از وسط درگیری، گزارش خبری ارسال می‌کنند!

 

وقتی می‌گویند داعش، فوری یک قوم وحشی که دائماً سر می‌برند در ذهن تصویرسازی می‌شود، ولی با این حرف شما آن‌ها منطق رسانه را خوب می‌فهمند .

 

اگر اشتباه نکنم سال ۲۰۰۲ بود که بی‌بی‌سی با گوگل قراردادی را امضا ‌کرد مبنی بر اینکه از سال ۲۰۱۲ به بعد خبرنگاران شهروندی در جریان سوریه وارد شوند. مدل جنگیدن داعش، به این صورت است که گروه‌های کوچک هفت، هشت نفره  می‌آیند و یک ضلع یک شهر را می‌گیرند و بعد کل شهر را تصرف می‌کنند. همیشه یک نفر از گروه مسئول رسانه‌ای است. هرکدام اسم و رسم و مشخصاتی دارند و از وسط درگیری، برا‌یتان گزارش خبری می‌فرستند. این اوج کار اطلاع‌رسانی است.

 

داعشی‌ها رسانه و تأثیر رسانه را باور دارند

 

داعشی ها چه قدر حاضرند برای کارهای رسانه ای پول خرج کنند و امکانات تهییه کنند؟

 

داعشی‌ها رسانه و تأثیر رسانه را باور دارند. این‌طرفی‌ها حرفش را می‌زنند، اما باور ندارند و نتیجه‌اش همین می‌شود که شده. مولا در خطبه ۲۷نهج‌البلاغه خطاب به همه ما می‌فرمایند: «شامیان در کفر خود یقین دارند و متحدند و شما در حق خودتان متفرقید.» تا با مسئولین این حوزه صحبت می‌کنیم می‌گویند بله، بله، رسانه چنین و چنان است، ولی پای عمل که می‌رسد، عملشان هیچ تطبیقی با حرفشان ندارد. من یک مستندساز هستم. نمی‌خواهم کسی از من حمایت کند، فقط چوب لای چرخم نگذارند و بگذارند کارم را بکنم.

 

rafiee2

 

فرانسوی‌ها با وعده‌ی حوری و شراب بهشتی داعشی نمی‌شوند

 

شما پیرامون کار رسانه ای قوی داعش و جذب بسیار خوب آن‌ها صحبت کردید. در اخبار گاهی شنیده می شود که تعدادی از داعشی ها، از کشورهای اروپایی هستند. درک این موضوع برای بسیاری از مردم جامعه سخت است.

 

اینها در کشورهای فقیر شرق آسیا با وعده حوری و نهر شراب و این قصه‌ها مردم را جذب می‌کنند و در اروپا به نحو دیگری. یک مبلّغ سلفی به من می‌گفت ما در هر کشوری روش‌های خاص همان‌ جا را به کار می‌بریم. پرسیدم چطور؟ گفت داشتم در پاریس می‌گفتم بیایید جهاد کنید. چون آنجا حوریه‌های بهشتی و نهرهای پر از شراب وجود دارند. یک فرانسوی به من گفت این چیزهایی که تو داری می‌گویی که همین ‌جا هم هست. من چرا نقد را رها کنم و با حرف تو به دنبال نسیه باشم؟ مبلغ سلفی گفت روش‌های ما در آنجا فرق می‌کند. در اروپا بحث معنویت را مطرح می‌کنیم. این که اسلام حقیقی، جهاد است، خدا این‌ طوری خواسته و خدا به شما رحمت و برکت می‌دهد. مطرح کردن این حرف‌ها باعث شور می‌شود و می‌تواند آدم‌ها را از هر جای دنیا جمع ‌کند. صرف نظر از اینکه جبهه حق یا باطل باشد.

 

داعشی‌ها به طمع شهادت و نیت قربه الی‌الله می‌جنگند

 

پس داعشی‌ها با نیت قربه الی‌الله می‌جنگند؟!

 

بله. آدم‌هایی هم که روبروی ما هستند و در چهارچوب داعش دارند می‌جنگند، به طمع شهادت و نیت قربه الی‌الله این کار را می‌کنند. در کربلا هم همین طور بود و ما امروز از خودمان می‌پرسیم مگر می‌شود با نیت قربه الی‌الله در مقابل امام معصوم و نوه پیامبر بایستی؟ بله، چرا نمی‌شود؟ یا در صفین، امام علی(ع) را تنها می‌گذارند و می‌روند و در مقابل امام جبهه جدیدی را شکل می‌دهند. این فضا در سوریه به ‌شدت محسوس بوده و هست. این ماجرا در عراق هم هست، ولی کمتر. قلب این فتنه در منطقه شامات است. به همین دلیل تشخیص جبهه حق و باطل به این سادگی‌ها نیست و در اینجاست که رسانه باید کارش را انجام دهد.

 

چند برنامه تولید کرده‌ایم که بگوییم سازوکار واقعی داعش چیست؟

 

و به گفته شما رسانه‌ی جبهه‌ی حق کارش را موفق انجام نداده …

 

قطعا کارش را درست انجام نداده. چند محصول تصویری تولید کرده‌ایم که در دنیا دیده شده‌ باشد؟ چند کار تولید کرده‌ایم که یک داعشی با دیدن آن دچار تردید شود که آیا بر حق است یا با حق؟ چند کار تولید کرده‌ایم که در کشورهای اسلامی نشان بدهیم که جریان داعش جریانی از بطن اسلام نیست و در واقع آمریکایی و صهیونیستی است؟ چند برنامه تولید کرده‌ایم که بگوییم سازوکار واقعی داعش چیست؟ برای کشورهای غیرمسلمان چقدر تولید کرده‌ایم که داعش نماد اسلام نیست؟ نماد اسلام را بروید و در راه‌پیمایی اربعین ببینید که شیعیان معتقد به اسلام ناب چگونه عزاداری می‌کنند و اساس کارشان چگونه بر محبت و کمک به یکدیگر برای رسیدن به آزادگی است، نه شیعه‌ای که در روز عاشورا در اطراف حرم سیدالشهداء(ع) قمه‌ و زنجیر می‌زند. خوب که فکر می‌کنیم می‌بینیم هیچ چیزی در این زمینه وجود ندارد. چرا فلان آقا با پول انگلیسی و تاجرهای کویتی، الان ۱۰، ۱۵ تا شبکه راه انداخته، ولی ما هیچ کاری نکرده‌ایم؟ در زمینه رسانه ما کجا هستیم و آنها کجا هستند؟ سوریه با توجه به همه شاخص‌هایی که دارد و از همه جای دنیا آدم آمده و در جبهه حق و باطل می‌جنگند، مورد نظر ماست. در جبهه حق حتی از اهل سنت آفریقا هم افرادی را دیده‌ام که دارند علیه داعش می‌جنگند. شیعه نیجریه‌ای را دیده‌ام که شهید شده و مزارش در گلزار نزدیک حرم حضرت زینب(س) است. آمریکایی و کانادایی هم دیده‌ام.

 

شش ماه از جنگ گذشته بود و همه می‌گفتند درگیری‌های داخلی سوریه!

 

پس با این گفته شما مبنی بر حضور افراد مختلف از سایر کشورها در جبهه‌ی حق، معلوم می‌شود این طرف هم دارد کارهای رسانه‌ای انجام می‌شود و فضای رسانه‌ای را نباید خیلی تاریک جلوه داد.

 

بله، ولی کم. در مقایسه با جبهه مقابل تقریباً هیچ است. آن طرفی‌ها به این دلیل در زمینه رسانه موفق‌ترند که ابزارهایش دستشان است، ولی اشکال اصلی این است که ما محتوا را خوب تولید نکرده‌ایم. چرا ما رفتیم سوریه؟ برای اینکه دیدیم کار خوبی تولید نشده است. شش ماه از جنگ گذشته بود و همه می‌گفتند درگیری‌های داخلی سوریه. ما نگاه می‌کردیم و می‌دیدیم درگیری داخلی نیست، چون درگیری داخلی اصولی دارد. با توجه به شناختی که ما از پیشینه سوریه داشتیم، این درگیری اصلاً معنا نداشت.

 

بعضاً خود صدا و سیمای ما هم می‌گفت درگیری داخلی.

 

بله، صداوسیمای ما هم می‌گفت درگیری‌ها و جنگ‌های داخلی، درصورتی‌که ماجرای سوریه از همان ابتدا هم جنگ داخلی نبود. یک کمی منتظر ماندیم و دیدیم هیچ اتفاقی نمی‌افتد. حتی برای جماعتی هم که دنبال این اخبار بودند، این مطلب چندان قانع‌کننده نبود و خیلی وقت‌ها به تردید می‌افتادند که ما چرا داریم از بشار اسد دفاع می‌کنیم؟ و اگر لازم است که این کار را بکنیم، به چه قیمت؟

 

با این شرط به سوریه رفتیم که در خط مقدم جبهه باشیم!

 

و شش ماه بعد از جنگ سوریه، شما برای ساخت مستند به این کشور سفر کردید.

 

بله. البته ما از قبل در مورد کشور سوریه شناخت داشتیم. من از اردیبهشت سال ۹۲ به دنبال آن بودم که به صورت رسمی و توسط مجموعه‌هایی که وظیفه‌شان حوزه رسانه است به سوریه بروم و می‌خواستم از کانال این دوستان وارد شوم و با آنها هماهنگ بشوم. دقیقاً سه چهار ماه امروز و فردا کردند. دائماً می‌گفتند هفته دیگر، پنج روز دیگر، ۱۰ روز دیگر. تا رسید به مهر و گفتیم خودمان برویم بهتر است. پرواز مستقیم هم وجود نداشت، بنابراین به عراق سفر کردیم و همراه با گروه‌های عراقی که اعزام می‌شدند رفتیم سوریه. رفتن ما به این شرط بود که ما هم در خط مقدم جنگ باشیم، یعنی به عنوان نیروهای جهادی رفتیم، نه به عنوان فیلمساز.

 

جنگ با داعش در کنار ساخت مستند

 

خودتان تحت این عنوان رفتید یا گروه عراقی این درخواست را از شما داشتند؟

 

اساس کار آنها جهادی بود و آن‌ها این درخواست را از ما داشتند. البته این درخواست برای ما محاسن مهمی داشت. ما در میان نیروهای جهادی بودیم و راحت بین آدم‌ها می‌گشتیم و کارمان را هم انجام می‌دادیم و فیلم‌مان را هم می‌ساختیم. خدا توفیق بیشتری هم به ما داده بود که علاوه بر فیلمسازی در خط مقدم هم باشیم. شش، هفت نفر ایرانی با هم همراه شدیم که «شهید صدرزاده» هم بین ما بود. من و دوستم به نام مهاجر می‌خواستیم فیلم بگیریم و کار رسانه‌های انجام بدهیم و بقیه بچه‌ها برای جهاد آمده بودند. گروه عراقی با ما شرط کرده بودند که حداقل باید یک ماه بمانید و در خط مقدم بجنگید.

 

الان بعد از دو سال باز هم می‌خواهید به سوریه بروید؟

 

بله.

 

در این دو سالی که گذشته، هیچ بهبودی در شرایط رسانه‌ای ندیده‌اید؟

 

نه، من هیچ بهبودی ندیده‌ام. ما صرفاً داریم گزارش‌های خبری را به اسم مستند تولید می‌کنیم.

 

rafiee3

 

گزارش خبری، قصه و اثرگذاری ندارد

گزارش خبری با مستند چه تفاوتی دارد؟

 

گزارش خبری، قصه و اثرگذاری ندارد. ساختار مستند و خبر مشخص است. مستند گزارشی و گزارش خبری هرکدام برای خودشان اصول و قواعدی دارند. متأسفانه یا به خاطر فهم بالای دوستان ماست یا به خاطر سیاست‌هایی که بر این قصه اعمال کرده‌اند که تمرکز اصلی دوستان روی گزارش خبری‌ است. در مقطعی در باره سوریه مستندهای ساخته شدند و انصافاً کارهای خوبی هم بودند، ولی کم بود. ببینید دشمن دارد چه جوری می‌جنگد و ما داریم چه کار می‌کنیم. از ابتدای جنگ سوریه، طیف‌های مخالف نزدیک به هفت هشت شبکه تلویزیونی راه انداخته‌اند. یکی از آنها شبکه ORIENT است که غیر از برنامه‌های استودیویی، بسیاری از برنامه‌هایش را از شبکه‌های اجتماعی موبایلی تهیه می‌کند. عکس، فیلم، گزارش‌های خبری و … را از این طریق تأمین می‌کند، اما ما چه کرده‌ایم؟ نهادهای متولی کارهای رسانه‌ای، ادبیات مستند بحران را نمی‌شناسند.

مستندساز بحران، ابتدا باید بتواند جان خودش را حفظ کند

 

لازمه های ساخت مستند بحران چیست؟

 

کسی که برای ساخت این نوع مستند می‌رود، باید آموزش‌های خاصی را ببیند. اولین ویژگی کسی که می‌رود این است که در درجه اول باید رزمنده باشد، یعنی صدای انواع و اقسام تیرها را بشناسد و بتواند در درجه اول جان خود را حفظ کند. اینکه ما تیم‌های‌مان را شلوغ کنیم، خدم و حشم و محافظ بگذاریم، با سرعت ۱۰۰ کیلومتر در جاده حرکت کنیم و بگوییم آقا! شما تصویرت را بگیر، هیچ ‌وقت برنامه مؤثر ساخته نمی شود. زمانی که به سوریه رسیدیم، پیش یکی از مسئولین رفتیم و گفتیم ما خودمان را به اینجا رسانده‌ایم. بسم‌الله! چهارچوب‌هایتان را بگویید تا ما براساس آنها عمل کنیم. تا اینجای کار که هیچ هزینه‌ای برای ما نکرده‌اید و از این به بعد هم قرار نیست هزینه‌ای کنید. گفتیم شما خط قرمزهایتان را به ما بگویید تا حداقل بدانیم و در آنجاها ورود نکنیم. تا همین امروز که دارم با شما صحبت می‌کنم و دو سال گذشته، قرار است آن دوستمان به ما خبر بدهد.

 

بسیاری از مردم سوریه، مستند «خالد و مجتبی» را دیدند

 

شما بین صحبت‌هایتان گفتید که باید فیلم‌هایی ساخته شوند که هدف آنها شناساندن داعش به دنیا باشد. شما خودتان با این نگاه مستند ساختید؟ و آیا آثاری که تا به‌حال در مورد سوریه ساخته‌اید، توانسته‌اند این اهداف را برآورده کنند یا به دلایل مختلف نتوانسته‌اند؟

 

ما سعی کرده‌ایم در فضای کاری‌ خود، نگاه استراتژیک داشته باشیم و صرفاً برای روایت یک اتفاق ساده وارد معرکه نشویم. سعی کرده‌ایم به این منوال جلو برویم تا اثرمان برای مخاطب ایرانی، مردم سوریه، مردم عرب‌زبان و غیرمسلمانی که فیلم را می‌بیند جذابیت داشته باشد. یعنی لایه‌های مختلف مخاطب را در کارمان لحاظ کردیم. به عنوان مثال فیلم «خالد و مجتبی» در ایران خیلی مورد استقبال قرار گرفت و به ‌واسطه جشنواره مقاومت در هفت کشور از جمله مصر، پاکستان، عراق و… اکران شد و بازخوردهایش آمد. در خود سوریه، سال بعدش که رفتم، تقریباً کسی نبود که کار را ندیده باشد.

 

فردی با دیدن مستند «خالد و مجتبی» از داعش جدا شد

 

نکته جالب این است که به‌ واسطه این فیلم، برخی از داعش جداشدند. درحالیکه ما فقط نشان داده‌ بودیم که یک شیعه و سنی در کنار هم هستند. فردی از نیروهای داعش که از رفقای خالد بود، آمده بود در جبهه حق و می‌گفت باورم نمی‌شد که خالد زنده باشد. به ما خبر داده بودند که شیعه‌ها خالد را کشته‌اند. بعد که آمدم دیدم خالد دارد علیه من می‌جنگد و این‌قدر خوش و خرم است، فهمیدم چیزهایی که داعشی‌ها دارند می‌گویند راست نیست. با یک حقیقت خیلی ساده این آدم با کل خانواده‌اش از داعش جدا شد. در قصه سوریه، همه دوستان می‌گفتند که دعوا، دعوای داخلی و خانگی است. فیلم «خالد و مجتبی» که زیاد هم دیده شد، به این واقعیت اشاره کرد که چنین چیزی نیست.

 

مستندساز جنگ سوریه، نباید در هتل مستقر باشد

 

شما برای ساخت «خالد و مجتبی» از چه تکنیکی استفاده کردید که باعث شد انقدر دیده شود؟

 

مستندساز نباید برود توی پادگان بخوابد، بلکه باید بین مردم زندگی کند. بعضی از دوستان، قبل از من رفته و از «مجتبی» مستند تهیه کرده بودند، ولی می‌گویند مستند تو بهتر شده است. می‌گویم دلیلش این است که من یک ‌ماه بین مردم زندگی کردم، با ترس‌هایشان‌ ترسیدم، پا به پای آنها از سرما لرزیدم، با گرسنگی‌هایشان گرسنگی و با بی‌خوابی‌هایشان بی‌خوابی کشیدم. همه این کارها را کردم تا جنس خودشان شدم و توانستم مستندشان را بسازم. شما هم اگر این مراحل را طی می‌کردید از من خیلی موفق‌تر بودید. برادر من! مستندساز که نمی‌رود هتل. مستندساز که با اکیپ اسکورت این‌ طرف و آن‌ طرف نمی‌رود. تو که خبرنگار خبر نیستی. مستندساز هستی و باید واقعیت‌ها را بگویی.

 

شما علاوه بر «خالد و مجتبی»، مستند «پشت پرده پرده شام» را هم ساختید که خیلی دیده نشد. دلیل این موضوع چه بود؟

 

ما دو مستند تهیه کردیم. یکی «خالد و مجتبی» بود و یکی هم «پشت پرده شام» که در واقع یک روایت ژورنالیستی از ماجراهای سوریه بود و اینکه اسرائیلی‌ها، سوری‌ها، آمریکایی‌ها و … کجای قضیه بودند و چه نقشی در جنگ سوریه دارند. هنوز مسئولان با پخش این مستند موافقت نکردند. چون ما در آنجا، هم به تکفیری‌های شیعه انتقاد کردیم و هم تکفیری‌های سنی را نقد کردیم. به این کار نداشتیم که شیعه هستند یا سنی. به هرحال کسانی که امروز خودشان را شیعیان دوآتشه جلوه می‌دهند، آتش‌بیار بخشی از این فتنه‌ها هستند.

 

rafiee5

 

فلسطینی‌های اهل تسنن با تمام اعتقادشان از حرم دفاع می‌کنند

ظاهرا در مورد سوریه چند مستند دیگر ساختید که هنوز پخش نشده …

 

بله. یک اثر راجع به یک دختر فلسطینی است که خانواده‌اش را به جرم فلسطینی بودن در منطقه «جُبَر» قتل‌عام کرده بودند. روایت دیگر، راجع به فلسطینی‌های اهل تسنن بود که از حرم حضرت زینب(س) دفاع کردند. به آنها پیشنهادات کلان دادند تا خیابان‌های مشرف به حرم را خالی کنند و بعد هم داعشی‌ها با خمپاره آن منطقه را بزنند. فلسطینی‌ها گفتند که همه هستی ما از سیده زینب(س) است و اگر همه ما هم کشته شویم، این اجازه را به شما نمی‌دهیم. کشته و شهید دادند، ولی نگذاشتند که آنها به حرم مسلط بشوند. فلسطینی‌های اهل تسنن منطقه سیده زینب(س)، با تمام اعتقادشان از حرم دفاع می‌کنند.

 

زبان تصویری مستندهای بحران ما ضعیف است

 

مستند بحرانی‌هایی که ما می‌سازیم، چه در سوریه و چه در عراق، اکثرا گفتگو محور هستند و معمولا مستندسازان ما چیزی را که باید با تصویر نشان بدهند را با دیالوگ نشان می‌دهند.

 

ما متأسفانه این ضعف را داریم که باید به آن بیشتر توجه کنیم و آن هم این است که زبان تصویری ما ضعیف است و عموماً سعی می‌کنیم کار را به دیالوگ منحصر کنیم. شأن کار مستند را در حد یک گفتگوی تلویزیونی پایین می‌آوریم. بخشی به خاطر ضعف‌هایی است که در فرم و تکنیک داریم. شیوه دیگری هم هست، یعنی بعضی از دوستان می‌روند و یک چیزهائی را ضبط می‌کنند و می‌آورند و تازه پای میز تدوین می‌نشینند و فکر می‌کنند که حالا باید چه کار کرد، در حالی‌که قبل از اینکه کار را شروع کنیم باید قصه‌مان را بنویسیم و بدانیم از چه چیزی می‌خواهیم فیلم بگیریم. یک جاهایی نریشن باید باشد تا مطالب بیان شوند، ولی در کارهایی که آدم‌ها حی و حاضرند  و بسیاری از اتفاقات را می‌شود در قالب مستند رقم زد، نمی‌دانم چرا این‌ قدر از نریشن استفاده می‌شود که اگر نرشین را حذف کنیم، فیلم عملاً حرفی برای گفتن ندارد. به نظرم ضعف تکنیکی ماست که نمی‌توانیم این حرف‌ها را خوب و درست بزنیم.

 

«خالد و مجتبی» یک اتفاق مهم در حوزه مستند نبود!

 

وضعیت پخش مستندهایتان از تلویزیون چطور است؟ فکر می‌کنم از نحوه پخش «خالد و مجتبی» راضی باشید. چون از تلویزیون زیاد پخش شد.

 

«خالد و مجتبی» تنها مستندی است که خیلی گل کرد و زیاد پخش شد. می‌گویند این اثر یک اتفاق مهم در حوزه مستند است، در حالی‌که من خیلی به این حرف اعتقاد ندارم. این یک کار معمولی است. منتهی ما انتظاراتمان را پایین آورده‌ایم، وگرنه این یک کار معمولی است و چندان کار شاخصی نیست. غیر از این، بقیه کارها به بدترین شکل ممکن پخش شده‌اند.

 

مقایسه صداوسیما با شبکه‌های الجزیره و بی‌بی‌سی

چرا؟

 

کاش من هم «چرا»ی موضوع را می‌فهمیدم. مثلاً کاری را برای پخش در قالب یک DVD به تلویزیون دادیم که بازبینی شود، گفتند قبول است و فایل اصلی را بدهید. فایل اصلی را بردیم، اما DVD را پخش کردند! شما در جنگ کاری را ساختی، بعد به بدترین شکل ممکن از تلویزیون پخش می‌شود. نه صداها درست هستند، نه تصویر رنگ و لعاب دارد. قطعاً مستند اثر هم نمی‌گذارد. شبکه‌ الجزیره را ببینید که چقدر برای مستندهایش تبلیغ می‌کند یا بی‌بی‌سی برای کارهای مستندش چقدر وقت می‌گذارد. متأسفانه نگاه آقایان به مستند، گزارش خبری است و قرار نیست در حوزه مستند اتفاق موثری بیفتد. دو برنامه‌ای که تولید کردیم و در روز قدس پخش شدند، تقریباً دیده نشدند. هم ساعت‌های بدی پخش شدند و هم برایشان تبلیغ نشد.

 

برای شهدای مدافع حرم، مراسم تشییع هم نمی گرفتیم

 

اینستاگرام شما را که نگاه می‌کنیم، عکس‌های شما با افرادی است که می‌گویید با آنها خاطره داشتید و شهید شدند. مظلومیت شهدایی که به شهدای حرم مشهور شده‌اند،خیلی بالاست و عده زیادی آنها را نمی‌شناسند. آیا رسانه به اینها توجه دارد؟

 

وضعیت مناسب نیست. ولی افرادی که با تازگی شهید می‌شوند از لحاظ کار رسانه‌ای خیلی مظلوم نیستند. نام رسول خلیلی، محمدحسن مرادی، محمود بیضایی و … که مدت ها پیش شهید شدند، در کدام رسانه آمده است؟ چه کسی به اسم آنها اشاره کرد؟ آن‌ موقع‌ها اجازه نمی‌دادند صدای کسی در بیاید که اینها مدافع حرم هستند. باز الان یک اسمی هست و تشییع می‌گیریم. برای آن شهدا حتی نمی‌گذاشتند به این شکل تشییع گرفته شود. حتی نمی‌گفتند که اینها در سوریه شهید شده‌اند. براساس صلاحدید و مصلحت نباید اسمی از آنها برده می‌شد. الان خیلی خوب است.

 

rafiee4

 

کشور ما وسط بحران قرار دارد و دور تا دور ما جنگ است

 

یک‌ عده اینها را شهید نمی‌دانند و می‌گویند چرا رفته در سوریه جنگیده، در حالی‌که برای شهدای دفاع مقدس إن‌ قلتی ندارند.

 

آنهایی که تصور می‌کنند ما در سوریه شهید نداده‌ایم و عده‌ای روی سیاست‌های دولتی ما رفته و کشته شده‌اند، باید به این سئوال جواب بدهند که اگر داعش لب مرز ما بیاید، آن ‌وقت اینها شهیدند؟ اگر در تهران بجنگیم شهید هستیم؟ اینها رفته‌اند که امنیت ما را حفظ کنند و نگذارند حتی یک موشک به سمت ما بیاید. کشور ما وسط بحران قرار دارد و دور تا دور ما جنگ است. ما الحمدلله ثبات و امنیت داریم. چرا؟ به خاطر اینکه کلی آدم دارند شبانه‌روز زحمت می‌کشند. از وزارت و حفاظت و ارتش و سپاه و بسیج و نیروی انتظامی و دستگاه‌های مختلف امنیتی دارند تلاش می‌کنند که وسط این آتش، این جای امن را حفظ کنند تا ما راحت نفس بکشیم. کسانی که این حرف‌ها را می‌زنند به نظرم یک کمی باید بیشتر فکر کنند.

 

چرا تعداد شهدای ‌ما این‌قدر زیاد شده یا زیاد بوده و حالا رسانه‌ای شده؟

 

الان حدود سه چهار ماه است که روزی هزار نیروی تازه نفس از اردن و ترکیه به جمع داعشی ها اضافه می‌شوند. بله، از این‌طرف چه تعداد آدم هست؟ اندک. در مقابل آن تعدادی که از داعش کشته می‌شوند، این تعداد شهدا از این‌طرف زیاد نیست. جبهه، جبهه بزرگی است.

 

نقش شاهزاده‌های سعودی در جنگ سوریه

 

درک قضیه خیلی سخت است. تو یک ‌سری آدمکشی را که سر می‌برند می‌بینی. چرا باید کرور کرور برایشان آدم بفرستی؟

 

فقط رسانه، رسانه! دو سال پیش بندر بن سلطان وزیر استخبارات سعودی بعد از اینکه سناریوی جنگ شیمیایی به زمین خورد، اعلام کرد که ما می‌خواهیم در اردن جیش اسلام راه بیندازیم و در آن از  ۵۰ تا ۲۵۰هزار نفر آدم را آموزش و تسلیح کنیم. بعد از آن ماجرا، این آقا استعفا داد و پسرش وزیر اطلاعات و خودش مسئول ویژه سوریه از کشور سعودی شد. آدمی است که سال‌ها در آمریکا سفیر سعودی‌ها بوده. الآن نتیجه آن صحبت ها مشخص شده است.

 

از مسئولینی که موجبات کارنکردن ما را در عراق، سوریه و جاهای دیگر فراهم کردند، ممنونم

 

اگر نکته‌ای باقی ‌مانده بفرمایید.

 

باز هم تشکر می‌کنم از همه دوستان. رزمنده‌ها، مخصوصاً مسئولین که موجبات کارنکردن ما را در عراق، سوریه و جاهای دیگر فراهم کردند و باعث شدند که من اگر خواستم بروم، به عنوان نیروی جهادی بروم و نه به عنوان فیلمساز. به حول و قوه الهی. بار تکلیف رسانه را در خیلی جاها از دوشمان برداشتند. من از همه آنها تشکر می‌کنم. کاری بود که خیلی‌ها نتوانستند بکنند و اینها باعث شدند ما برگردیم به چیزی که دلمان می‌خواهد.

منبع:رجانیوز
در کانال تلگرام لرستان خبر عضو شوید

نظرات