نقد فیلم «لانتوری» ساخته رضا درمیشیان

اما «لانتوری» ملغمه‌ای است از همه چیز و هیچ چیز. فیلمی پوشالی و پر مدعا و دروغین که پز اجتماعی بودن می دهد و کنایه های سیاسی می زند. ولی نه اجتماعی است، و نه جگر و عرضه سیاسی بودن را دارد.

به گزارش لرستان خبر، فیلم سینمایی «لانتوری» سومین ساخته رضا درمیشیان در بخش سودای سیمرغ سی و چهارمین جشنواره فیلم فجر حضور دارد.سوژه اسید پاشی «لانتوری» این فیلم را به یکی از کنجکاور بر انگیز ترین فیلم های سی و چهارمین جشنواره فیلم فجر تبدیل کرده است. «عصبانی نیستم!»، ساخته قبلی رضا درمیشیان با وجود داشتن پروانه نمایش، سه شب قبل از اکران عمومی به درخواست کمیسیون فرهنگی مجلس و وزیر ارشاد از نمایش آن جلوگیری به عمل آمد و تاکنون اجازه نمایش عمومی پیدا نکرده است.

 
اما «لانتوری» ملغمه‌ای است از همه چیز و هیچ چیز. فیلمی پوشالی و پر مدعا و دروغین که پز اجتماعی بودن می دهد و کنایه های سیاسی می زند. ولی نه اجتماعی است، و نه جگر و عرضه سیاسی بودن را دارد. لانتوری فیلمی است عقیم و بی اصول و غیر انسانی و جشنواره پسند.
 
 
فیلمی که ظاهراً درباره بزهکاری است، ولی توان طرح و آسیب شناسی بزهکاری را ندارد. برای همین با گذاشتن چند جمله کلیشه ای و کلی درباره بزهکاری در دهان یک استاد دانشگاه و حقوق دان و ... قضیه را ماسمالی می کند. لانتوری تصویری شبه رابین هودی از گروه خلاف کاری به اسم لانتوری نشان می دهد. با گفتن اینکه به بچه ها کمک می کنند، می کوشد همدلی ما را نسبت به آنها برانگیزد. خنده دارترین عضو این گروه بزهکار «پاشا»ست با بازی نوید محمدزاده. از زبان بقیه بزهکارها می شنویم که پاشا یک سوپر خلافکار است، اما آنچه از رفتارها و کنش های او می بینیم یک جوان سانتی مانتال و احساساتی است که حتی بلد نیست سیلی بزند و وقتی عاشق هم می شود، شبیه نوجوان های دبیرستانی رفتار می کند.
 
قصه فیلم درباره عشق «پاشا» به «مریم» است که یک دختر فعال اجتماعی است و سعی می کند به زندانی ها و محکومین کمک کند. عشق پاشا به او مطلقا ساخته نمی شود. با گفتن چند جمله سانتی مانتال که عشق ساخته نمی شود. آنچه از عشق می بینیم تصویری کلی و مبهم و کلیشه ای و سطحی است که به هیچ وجه ما را به این دو نفر نزدیک نمی کند.  عشقی که اگر ساخته می شد قرار بود انگیزه اسیدپاشی در ادامه فیلم شود.
 
 
برخلاف ادعای فیلم، پاشا نه خلافکار است، نه عاشق. از خلافکاری اش فقط یک چاقوکشی می بینیم. تازه معلوم نمی شود چرا بی دلیل چاقو را در پهلوی طرف می کند و بعد چرا مثل بچه ها پشیمان می شود و گریه می کند!
 
از نوع روایت فیلم که گفت و گو محور است به نظر می رسد فیلمساز می خواهد ظاهری شبه مستند و من بی طرفم به خود بگیرد. ادعایی که به وفور توسط فیلمساز نقض می شود. ما قصه را از زبان آدم های مختلفی که نماینده تیپ ها و قشرهای مختلف جامعه هستند. جامعه شناس، روزنامه نگار، حقوق دان و... . سینما بر خلاف ادبیات که مدیوم کلامی است، اساساً با تصویر و نمایش دادن طرف هستیم. ما در سینما هر چیزی را ببینیم باور می کنیم. گفتن «ما دلواپسیم» از زبان مغازه داری که مغازه دار بودنش را فقط با زیرنویس می فهمیم و نوع حرف زدن و استدلال کردن و اطلاعاتش به هیچ وجه معرف یک مغازه دار نیست، یعنی با فیلمساز نابلدی طرف هستیم که می کوشد از جنجال ها و دعواهای سیاسی سوءاستفاده و کاسبی کند. آن هم کاسبی غیرهنرمندانه و مبتذل و فاقد انسانیت.
 
نشان دادن بی مهابا و عریان چهره اسیدپاشی شده دختری جوان، آن هم در نماهای نزدیک، یعنی فیلمساز فاقد حس انسانی و همدلی است و ما با موجودی طرف هستیم که به بهانه اجتماعی بودن و واقع گرا بودن مخاطبش را عذاب می دهد و اذیت می کند. نشان دادن تصاویر پیاپی از چهره دختر اسیدپاشی شده دفاع از او نیست. توهین و تحقیر و رنج دادن او و مخاطب است. اتفاقا فیلمساز علیه اسیدپاشی نیست. او با سوژه قربانی شده اش همذات پنداری نمی کند. بلکه این برایش ابزاری است برای پز دادن و ژست گرفتن. فیلمساز سراغ اسیدپاشی رفته تا با تحریک احساسات مخاطب و بدون آسیب شناسی جدی ماهی خودش را از آب بگیرد. فیلمساز پشت ظاهر اجتماعی فیلمش می کوشد سیاسی بودنش را پنهان کند. او جگر سیاسی بودن و نقد سیاسی ندارد. برای همین تصویری که از آقازاده فیلم نشان می دهد آبکی، کلی و سطحی است. جوری است که به هیچ آقازاده ای بر نمی خورد. آقازاده ای که بیش از آنکه رانت خواری اش توضیح داده شود، یقه دیپلماتش را می بینیم. فیلمساز جرأت نزدیک شدن و نشان دادن زوایای پنهان او را ندارد. او مرد حرف های جدی نیست. با شوخی و کنایه از کنار همه موضوعات مهمی که ادعای طرح شان را دارد، می گذرد. 
 
 
تفکر فیلمساز طرفداری از بزهکاری و روسپیگری است. «باران» با بازی باران کوثری بی آنکه انگیزه اش را متوجه می شویم بزهکار و روسپی است. ولی نوع روایت فیلم جوری است که فیلمساز و ما علیه او نیستیم. فیلمساز بی آنکه بدانیم چرا، او را تبرئه می کند و حق را به او می دهد. همه آدم های بد «لانتوری» محصول شرایط هستند. اما کدام شرایط؟ ما که چیزی نمی بینیم!
 
ما با فیلمسازی طرف هستیم که عرضه و شجاعت طرح ادعاهای سیاسی اش را ندارد. برای همین ژست اجتماعی می گیرد و سعی می کند فرصت طلبانه از یک سوژه تلخ اجتماعی –اسیدپاشی- نان بخورد بی آنکه به طرح و حل آن کمک کند. لانتوری یک دروغ بزرگ است. تنها نکته مثبت فیلم اسم آن است؛ «لانتوری»، که بهترین توصیف برای توضیح فیلم و فیلمسازش است: لانتوری یکی از فحش های رایج در زندان است. این اصطلاح به افراد تازه کار، کارنابلد و ناکارآمدی گفته می شود که بسیار پر مدعا نیز هستند.
 
منبع: پایگاه خبری فرهنگ انقلاب اسلامی

 

در کانال تلگرام لرستان خبر عضو شوید

نظرات