به مناسبت سومین سالگرد شهادت شهید اربعین؛

اربعین روز موعود و قصرشیرین معبری شد برای همیشه پر کشیدن مردی که شهادت را آرزوی دیرینه خود می خواست

شهادت مفهومی فراتر از آن است که در واژه بگنجد و قلم عاجز از وصف این معنای آسمانی است. تا پای شهادت در راه حقیقت ایستادن و مردانه از آرمان های سرزمین اسلامی مان دفاع کردن کاری بسیار دشوار است. سری می خواهد هوایی یار و دلی می خواهد پراز شوق نبرد.

 

گفتن از شجاعت شهیدی که ارزشمندترین سرمایه ی خود یعنی جان را فدای سربلندی و دفاع از مرزهای سرزمین اسلامی اش می کندآسان نیست. امامن و تو یادمان باشد مرزبان شهید محمد سپهوند از همین نسل بود و از نسل ما.خدا نکند پاسدار حرمت خون اش و رهرو راه مقدسش نباشیم.

 

در مسلخ عشق جز نکو را نکشند                      رو به صفتان زشت خورا نکشند

گر عاشق صادقی، ز مردن مهراس                    مردار بود هر آن که اورا نکشند 

 

فرازی از زندگی شهید محمد سپهوند :

 

ستوان یکم تکاور مرزبان شهید محمد سپهونددر 22آذر سال 1366 در خانواده ای متدین و معتقد به ولایت فقیه  در شهر خرم آباد مرکز استان شهید پرور لرستان دیده به جهان گشود و در سایه ی تربیت صحیح پدر و مادری با تقوا رشد کرد. ایشان در دوران کودکی به همراه برادران بزرگتر به مسجد می رفتند و درنماز جماعت و جلسات قرآن و مجالس مذهبی شرکت می نمودند و در این زمان در مسابقات اذان چند مقام کسب کردند.

                    شهید محمد سپهوند

بعداز گذراندن دوران دبیرستان و پشت سر گذاشتن مقطع پیش دانشگاهی به خاطر علاقه ای که به خدمت به نظام مقدس جمهوری اسلامی داشتند، در سن 19 سالگی و در تاریخ 15/05/85 به استخدام ارتش جمهوری اسلامی ایران در آمدند.در طی دوران تحصیل و آموزش در دانشکده ی علوم و فنون فارابی ضمن تهذیب نفس و کوشش در امر تحصیل علاقه ی وافری به فعالیت های فرهنگی و مذهبی نشان دادند.و در این بین در قالب طرح با کاروان سبز شهدا و طراحی مسابقات در زمینه ی شهدا برای ارج نهادن به مقام شامخ شهیدان تلاش های فراوانی به انجام رسانیدند.

 

ایشان در مدت زمانی که به عنوان دانشجوی افسری در دانشکده ی فارابی مشغول آموزش بودند در قالب های ورزشی که در دانشگاه ها و آموزشگاه های ارتش جمهوری اسلامی ایران بر گزار می شد شرکت می کردند و حائز کسب مقاماتی شدند. از جمله در قسمت تیمی طپانچه بادی مقام دوم را کسب نمودند و به دریافت یک قطعه مدال درجه 2 مفتخر شدند.

 

خصوصیات اخلاقی  شهید محمد سپهوند :

 

شهید والا مقام در زندگی شخصی ودر برخورد با اعضای خانواده از جمله والدین و برادران و خواهرانشان فردی بسیاربا متانت ، با گذشت ، صبور ، متواضع، کمک حال،مهربان و دارای اخلاق نیکو بودند به طوری که همه ی اعضای خانواده از او به عنوان فردی متدین یاد می کردند. ایشان با حضور قلب کامل در برابر خداوند متعال به نماز می ایستادند و با رعایت تلفظ صحیح کلمات نماز می خواندند و اغلب اوقات بعداز ادای نماز زیارت عاشورا می خواندند ودر حالات سجده با پروردگار راز و نیاز می کردند و دعا می نمودند.

 

تقید ایشان به روزه گرفتن خصوصا روزه یماه مبارک رمضان به گونه ای بود که هیچیک از اعضای خانواده به یاد ندارد که ایشان حتی یک روز از روزه های واجب ماه مبارک رمضان را روزه نگرفته باشد.ایشان ارادت قلبی خاصی به اهل بیت (ع) بویژه حضرت اباعبدالله الحسین (ع) و حضرت ابالفضل العباس (ع)داشتند و همواره آرزوی زیارت کربلای معلی را مطرح می کردند و همیشه سی دی روضه و مداحی اهل بیت(ع) را تهیه ودر منزل گوش می کردند.

 

مادر شهید می گوید: 

 

مادر گرامی شهید بارها گفته بودند که در میان روضه هایی که برای اهل بیت (ع) گفته می شود بیشتر از همه برای حضرت علی اکبر(ع) که پسر جوان حضرت سید الشهدا(ع) بود ودر میدان کربلا شربت شهادت نوشیدند، دلتنگ می شوم و می گریم و دست تقدیر چنین کرد که پسر جوان خودش نیز چون حضرت علی اکبر (ع) به شهادت برسد.مادر ایشان به این شهید بزرگوار می گفتند پسرم تو سرباز حضرت امام علی (ع)  هستی و می خواهم همیشه در مسیر حق و حقیقت امام علی (ع) قدم برداری.           

 

                            

علی اکبری از علی اکبرهای حسین (ع)

 

شهید از حجاب می گوید: 

 

شهید محمد سپهوند بسیار مقید به مسائل شرعی و احکام اسلام بودند و هم خود ایشان احکام اسلام را رعایت می کردند و هم این احکام را به اعضای خانواده گوشزد می کردند به عنوان مثال از خواهران خود می خواستندکه حجاب اسلامی خودرا حفظ کنند و چادر مشکی را سمبل حجاب کامل می دانستند. ایشان از حرف زدن بی مورد و بیهوده و غیبت کردن از افراد  دیگر پرهیز می کردند و بیشتر اوقات سکوت کردن را ترجیح می دادند.

 

شهید محمد و قصر شیرین  محل عروج او:

 

شهید بزرگوار بعداز پایان دوران دانشجویی و اخذ لیسانس در دانشکده ی علوم و فنون فارابی و پس از اینکه دوره ی کوهستان(تکاوری) را با موفقیت پشت سر گذاشتند، در استان کرمانشاه شهرستان قصر و شیرین مرزخسروی در لشکر 81زرهی کرمانشاه به عنوان رئیس رکن دوم جمع یگردان 119مکانیزه ستواندوم اطلاعات مشغول به خدمت شدند.

 

ایشان چون مجاهدی غیور از مردادماه 1389تا دی ماه1390در مرزخسروی (قصر شیرین)به خدمت خالصانه مشغول بودند.در طی این دوران تلاش زیادی در مبارزه با ورود قاچاق و اشرار به مرز کشور نمودند و مطمئنا در این مسیر و برای خدمت به نظام مقدس جمهوری اسلامی خطرات زیادی را به جان خریدند و عزم و اراده ای راسخ برای دفاع از مرز کشور و ادامه ی این خدمت مقدس داشتند اما اشرار و کوردلان تاب تحمل از جان گذشتگی های این افسر رشید اسلام را نداشتند و ایشان رادر شب 24 دی سال 1390 در عملیات کمین به دشمن و مصادف با اربعین اباعبدالله الحسین (ع) مظلومانه در حین خدمت به شهادت رساندند .

 

شهید بزرگوار همانطور که در طول حیات با برکت و انجام وظیفه خود ارادت خودرا به شهدا ابراز می کردند با خون خود عشق به شهادت و راه شهیدان و امام شهیدان را اثبات کردند.

 

باز از جبهه ی حق نعش شهید آوردند               دفتری پاره ز قرآن مجید آوردند

پیکر پاک و مطهر این شهید گلگون کفن با حضور انبوه جمعیت و برخی از مسئولان استان برگزار شد و در قطعه ی شهدای دهه ی کرامت شهرستان خرم آباد استان لرستان به خاک سپرده شده است.

 

یادگاری های ماندگار از محمد و پلاک شهادتش: 

 

از یادگاری هایی که از این مرزبان شجاع ، افسر رشید، بنده ی عاشق خدا به جای مانده چندین پلاک است که روی یکی از آنها وصیت شهدا: اطاعت از ولایت فقیه، وحدت کلمه، پاسداری از خون شهدا، آمادگی همه جانبه نقش بسته است و روی یکی دیگر از پلاک ها یا فاطمه الزهرا(س) حک شده است .

 

ازهمه مهم تر مهم ترین پلاکی که سفارش داده بود نام خود را همراه با کلمه شهید محمد سپهوند روی پلاک حک کرده بود انگار می دانست که شهادت روزی او خواهد بود...

                       پلاک

 پلاک هایی که خود سفارش داده بودکه برایش حکاکی کنند

حتی پلاکی به نام خود را همراه با کلمه شهیدمحمد سپهوندحک کرد 

                                                                                                                                                                                                             

 

عکس هایی از شهدا (شهید ابراهیم همت و شهید صیاد شیرازی)داخل کیف تو جیبی شهید محمد سپهوند

                                                                                                                                         

 

خط شهید محمد سپهوند 

 

خاطره ای از خواهر شهید:

 

سراسر زندگی در کنار برادر شهیدم برای من خاطره انگیز است.اما می خواهم از یکی از خصوصیات شهید بزرگوار برایتان تعریف کنم که شاید شنیدنش خالی از لطف نباشد.. ایشان از آنجا که علاقه ی عجیبی به شهدا داشتند از همان دوران نوجوانی و قبل از اینکه وارد ارتش جمهوری اسلامی شوند به گردآوری عکس شهدا اقدام می کردند و کمد وسایل ایشان با عکس ها ی مختلفی از شهیدان مزین شده بود. آن وقت ها فکر نمی کردم روزی برادرم خودبه مقام شهادت برسند و به شهدای راه حق بپیوندند.

 

حالا خوب که می اندیشم و به عکس شهدا که با دستهای نازنین برادرم در گوشه و کنار نصب شده نگاه می کنم بیشتر از همه چیز دیگر عشق و اردات برادر شهیدم را به خدا ی متعال و شهیدان راه حق در می یابم. یکی دیگر از ویژگی های اخلاقی نیکویی که از برادر شهیدم به خاطر دارم این است که ایشان فردی بسیار مسئولیت پذیر بودند نه تنها در زمینه ی کاری بلکه در مسئولیت های دیگری که در خانواده به عهده ی ایشان می گذاشتند به خوبی از عهده انجام آنها بر می آمدندو هر گز در کارهایی که به عهده ی ایشان بود کوتاهی نمی کردند.

و می گوید....

 

چند شب قبل از شهادت رسیدن برادرم زمانی که ایشان در دوران مرخصی در منزل به سر می بردند. نیمه شب وقتی همه اعضای خانواده خواب بودندسرو صدایی از آشپزخانه شنیدم .همین باعث شد به سمت آشپزخانه بروم و برادر شهیدم را دیدم مشغول شستن ظروف هستند و من صبح وقتی ظرفها را برای صبحانه روی سفره می چیدم دیدم ظرف ها از تمییزی برق می زنند!

 

خاطره ای از برادر شهید:

 

خاطراتی که از ایشان به یاد دارم بسیار زیاد است. یکی از ویژگی های برادر شهیدم محمد در ذهنم باقی مانده این است که ایشان در جای جای کتابهای درسی و دفاتر شان از شهادت و مقام شهیدان می نوشتند. حتی دستنوشته هایی از ایشان اکنون باقی مانده که آیات مربوط به شهادت که در قرآن کریم وجوددارد در آن آمده است.

 

ایشان جمله های ادبی زیبایی نیز در باره ی شهیدان در جاهای زیادی یادداشت کرده بودندکه از آرزوی ایشان برای شهادت درراه حق حکایت می کند.

 

پدرمحمد می گوید:

 

پسرم دارای اخلاق بسیار نیکویی بودندو با وجود این اخلاق نیکو مارا شیفته ی خود کرده بودند. پسرم آرزوی شهادت داشت و همواره زمزه ی شهادت روی زبان ایشان جاری بود . به همین خاطر در شب اربعین اباعبدالله به آرزوی همیشگی خود رسیدند و به فیض شهادت نائل شدند.

 

آخرین خداحافظی:

 

ظهر چندروز قبل از شهادت برادرم بودم .ایشان عطر بسیار خوشبویی را خریداری کرده واز آن عطر استعمال کردند بوی خوش عطر فضای خانه را پر کرده بود

 

برادرم مشغول آماده کردن و جمع کردن وسایل سفر بودند تا مثل همیشه راهی مرزقصر شیرین  استان کرمانشاه شود .برای بدرقه ایشان قرآن و آب را براداشتم و برادرم مهربانه و با تبسم از من تشکر کرد و قرآن رادر دستانش گرفت و آن را بوسید و بر پیشانی نهاد. ودر حالی که کوله پشتی اش را بر دوش انداخته بود با من و اعضای خانواده خداحافظی کرد ...آسمان آن ظهر بارانی بود و شاید از نظاره ی آخرین دیدار ما با شهید می گریست....

 

مادر شهید می گوید:

 

صبح آخرین عاشورا پسرم بعداز  نماز صبح خودرا برای مراسم عاشورا آماده کرد  نزدیکای ظهر بود با سرو صورت گلی معطر( که از رسوم شهرستان خر م آباد برای عزاداری امام حسین (ع)  در روز عاشوراهست) به خانه آمد عصر همان روز در حال خواندن زیارت عاشورا در اتاقش دیدم.همهی آن روز غمگین و گریان به سر برد و برای حرمت گذاشتن به روز عاشورا لحظه ای لبخند بر لبانش جاری نشد...

خواهر شهید برای برادر می نویسد:

 

برادر عزیزم محمد جان:

اگر دوباره بخندی به روی غم زده ی من

چه خنده ها که بریزم  به پای چشم سیاهت

اگر برای سرودن ، بهانه ی قلمم باشی

چه شعرها که بگویم برای آبی یادت

اگر دوباره نگاهت به سوی خانه بتابد

چه روشنی بکشد سر در اندرون اتاقت

اگر دوباره بیایی به سمت وسوی دیارت

چه می شود که نگویی دیدارمان به قیامت!

 

محمد جان می نویسم شاید روزی دفتر دلتنگی ام را بگشایی و از عشقم بی خبر نمانی .

دلتنگی از ندیدنت، بودنت امانبودنت! می دانم حالت هر چه که باشد از حال دل خراب من بهتر است اما باز خیلی چیزها هست که مرا به نوشتن وادار می کند.راز مهتاب را از عمق سیاهترین چشم دنیا می توان خواند، می توان همه ی هستی رادر نگاه تو دید. قنوت دستانت، ذکر لب های معطرت را از هر جا می توان شنید. روزگاری بود و تو بودی و بهار بود و امید بود و همه چیز سر جای خودش بود. به کسی دل بسته نبودی و اما همه چیز و همه کس را دوست می داشتی.

اوج انسان بودن را به رخ مان می کشیدی . انسانیت که از محبت بی چشمداشت متولد می شود و هرگز از بین نمی رود.

 به دل می نشیند و برای همیشه ماندگار می شود . برایم آغاز مردانگی بودی همان طور که پایانش از جان شیرین تر چیزی نداشتی که در کف بگیری و برای معشوقت، آیینت، سرزمینت ارزانی کنی.

 

 ارزان نه که تو به بیشترین و ارزشمندترین قیمت خودرا معامله کردی. معامله ای که در آن هرگز   زیانی نیست و کم ترین پاداشش دیدار با معشوقت بود.به راستی جز شهادت لایق تو نبود .گوارای وجود نازینت، تمام دلخوشی من

خانم یحی بیگی  به مناسبت شهادت شهید محمد سپهوند می نویسد:

 

فوق کل برِ برُ حتی یقتل فی سبیل ا...فاذا قتل فی سبیل ا...فلیس فوقه برُ.. بالا تر از هر کار خیر ، خیر و نیکی دیگری است تا آنکه فردی در راه خدا کشته شود ، بالا تر از کشته شدن در راه خدا خیر و نیکی نیست . «الخصال ج1صفحه 9»

سلام بر استان کرمانشاه ، درود بر قصر شیرین ...

من به گلایه نیامده ام ولی 90/10/24 ثبت تاریخی دیگر بر زخم قوم لر است که تو در دعای «اللهم اشغل الظالمین بالظالمین ..» دستان سرد مرا در دست فشردی؛

 

ای کرمانشاه از انحطاط و پستی انسان در آن سوی مرزها برایم هیچ نگو زیرا آنان در مرام کشتن محمد ها حصاری به دور خود کشیده اند که فریاد می زنند جز خدا همه داخل شوید ؛ آنان صفات کریهه نفسانی را از تاریخ اعاده می کنند و محمدٍ من به عشق همان خدا در سیر و سلوک خود ورق های معراج السعادۀ را در مسافتی 24 ساله با مولای خود التماس شهادت کرده است .

 

آه بر قلب خسته ی من که نشانی جز درد ندارد

 

ای کرمانشاه به از خدا بی خبران بگو باری دیگر در عزاخانه ی  لر پای کوبی به راه افتاده است بگو ما عروسی محمدمان را در تزکیه ای دوباره عاشقانه سروده ایم.

                                                                                                                                                                    محمدسپهوند 

نویسنده: اکرم جافری

منبع: سفیر افلاک

 انتهای پیام/

در کانال تلگرام لرستان خبر عضو شوید

نظرات