قهرمان المپیک سیدنی با بازگشت دوباره به صحنه وزنه برداری و به دست گرفتن سکان تیم های نوجوانان و جوانان می خواهد بهدادها، کیانوش ها و بهادرهای دیگری را به تیم ملی بزرگسالان تحویل دهد.

به گزارش افکارنیوز ، روشن کننده چراغ کاروان ایران در المپیک سیدنی که صحنه پریدنش بر روی سکوی قهرمانی در ذهن خیلی ها نقش بسته، اکنون به یک مربی کارکشته و البته خوش مشرب تبدیل شده است. حسین توکلی با وجود اینکه سه سال پیش با خاطره ای نه چندان خوشایند عطای همکاری با فدراسیون را به لقایش بخشید، حالا با دور کردن ذهنیت های بد بار دیگر به صحنه ی وزنه برداری بازگشته است. توکلی که همه او را منتقد شماره یک فدراسیون می دانند، می گوید انتقاداتش نه از سر خصومت شخصی بلکه کارشناسی بوده و انتخاب شدن دوباره اش نیز نه به خاطر هجمه های سنگین انتقادات بلکه به دلیل استفاده از وجود خود او بوده است.

مرد طلایی المپیک سیدنی با رفتن و بازگشت دوباره اش به تیم ملی وزنه برداری و حسرتی که از المپیک سیدنی بر دلش باقی مانده سخن گفت.

در ادامه صحبت های سرمربی تیم های ملی وزنه برداری نوجوانان و جوانان را می خوانید:

* انتخاب گزینه ای مثل حسین توکلی کار عاقلانه ای بود

" حمایت رضازاده از مربی اش را بد نمی دانم، شاید اگر من نیز مدیر بودم از مربی که موفق بوده یک جورایی حمایت می کردم، ولی این حمایت هم باید در یک منطقی قرار داشته باشد. من فکر می کنم یک مقدار از این حمایت از سر احساس و بحث های رفاقتی بوده است، اما با توجه به شرایطی که پیش آمد همچنین فشاری که از طرف رسانه ها و مردم نسبت به خروج المپیکی ها به فدراسیون وارد شد، خیلی از این مسائل دست به دست هم داد تا رضازاده بخواهد فشار را کم کند. فکر می کنم انتخاب گزینه ای مثل حسین توکلی جدا از آن انتقادها و ایستادن جلوی فدراسیون برای یکسری مسائل و نقدهایی که انجام می شد، یک جورایی کار عاقلانه ای بود. ما باید با واقعیت ها زندگی کنیم. خود حسین رضازاده یک آدم فنی است و از همین رشته ورزشی آمده و الان مدیریت می کند. بنابراین در درون خودش نیز خیلی از این مسائل را باور دارد و می داند من هم قسمت خوب و بد هر مساله و هم بحث منطقی و اخلاقی آن را مطرح کرده ام. "

" قبل از این که بحث انتخاب شدنم به میان باشد، وقتی رضازاده صحبت هایی راجع به رزومه من مطرح کرد، با هیچ رسانه ای صحبت نکردم و اولین بار با خود او تماس گرفتم، چرا که تمام تفسیرها و نقدهای من فنی و کارشناسی بود. البته یکسری موضوعات وارد مسائل اخلاقی شد که اولین بار به حاج حسین گفتم در صحبت هایم نه به کسی بی احترامی کردم نه خواستم کسی را تحقیر کنم. او نیز جواب داد، منظورش چیز دیگری بوده و مطبوعات بعضی موضوعات را خیلی بزرگ می کنند. در مورد مقایسه ای که میان من و مربی اش انجام داده بود، این طور به من توضیح داد که باقری در بزرگسالان چنین نتایجی گرفته و توکلی یک رده دیگر کار کرده بنابراین قیاسی که انجام می گیرد اشتباه است و آن را شخصا به من توضیح داد. من نیز پذیرفتم و دیگر به دنبال مسائل حاشیه ای نبودم. "

*" حسین" در کنار" حسین" ، برای همکاری نه کم فروشی!

" اگر امروز حسین توکلی با وجود مشکلات و ذهنیت های بدی که به خاطر انتقادها وجود داشت، دارد مربیگری می کند به این دلیل است که ما باید جایگاه خودمان را بدانیم. نمی توانیم ایران را این وسط و در دعواها قربانی کنیم. در هر صورت ما برای کشورمان خیلی ارزش قائلیم. خود من با وجود یکی، دو پیشنهادی که از کشورهای دیگر داشتم، ایران برایم اولین و مهم ترین گزینه بود به طوری که حتی در بحث مالی نیز من با رضازاده صحبتی نکردم. می توانید از خودش هم بپرسید که یک کلمه در مورد مسائل مالی به او حرفی نزده ام. "

" کسی که به دنبال پست و جایگاه باشد یعنی این که به دنبال مسائل مالی است در حالی که من راجع به این مسائل با او صحبت نکرده ام، بلکه وقتی در آن شرایط کمک خواست، جواب دادم، زیرا من شرایط را با توجه به افزایش حجم فشارهایی که بابت اخراج هایی که انجام داده بودند و نقدهایی که می شد خیلی سخت دیدم. در هر صورت این کار (انتخاب حسین توکلی) یک کار مدیریتی بود که حاج حسین می خواست فشارها را بخواباند. خود او نیز بعد از ۱۰ – ۲۰ سال با هم زندگی کردن با خصوصیات اخلاقی من آشنا است و می داند در این بحث ها صادقانه، رک و صریح با او صحبت می کنم. می داند اگر زمانی با او همکاری کنم، کم فروشی و کم کاری نخواهم کرد. رضازاده نیز می خواست هم فشارها را کم کند و هم از وجود افرادی مثل حسین توکلی بیشتر استفاده کند، زیرا خودش به این واقف است افرادی مثل حسین توکلی توانایی و دانش این را دارند که بتوانند در وزنه برداری کار کنند یا خیر. "

حسین توکلی در المپیک سیدنی

* خیلی ها فکر می کنند من نمی توانم با رضازاده کار کنم

" شرایطی هم که دو، سه سال گذشته باعث شد من بروم با امروز خیلی فرق می کند. سال های گذشته مسائل به شکلی شده بود که تنها یک نفر سکان تیم های ملی وزنه برداری را برعهده داشت که در این مورد باید از خود مدیر سوال شود چرا و چگونه؟ امروز هم که کمک خواسته شد با خیلی ها صحبت کردم و مشاوره گرفتم. "

" البته خیلی ها فکر می کنند من نمی توانم با حسین رضازاده کار کنم و می گفتند اگر انتقاد می کردی پس چرا می خواهی با او کار کنی؟ در صورتی که این مسائل معمولی است و خیلی مواقع آدم باید ذهنیت های بد را از خود دور کند، دلیل نمی شود چون من از کسی انتقاد می کنم پس نمی توانم با او همکاری داشته باشم. در واقع این بحث منطقی نیست. "

* بازگشت دوباره به تیم ملی از سر عرق به وطن

" زمان آقای افشارزاده استعفا داده بودم، وقتی حسین رضازاده، سرپرست شد پیشنهاد مربیگری به من داد، ولی صحبت به یک منوالی جلو رفت که خیلی خوب یکدیگر را درک نکردیم، نمی دانستم او چه چیزی از من می خواهد و او نیز اطلاع نداشت در ذهنیت من چه چیزی می گذرد. ما در آن زمان نتوانستیم ارتباطی ایجاد کنیم. اگر همان موقع تعاملی ایجاد می شد شاید من مربی بزرگسالان می شدم. اما تعامل ایجاد نشد و خیلی کم یکدیگر را فهمیدیم. "

" به هر صورت در آن سال قسمت این طور بود و من نیز آن را به حساب قسمت گذاشتم. اما با بازگشت دوباره به تیم ملی ریسک نکردم. من نسبت به کشورم و جایی که زندگی می کنم که اسمش وطن است خیلی عرق دارم و این را از صمیم قلبم می گویم. بنابراین زیاد به این حرف ها اهمیت نمی دهم، معتقدم جایی که بتوانی خدمت کنی زیاد نباید به دنبال مسائل شخصی باشی، چرا که بحث فراملی مطرح است. منم منم زیاد جواب نمی دهد. "

" در جایی مثل ایران برای امثال من خیلی هزینه و وقت صرف شده، خیلی مربیان و مدیریت در پشت پرده زحمت کشیده اند بنابراین چرا من باید بخواهم در جایی مثل عمان با قرارداد خیلی خوب اما با چهار ورزشکاری که درحد وزنه برداران استانی ما هم نیستند کار کنم؟ بنابراین بهتر دیدم تجربیاتم را در کشورم خرج کنم. این آرزوی قلبی ام بود و شانسی که الان به من رو کرده قطعا بدانید بابت فشار و هجمه سنگین اعتراض ها و نقدها نبوده است، بلکه بیشتر بر این اساس بود که نباید یادمان برود نه من حسین توکلی بلکه فلان نفر که قهرمان المپیک بوده، کارنامه اش نیز در رده های نوجوانان و جوانان مشخص است. در هر صورت حسین توکلی دوست دارد کمک کند. الان نیز نقدهایی وجود دارد که می گویند دیروز انتقاد کردی امروز کمک می کنی؟ در حالی که انتقادات من کار کارشناسی بوده و ربطی ندارد. همچنین انتقادات من نه از روی خصومت شخصی و نه مغرضانه بوده است. "

*اگر دنبال جایگاه بودم، می گفتم فقط تیم ملی بزرگسالان

" اگر من به دنبال جایگاه بودم، می گفتم فقط تیم ملی بزرگسالان. خیلی مواقع انگشت اشاره به سمت من بود که تو این بچه ها را آنتریک کردی در حالی که اگر من می خواستم کاری انجام دهم، سعی می کردم قبل از المپیک کاری کنم تا بتوانم با این تیم نتیجه بگیرم، اما حتی قبل از المپیک اختلافات وجود داشت و در حال شعله ور شدن بود که ما خودمان آن را خاموش کردیم. پیش از المپیک بچه ها به من زنگ می زدند و می گفتند اعصابمان خرابه، مصدومیم یا خیلی چیزها را درک نمی کنیم. بنابراین می توانستم آن زمان برای خود جایگاهی پیدا کنم. پس این گزینه که فکر کنیم فلانی به دنبال جایگاه بوده قطعا باطل است. امروز هم به دنبال خدمت هستم، اگر قرار بود خدمت نکنم و به دنبال جایگاه باشم می گفتم فقط بزرگسالان، ولی رضازاده گفت تیم ملی جوانان و نوجوان که گفتم اگر فکر می کنی کمکی از دست من بر می آید، هستم. "

* اعتماد کردن تضمینی برای پا بر جا بودن داشتن اختیار تام در آینده

" در مورد بحث پزشکی تیم ملی و این که اجازه دهد آن کاری که می خواهم انجام دهم، از رضازاده اختیار تام گرفتم. صحبت هایی را در بحث پزشکی داشتیم تا بتوانیم خیلی سالم و پاک و در کنار آن علمی تر و حرفه ای تر کار کنیم. در درجه دوم نیز خود رضازاده اعتقاد دارد، چون اگر نتیجه کار بد یا خوب شود و تمام آن به پای سرمربی نوشته می شود پس بهتر است سرمربی اختیار تمام داشته باشد، بنابراین زمانی که از او درخواست کردم فرصت لازم را به من بدهد تا کاری که می خواهم را انجام دهم، رضا زاده نیز قبول کرد که یک سرمربی با داشتن اختیار تام می تواند کار کند و گفت اگر فردا نتیجه بد یا خوب شود من با تو طرف هستم و کاری به شخص دیگری ندارم. در کل رضازاده شاید در مدیریت جوان باشد، اما در بحث ورزشی سالیان سال کار کرده و می داند یک مربی با داشتن اختیار تام می تواند با آرامش خاطر کارش را انجام دهد. "

" در مورد این که دادن اختیار تام به من تا چه زمانی پا بر جاست، باید بگویم در این جا بحث اعتماد کردن مطرح است. فکر می کنم باید بر روی شخصیت افراد فکر کرد و اگر در آینده این اختیار تام دیگر وجود نداشته باشد مطمئنا دو نفرمان هم نمی توانیم با هم کار کنیم. رضازاده به عنوان یک مدیر به دنبال این است که فدراسیون موفقی داشته باشد و من نیز به عنوان سرمربی به دنبال این هستم رزومه خیلی خوبی داشته باشم. من با کارم اجازه نمی دهم ماجرا به جایی برسد که به یکدیگر بی اعتماد شویم که موجب سلب یکسری موارد شود. "

* چرخاندن تیم های ملی به دست یک نفر درست نیست

" هم کاسه شدن تیم های ملی نوجوانان، جوانان و بزرگسالان یک تزی بود که اشتباه و درست بودن آن را خیلی مواقع هم نقد کردم و هم تعریف. در واقع می شود هر سه تیم با یک سیستم جلو بروند، اما می توان در مورد آن تدبیر و مدیریت بهتری انجام داد، زیرا در روزهای تدبیر و امید قرار داریم! "

" در این که تیم های نوجوانان، جوانان و بزرگسالان با یکدیگر ارتباط دارند شکی وجود ندارد، اما این که یک نفر تمام آن را بچرخاند درست نیست. در واقع تیم های نوجوانان و جوانان می توانند تشکیلات خاص خود را دارا بوده و تشکیلات بزرگسالان نیز کاملا متفاوت باشد و در کنار آن یک نفر حرف آخر را بزند. در واقع ارتباط میان تیم های نوجوانان، جوانان و بزرگسالان باید به سبک و سیاق دیگری باشد و این که یک نفر بگوید من همه کاره ام خوب نیست. از سوی دیگر با وجود این که در حال حاضر سرمربی تیم نوجوانان و جوانان هستم، اما اگر این تیم نتیجه بگیرد ۷۰-۸۰ درصد این نتیجه به پای امثال من نوشته نمی شود، در واقع آن مربی شهرستانی، خانواده و دوستان وزنه بردار هستند که زحمت می کشند. آنها تمام کارها را انجام داده اند و ما تنها می خواهیم توپ را وارد دروازه خالی کنیم. البته ما در تیم های ملی تلاش می کنیم خیلی موارد را به وزنه برداران یاد دهیم از جمله اصول حرفه ای ورزش و ثبات در رکوردها، اما در کل فکر نمی کنم یک مربی در طی دو ماه بتواند شق القمر کند و در دو ماه نمی توان در وزنه برداری نتیجه آن چنانی گرفت. "

* انتظار خاصی از تیم ملی نوجوانان ندارم

" وزنه برداران نوجوان بیشتر از یک یا دو سال نمی توانند در این رده باشند و خیلی زود به رده جوانان منتقل می شوند. ما وزنه برداران نوجوان خوب زیاد داریم که در مسابقات آسیایی و جهانی به خوبی کار کرده اند، اما در حال حاضر هیچ کدام از آنها در تیم نیستند و نسل کاملا جدیدی را در تیم ملی نوجوانان تجربه خواهیم کرد. بنابراین انتظار خاصی از این نوجوانان ندارم. "

" همچنین بحث مدال گرفتن آنها و موفق شدنشان در آسیا نمی تواند آن قدر رضایت بخش باشد که ما نفرات شاخصی را پیدا کنیم. آن چیز ی که در دنیا و در تاریخ ثبت می شود بحث بزرگسالان و بازی های المپیک است، بنابراین اگر کاری می خواهیم انجام دهیم باید پیشتوانه سازی برای تیم های جوانان و بزرگسالان باشد. "

" یک مثالی بزنم. برای اولین بار تیم جوانان ایران در مسابقات ۱۹۹۶ آفریقای جنوبی بر روی سکو رفت که البته دوم و سوم شدن آن خاطرم نیست، اما نتیجه آن تیم جوان وجود شش وزنه بردار رویایی و المپیکی برای ایران بود که حسین رضازاده، کوروش باقری، شاهین نصیری نیا، محمد حسین برخواه، خودم و پانزوان اعضای آن تیم بودیم. پنج نفر از وزنه بردارانی که در المپیک لندن نیز حضور داشتند از اعضای تیم نوجوانان و جوانانی بودند که من در سال اول کارم هدایت آن تیم را بر عهده داشتم. تنها کسی که شاگرد من نبود سجاد انوشیروانی بود. "

" در مسابقات جهانی ۲۰۰۹ کلمبیا سه نفر از وزنه برداران المپیکی عضو تیم جوانان بودند. سعید محمدپور نیز در تیم نوجوانان بود که در مسابقات تایلند نایب قهرمان شد. همچنین بهادر مولایی قهرمان شد. کیانوش رستمی را ما برای اولین بار به مسابقات نوجوانان در اردن بردیم که در آن رقابت ها مدال طلا کسب کرد. عکس های آن مسابقات موجود است. کیانوش در آن زمان آنقدر لاغر بود که اگر باد می آمد او را می برد! اما وزنه های خوبی می زد. بنابراین زمانی نتایج خوب شکل می گیرد که پایه ریزی مناسبی داشته باشیم. تیمی که در حال حاضر باید بسازم در المپیک بعدی و جهانی های پس از المپیک می توان خیلی از آنها را پیدا کرد، اما در هر صورت تیم نوجوانان امسال نسبت به سال قبل شاید از لحاظ اسمی یک مقدار ضعیف تر باشد. البته نتیجه آنقدر در نوجوانان برایم مهم نیست، بلکه بودن افراد خوب و وزنه بردارانی که از نظر آناتومی، رکوردی و تکنیکی شرایط خوبی پیدا کنند اهمیت بیشتری دارد. قهرمانی در نوجوانان شاید آنقدر در تاریخ ثبت نمی شود، بنابراین نتیجه گیری در بزرگسالان واجب تر است. بنابراین دوست دارم در نوجوانان نفرات زیاد و با استعدادی را به اردو دعوت کنم. "

* به جای چماق کردن گذشته باید از آن درس گرفت

" امسال در مسابقات جهانی با توجه به شرایطی که پیش آمد می توانستیم به جای سکوی سومی، جایگاه بهتری به دست آوریم، اما شاید حالا حالاها این شانس دیگر به ایران رو نکند که بتوانیم به راحتی سکو و نتایج بهتری کسب کنیم. "

" از سوی دیگر ای کاش اختلافاتی که در وزنه برداری وجود داشت را در خودشان حل می کردند، اما حل نشد و مطبوعات نیز کمی به این موضوع دامن زدند. در هر صورت باید یک مقدار بچه ها را بیشتر درک می کردند و حرف آنها جدی گرفته می شد، اما مسائلی که در فدراسیون وزنه برداری بازگو شد اعتراضات کوچکی تلقی شد و بهای کمتری به آن دادند در حالی که اگر آن آتش کوچک را همان موقع خاموش می کردند الان این قدر شعله ور نمی شد. "

" در کل اتفاقی بود که افتاد و الان هم بهتر است از گذشته درس بگیریم تا این که بخواهیم بیشتر به آن بپردازیم یا آن را با چماق کردن بر سر کسی بکوبیم. به نظرم با درس گرفتن از گذشته می توان کاری کرد که در آینده دیگر چنین مشکلی به وجود نیاید. هر مشکلی را باید قبل از این که اتفاق بیافتد حل کرد وقتی اتفاق افتاد که دیگر نمی توان کار خاصی انجام داد. مگر این که بخواهی یکسری جابجایی هایی ایجاد یا مسائلی را عوض کنی که یعنی همین درس گرفتن از مشکلاتی که در گذشته اتفاق افتاده و فکر نمی کنم دیگر پرداختن به آن دردی را دوا کند. امروز هم که در فدراسیون هستم سعی می کنم خیلی مسائل را داخل فدراسیون حل کرده و به خود رضازاده بگویم. در گذشته نیز بارها سر مسائلی که نمی دانم اشتباه از خود رضازاده بوده یا منظورش چه چیزی بوده به او زنگ زدم در حالی که می توانستم خیلی از مسائل را رسانه ای کنم، ولی با یک تلفن مشکل مان حل شد. با این که آن مساله در مطبوعات بد مطرح شد و مورد تکذیب هم قرار نگرفت اما من با توجه به ارتباطی که بوده سعی کردم به یک تلفن اکتفا کنم نه بیشتر. به خودم این مساله ثابت شده است و شاید در دراز مدت نیز برای خیلی ها به اثبات برسد که منظور رضازاده در خیلی مسائل چیز دیگری بوده است. "

* انتخاب کادر فنی، چالش بزرگ توکلی

" در حال حاضر یکی از چالش های بزرگم انتخاب کادر فنی است، زیرا اسامی زیاد است و هر کدام کاربرد خاصی داشته و هر کدام از افراد در جایگاه خاصی به درد می خورند. البته تا قبل از این که اردو شروع شود فرصت انتخاب آنها را دارم. از سوی دیگر کارم آنقدر سنگین نیست که بخواهم با سرعت تصمیم بگیرم، زیرا تیم نوجوانان ۱۶ – ۱۷ نفره است. در حالی که من همزمان دو تیم ۲۰ نفره را می چرخاندم. بنابراین بعید می دانم با ۱۶ – ۱۷ نفر به مشکل بر بخورم. پس دوست دارم این انتخاب، انتخابی نباشد که پر از رفت و آمد یا آزمون و خطا باشد. می خواهم اگر انتخابی انجام می دهم سر فرصت با یک فکر و تدبیر خوبی باشد، بنابراین به زمان بیشتری نیاز دارم تا افراد را بالانس کرده و فرد مورد نظر را انتخاب کنم. "

" در حال حاضر نیز جورج زالای مجارستانی با فدراسیون کار می کند که یکسری مزایا و فوایدی دارد که به نظرم از لحاظ ورزشی خیلی به درد می خورد به ویژه برای رده های نوجوانان و جوانان. زالای از لحاظ نظم و دیسیپلین فوق العاده است، اما او را از لحاظ فنی در آن حد قبول ندارم. با این حال در هر صورت چندین سال است در ایران کار می کند و خیلی چیزها را یاد گرفته. در حال حاضر که پخته شده لزومی ندارد چون او را چهار – پنج سال پیش قبول نداشتم، اکنون هم قبول نداشته باشم، چرا که طی چهار - پنج سال آدم ها تغییر می کنند. طی صحبتی که با رضازاده داشتم او گفت دوست داری با زالای کار کنی قراردادش هم تا اسفند ماه است که گفتم بگذار فعلا باشد تا ببینم مسائل به چه منوال پیش می رود و تجربیاتی که دارد به درد می خورد یا نه. فعلا دوست دارم تا اسفند ماه باشد تا با هم کار کنیم. "

* در وزنه برداری باید تعامل با پیشکسوتان زیاد و خود بینی ها کم شوند

" در وزنه برداری باید یک مقدار خود بینی ها کم و ارتباطات بیشتر شود به ویژه باید ارتباط با پیشکسوتان دلسوزی که کنار مانده اند، افزایش یابد زیرا خیلی از مشکلاتی را که ما کوچک ترها نمی توانیم حل کنیم شاید چهار پیشکسوت اگر در فدراسیون باشند بتوانند آن را حل کنند. "

" خودم حضور نداشتن امثال محمد نصیری در فدراسیون را خیلی تایید نمی کنم در هر صورت یکسری مسائل را باید از فدراسیون بپرسید. نمی دانم می توانند جواب قانع کننده ای بدهند یا نه؟ با این وجود امیدوارم تعامل بیشتر شود و با پاک کردن ذهن ها و دل ها، صادقانه تر و منصف تر مسائل دیده شود. البته این آرزو است. ان شاءالله که انجام هم می شود. در این راستا من نیز به اندازه توان و سهم خودم به دنبال این هستم که کمک کنم. حال چقدر بتوانم کمک کنم نمی دانم، اما مطمئنا به کمک خیلی ها از جمله افرادی که یک روز مثل خودم انتقاد می کردند، دوستانمان در هیات ها و شهرستان ها و رسانه ها نیاز دارم. انتقاد کردن خیلی جواب نمی دهد، من انتقاداتم را کردم اما به جایی نرسید، اما الان در مرحله ای قرار دارم که می توانم داخل وزنه برداری باشم و کاری انجام دهم. حالا تا چه حد می توانم موفق شوم خدا می داند. "

" در کنار آن باید تعامل خوبی با مربیان شهرستانی ها و استان ها برقرار شود چرا که آنها بیشترین زحمت را برای نوجوانان و جوانان می کشند. بنابراین تعامل با مربیان شهرستانی خیلی مهم است و باید بیشتر از آنها استفاده شود. باید حداقل در هفته با یکی، دو تا استان ارتباط داشته باشیم و ببینیم برنامه های شان به چه عنوان است. آیا فلان وزنه بردار برنامه هایش پیش می رود؟ مصدومیت دارد یا نه. "

" استان ها در پیدا کردن استعدادها نیز می توانند کمک کنند. و ما نیز باید یکی، دو روز از یک اردوی ۲۰ روزه را به حضور و چک کردن استعدادها اختصاص دهیم تا مربیان آنها نیز دلگرم شوند که کارشان دور از نظرها نمی ماند، . حتی اگر رکوردهای پایینی داشته باشند. "

* برگزاری لیگ برای جوانان موفقیت بزرگی است

" برگزاری لیگ برای رده جوانان خوب است، اما مشکلاتی که در برنامه ریزی آن وجود دارد به مسائل مالی و جذب اسپانسر مربوط می شود. مثلا سه، چهار تا تیم اعلام آمادگی می کنند اما با سه چهارم تیم نمی توان گفت لیگ بسیار قوی داریم، حداقل بالای ۶ تا ۸ تیم نیاز است تا بتوانیم بگوییم لیگ خوب و پویایی داریم. حضور سه، چهار تیم فکر نمی کنم کارایی لازم را داشته باشد. "

" اگر برنامه ریزی ها با شدت و قدرت بیشتری باشد می توان لیگ جوانان را هم داشت و داشتن لیگ در رده جوانان واقعا موفقیت بسیار بزرگی است. شاید با داشتن لیگ جوانان بتوانیم بار وزنه برداری ایران را برای سالیان سال ببندیم زیرا هر کشوری که در هر رشته ورزشی لیگ پویایی داشته باشد در نهایت پرچم آن کشور را در المپیک بالا می برد. "

" در حال حاضر به جز ایران و فکر کنم آلمان هیچ کشور دیگری در رده بزرگسالان لیگ ندارد که لیگ ایران نیز از لحاظ مالی نمی دانم اما از لحاظ مسابقه ای شرایط بهتری دارد. "

* دلیل پلی استیشن بازی کردن توکلی با شاگردانش!

" احترام گذاشتن به ورزشکار برای من خیلی مهم است البته تا جایی که خودش بخواهد. ورزشکار جوانی که هشت ماه در اردو است حالا یک دستگاهی برای فیلم دیدن یا بازی کردن دارد و یک جورایی این سرگرمی برایش خوب است. ما خودمان نیز وقتی جوان بودیم بازی می کردیم. اما وقتی وزنه برداری مثلا پلی استیشن بازی می کند نمی توانی بروی تمام سیم ها را از برق بکشی و دستگاه را یک گوشه بیندازی. بلکه باید به او آموزش داد و بگویی من با این کار تو مخالف نیستم ولی این کار جا دارد. چند سال پیش نیز من در اردو نشستم با شاگردم بازی کردم، بهش یاد دادم به چه صورت بازی می کنند حتی به من باخت بعد به او گفتم این بازی خوب است اما نه برای ساعت ۱۰ شب. چون الان وقت خوابیدن است. "

" وقتی شاگردم این موضوع را درک کرد دیگر لازم نیست دائما بالای سرش باشم تا ببینم ساعت یک یا دو نیمه شب بازی می کند یا نه. ولی متاسفانه در آن زمان یک جورایی بحث رقابت در مصاحبه کردن یا به زور از کسی گاف گرفتن بود. مثل داستان ترقه بازی و صحبت های ناخوشایندی که مطرح شد. البته درست نیست آدم همه چیز را به چالش بکشد فقط به خاطر این که در یک مبارزه مطبوعاتی برنده از زمین بیرون بیاید. قضیه پلی استیشن بازی کردن من و شاگردم این است که به او آموزش می دهم بازی کردن خوب است اما ساعت دارد، اگر در ساعت بیکاری باشد من مربی با ۳۰ - ۴۰ سال سن هم با تو بازی می کنم و چیز بدی نیست، زیرا مسابقه های جهانی آن برگزار می شود. "

" اما دوستان این موضوع را پتک کردند در حالی که خیلی از کاربران اینترنت می گفتند پدر من با ۷۰ سال سن پلی استیشن بازی می کند! زمان ما که این چیزها نبود. البته نمی گویم عقده آن را داریم اما برای خیلی از افراد جذاب است. در اردوی تیم ملی نیز پلی استیشن بازی کردن صحت داشت اما به این شکل و به این منوال بود که من گفتم. "

* به جا مانده از المپیک سیدنی

" حسین توکلی زمانی که مدال طلا گرفت، با توجه به آن مدالش جایگاهی پیدا نکرد، یا حداقل جایگاهی به او ندادند. یکی از مواردی که همیشه حسرتش به دلم مانده بحث مدال شجاعت بود. شاید از لحاظ مالی ارزشی نداشت اما آنچه که برایم مهم بود ارزش کاری بود که انجام داده بودم زیرا کاروان ایران در المپیک سیدنی ۱۰ روز مدال نگرفته بود. وقتی این طور است همه خسته و دلسرد می شوند تا این که بعد از ۱۰ روز یک نفری که هیچ کس رویش حساب نمی کند و مسابقه اش نیز پخش زنده نمی شود، مدال طلا می گیرد. بعد از آن نیز تنها فردوسی پور دقیقه ۹۰ با یک دوربین به سالن آمد تا مصاحبه کند. فکر می کنم حداقل پاداش این فرد این باشد که میان چهار نفر مدال شجاعت بگیرد نه اینکه میان چهار نفر فقط به او مدال شجاعت ندهند. این مسئله برایم خیلی سخت بود. هنوز هم نتوانسته ام آن را هضم کنم. "

" در آن زمان آن هایی که مدال طلا گرفتند حتی هادی ساعی با مدال برنزش مدال شجاعت گرفت. البته نمی گویم چرا به آن ها داده اند به هر حال حق آن ها نیز بوده است، اما فکر نمی کنم میان آن چهار نفر فقط حق حسین توکلی نبوده که مدال شجاعت بگیرد. حال این کم کاری چه کسی (مدیر، رییس یا بخش های دیگر) بوده نمی دانم. به گفته خیلی از کارشناسان، ورزشکاران و حتی دوستانی که با من در المپیک بودند (علیرضا دبیر، رضازاده و هادی ساعی) در حق من یک مقدار کم لطفی و اجحاف شد. البته دلیلی نداشت چون حق من بود باید دنبالش می دویدم چون با توجه به جوانی و کم تجربگی که داشتیم این برخورد درست نبود. کسی که تمام اعضا و جوارح بدن خود را برای ورزش این مملکت گذاشته، زانویش جراحی شده، عضلات ران و کمرش پاره شده، ۱۰ هزار بار آمپول های کورتون در مفاصل مچ و کتف تزریق کرده و کسی که بعد از ۳۲ سال یک مدال طلا برای رشته وزنه برداری می آورد فکر می کنم ارزشش بیشتر از این بود. این قضیه شاید تنها موضوع ناگفته از المپیک سیدنی باشد. "

در کانال تلگرام لرستان خبر عضو شوید

نظرات