فوران وقاحتی که در بیان نامبرده دیده می شود معلول چیست؟

اسماعیل دوستی عضو فعلی شورای شهر تهران و اصلاح طلبان با سابقه لرستان مطلبی تند در جواب فرج مومنی دیگر اصلاح طلب لرستان نوشته است که در زیر آمده است

به گزارش لرستان خبر، اسماعیل دوستی عضو فعلی شورای شهر تهران و اصلاح طلبان با سابقه لرستان مطلبی تند در جواب فرج مومنی دیگر اصلاح طلب لرستان نوشته است که در زیر آمده است:

جناب آقای اسفندیارپور ( اسفندیاری)سلام و عرض تبریک سال نو

حدود یک هفته قبل از ایام نوروز در یادداشتی با عنوان ” آنچه بر ما گذشت ” تعریض های صریحی به اینجانب و سایر اصلاح طلبان ناهمسو با خود مرحمت فرمودید که بنده به پاس آرامش مردم در ایام عید و تعطیلات، پاسخگویی را به سپری شدن این ایام موکول کردم. در این مدت لشکر هتاک انتخاباتی کوهدشت در فضای مجازی و غیر مجازی دمی نیاسود و از حجم سنگین تخریب های خود نکاست. مشاهده این فضا امید به فایده بخشی پاسخ و روشنگری را از بین برد و انگیزه اش را از بنده سلب کرد. از طرفی بگو مگو و مواجهه مستقیم با برادری که خاطرات  سالهای دهه ۶٠ با او – به رغم همه بی مهری های بعدی – فراموش ناشدنی است را امری زیان بار به حال خود و کوهدشت می دانستم. اینها عواملی بود که در پاسخگویی به حضرتعالی دچار تردیدم می کرد.

اما در این میانه اتفاق نادری افتاد. مصاحبه روز ١١ فروردین داماد گرامی و شاگرد ارشدتان جناب آقای فرج مومنی – که البته به گفته خود از استاد بالاتر نشسته است – و اباطیلی که بر زبان وی جاری شده هرگونه تردید را از میان برد. به گونه ای که عزم معطل هر مخاطب مطلع و شرافتمندی برای پاسخگویی به این همه یاوه سرایی و ترشحات قلب و ذهن بیمار جزم می شود. اتخاذ این تصمیم نه به امید تاثیرگذاری در نهاد نامبرده و پیروانش، بلکه فقط برای ثبت در تاریخ و جلوگیری از شستشوی مغزی دائم التزایدی است که امروز فهم و شعور مردم و به ویژه جوانان کوهدشت را تهدید می کند.

فوران وقاحتی که در بیان نامبرده دیده می شود معلول چیست؟ جاه طلبی و عطش مقام و منزلت؟ میل به درندگی و تخریب رقیب و ترور شخصیت و هتک شرافت دیگری با نگاهی معطوف به آینده؟ عدم نگاه اخروی و به فراموشی سپردن جنون آسای مبداء و معاد و نظام تجسم اعمال؟ همه اینها هست و فقط اینها نیست. علت العلل شاید کم کاری و اهمالی است که شما در مقام معلم اخلاق در حق نامبرده و نظائر او کرده اید. اینها پای درس شما چه آموخته اند؟ سزاوار نبود از مکتب تان چنین فرآورده ای عمل بیاید.

به یاد داریم در فرهنگ لطیف عشایری مان اگر طفلی شیطنت کودکانه ای نشان می داد و حوصله بزرگ ترها را رنجه می کرد، از ایشان می شنید: پس در مدرسه به تو چه یاد می دهند؟! بزرگ ترها حق داشتند. هیچکس از پر قنداق و «کُل پیچِک» یا تربیت خانوادگی شرور بار نمی آید. محیط و آشنایی با تمنیات دنیوی است که بر تربیت پاک خانه قلم قرمز می کشد و می کند آنچه نباید. اما آن طفل اگر در دهه ششم زندگی اش شرارتی کرد باید کدام یقه را بگیریم؟ قبول کنید در تربیت برخی اطرافیان کوتاهی کرده اید. امیدوارم محتوای این مصاحبه بدون اطلاع و هماهنگی شما بوده باشد ولی به هر حال بنده خطاب به حضرتعالی بحث را ادامه می دهم.

  ۱- در بیان آقای مومنی ، دو چهره خوشنام و خدوم این دیار به شکلی غیر طبیعی هتک شرافت شده اند. به تاسی از حدیث شریف ” کونوا للظالم خصما و للمظلوم عونا ” باید از مظلوم دفاع کرد. بسیجی جانباز کرم محمدی فرماندار معزول و مظلوم کوهدشت و بسیجی آزاده محمد محمدی نژاد فرماندار رومشکان آماج فحاشی این « قهرمان اصلاحات کوهدشت » قرار گرفته اند. چرا؟ چون در انتخابات شکست خورده است.

بالاخره بنده متوجه نشدم که نامبرده مسئولان ارشد سیاسی کوهدشت و رومشکان را اصلاح طلب می داند یا خیر. وی در این مصاحبه ( بخوانید لجن پراکنی بی سابقه در تاریخ سیاسی کوهدشت) به طرز ترحم برانگیزی دچار تناقض و اعوجاج فکری و هذیان گویی است که اینجا به یک مورد اشاره و در ادامه به تفصیل مورد بحث قرار خواهد گرفت. ایشان می فرمایند « باورمندم آقای محمدکرم محمدی از همان آغاز و به صورت فکری و درونی یک اصلاح طلب نبود. هرچند در آن سالها که اصلاح طلب محسوب می شد از وی دفاع می کردیم اما در انتخابات اخیر که هنگامه ای تعیین کننده بود محمدی ثابت کرد که با مفاهیم اساسی گفتمان اصلاح طلبی فاصله بسیار زیاد دارد». در فراز دیگری به فراخور بحث و برای تخریب ملکشاهی و دور نشان دادن او از اصلاحات و اصلاح طلبان می گوید « سابقه این افراد (کرم محمدی، محمدی نژاد و بخشداران) در سال های گذشته تماماً اصلاح طلبانه بوده و نماینده کوهدشت اصولاً اعتقادی به آنان نداشته است!» در ادامه اضافه می کند «کرم محمدی در دوره پیشین فرمانداری مواضع شفاف اصلاح طلبانه داشت. حبیب گراوند اصلاح طلبی را بر هر چیز دیگر مقدم می پنداشت. محمد محمدی نژاد که هشت سال در اسارت ایستادگی کرده بود و ما بعدها بر این باور بودیم کسی که این همه سال در زندان های قرون وسطایی صدام مقاومت کرده پس بی شک در برابر جاه و مال دنیا هم مقاوم خواهد بود. من حیث المجموع ما در رابطه با این مسئله صداقت به خرج دادیم و از آقایان با توجه به سوابق شان حمایت کردیم اما آنها به تفکر اصلاح طلبی پشت پا زدند و فرصت طلبی را پیشه کردند. قاطعانه باورمندم مرز اصلاح طلبی و غیر اصلاح طلبی در چنین بزنگاه های مشخص می شود. این آقایان که اکنون متوجه شده ایم عقبه فکری قابل اعتنایی هم ندارند و …» در ادامه در بیانی به غایت دلبرانه و شیرین دهنانه محمدرضا ملکی راد را به رخ اصلاح طلبان کوهدشت و رومشکان می کشاند و با بی تقوایی کامل اضافه می کند «حال مقایسه کنید تمهیدات ملکی راد اصولگرا در برگزاری بی حرف و حدیث انتخابات تا صحنه گردانی فرصت طلبان در کوهدشت و رومشکان که هم پست و مقام آنان را وسوسه کرده بود و هم وسوسه های مالی»

خلاصه در نهایت معلوم نمی شود کرم محمدی « تماماً » اصلاح طلب بوده که ملکشاهی به او « اصولاً » اعتقادی نداشته یا اصلاح طلب بوده ولی چون جناب مومنی درون او را می خوانده قبولش نداشته؟ چگونه یک نفر فکر و درونش اصلاح طلب نیست ولی تماماً اصلاح طلب است؟! آیا «تمام» شامل فکر و درون نمی شود؟ و بالاخره ایشان که در مصاحبه مفصل فروردین ٩۴ نیت خوانی را منافی اعتقادات دینی و مذموم شمرده بود چگونه امسال درون خوانی می کند؟

چرا هرکس خود را با تمنیات و تشهیات ایشان تنظیم نکند و به سرباز او تبدیل نشود سرباز شیطان شده و خود را به وسوسه های مالی و مقامی فروخته؟ این منطق را کدام مکتب و مدرسه به او آموخته است؟ تهمت هایی که پراکنده و حیثیت هایی که لکه دار کرده طبق مواد متعدد قانون مجازات اسلامی عناوین مجرمانه دارد.

۲۴۱

٢- مدعی است فرمانداران و بخشداران رومشکان قبل از انتصاب با او رایزنی و برای جلب موافقت اش چه ها که نکرده اند! نامبرده چه کاره استان و کشور است که افراد برای تصدی مسئولیت باید به او متوسل شوند. این قضیه چه صحت داشته باشد و چه نداشته باشد معامله دو سر باخت برای باند شماست. اگر صحت نداشته باشد وا اسفا از این دروغ بافی و بی شرمی و تشویش ذهن خلق الله نسبت به خادمان دیرپای خود. اگر هم صحت داشته باشد وامصیبت از این گردن کلفتی و قلدری که خرم آباد را به سرگردنه ای تبدیل کرده اند و افراد را اول به آستان بوسی و بیعت با خود می خوانند و سپس مرحمتی و صله ای حواله می کنند. این بازتولید مناسبات قطاع الطریقان و طراران است یا آداب خان و خان بازی؟ شما چه کاره مملکتید که از فرماندار و بخشدار تضمین می گیرید؟ خراج گذار و باج گیر استانید یا عیارسنج پایبندی افراد به اصلاحات؟ این استان استاندار ندارد؟ آقای هوشنگ بازوند کلاهش را قدری بالاتر بگذارد. این جماعت، شهر را بی کلانتر و مملکت را بی صاحب فرض کرده اند.

نامبرده مدعی است «کرم محمدی بعد از واسطه تراشی برای متقاعد کردن ما در نهایت خودش طی چندین تماس از من در خواست دیدار حضوری نمود و بنده بر خلاف آقای محمدی که اوقات فراغتش را به کار و کاسبی و باغبانی می گذراند، با وجود مشغله های سیاسی فراوان با هم ملاقاتی داشتیم (شما و مردم کوهدشت دقت بفرمایید! مخالفان همگی مشغول کاسبی و ثروت اندوزی و تامین دنیا هستند ولی این زاهد ریاضت طلب فقط مشغله سیاسی و فکری و دگرخواهانه دارد! ) کرم محمدی در این دیدار قول داد که برای مدت محدودی به کوهدشت برود و سروسامانی به اوضاع فرمانداری و بخشداری ها بدهد، هیچگونه ارتباطی با الهیار ملکشاهی(نماینده مردم) نداشته باشد! با طیف دوستی و ملکشاهی مبارزه کند و گفتمان اصلاح طلبی را نجات بدهد. این چنین بود که ” ما ” متقاعد شدیم از فرمانداری او حمایت کنیم! »

تصویری که آقای مومنی از استان ارائه می دهد یک شهر بی کلانتر و هردمبیل است که در هر گوشه ای خانی سر بر آورده و حکمرانی می کند. مملکت استانداری ندارد؟ به هرحال اگر این ادعاها صحت داشته باشد نتیجه نامیمون دیگری که از آن می توان گرفت این است که یکی از اضلاع سه گانه زر و زور و تزویر که مستمراً دستاویزی برای تخریب بنده قرارش می دهید به وضوح در رفتار خودتان تجلی کرده است. با این اوصاف بساط « زور » و زورگیری را شما در لرستان پهن کرده اید و تسمه از گرده استقلال آدمیان می کشید.

٣- آقای مؤمنی دوبار تاکید می کنند « معتقدم که اگر همین حالا نیز صندوق ها را باز شماری کنند بی شک آقای آزادبخت نفر اول خواهد شد … همین الآن هم باورمندم که اگر صندوق ها بازشماری شود ما پیروزیم »

ایشان در جای دیگری می گوید « مجموعه تخلفات و غارت هایی صورت گرفت تا نتیجه انتخابات در همان ساعت ١١ قبل از ظهر مشخص باشد. اتفاقاً همین مطلب را به استانداری انتقال دادیم. در واقع آقایان هنگامی که متوجه شدند دزدی آرا عقب ماندگی شان را جبران نمی کند دست به غارت زدند و برایشان محلی از اعراب نداشت که مردم نظاره گر تخلفات اظهر من الشمس آن ها باشند » و در ادامه به مصادیقی از تخلف و « غارت » اشاره می کند که طرفداران ملکشاهی هم می توانند متناظر و قرینه آن را در رفتار حامیان رقیب یا روستاها و محلات شهری حامی او مثال بزنند و در هر دوره مواردی هم سطح با آن مشاهده شده اما انتخابات را واجب الابطال نکرده و مطالبه ابطال را به دهان جریان مغلوب نینداخته است.

اینکه یک جوان چه کرده، یا فلان جا اینقدر تعرفه پیدا شده ، یا مهرهای نظارت در دسترس نبوده، مردم فلان روستا عوامل را نفرین کرده اند و … حرف و حدیث هایی است که در تمام انتخابات نمونه و نظیر داشته و منحصر به این انتخابات نبوده است.

به جمله بالا برگردیم آنجا که آقای مومنی می فرمایند اگر صندوق ها بازشماری شود ما پیروزیم! چگونه انتظار دارید تعجب خواننده بی طرف از این تناقضات شاخدار و بی شاخ برانگیخته نشود؟ چگونه ممکن است هم بر اثر تخلفات احصایی آقای مومنی مثل انتقال تعرفه از حوزه ای به حوزه دیگر، تاخیر در آغاز رای گیری حوزه ای و تعجیل در تمام شدن تعرفه حوزه دیگر رای سازی صورت گرفته باشد( به واژه ها دقت کنید: رای سازی ) یعنی صندوق ها با آرای غارتی پر شده باشد و هم بازشماری صندوق ها پیروزی ایشان را نشان دهد؟ به تعبیر دیگر تخلفات و مصادیق غارتی که وی احصا و ادعا کرده باید در مرحله قبل و حین رای گیری عملیاتی شده باشد، پس در صندوق ها هم خبری از پیروزی ایشان نیست. چگونه می شود این تخلفات صورت بپذیرد و باز هم آرای جریان مطلوب شما بیش از رقیب به صندوق ریخته شده باشد؟ باز هم به تعبیری دیگر اگر عوامل اجرایی انتخابات چنان روح خود را به شیطان و آخرت خود را به دنیای ملکشاهی فروخته باشند که “رای سازی” کنند پس در بازشماری صندوق ها هم چیزی نصیب شما نمی شود. از اینها گذشته این چه تحلیل ریاضی و عقلی است که هم نتیجه غارت را در ساعت ١١ صبح تشخیص می دهد و هم تا نیمه شب به شادی خیابانی می پردازد و هم اینک مدعی است بازشماری صندوق ها پیروزی اش را نشان می دهد؟ شما می توانید این معادله را حل کنید آقای اسفندیاری عزیز؟

image632839

۴- استدلال دیگری که ایشان برای تقلب و غارت و دزدی طرح می کند این است : بمب صوتی ترکاندند تا نماینده ویژه استاندار بترسد و از کوهدشت فرار کند یا به او و همراهانش اسکان مناسب و شام و ناهار ندادند تا از فرط «بی جامالی» و گرسنگی، رفتن را بر ماندن ترجیح بدهد و در این حالت به صورت خودکار وضعیت دلخواه آقایان مهیا گردد (نقل به مضمون)

استدلال از این مسخره تر امکان پذیر است؟! کاری به جنبه های حقوقی این افترا ندارم که انفجار بمب صوتی و اغتشاش و ناآرامی را خدعه مسئولان شهر می داند. بحث، طنز آمیز تر از این حرف هاست. شرم بر نماینده ویژه استانداری که از ترقه و عدم تسهیلات مناسب فرارکند یا نتواند برای خود و هیات ویژه همراهش شرایط دو شب اقامت در کوهدشت را فراهم کند. نماینده ویژه استاندار اتفاقاً می آید که انفجار را گزارش کند نه اینکه از آن فرار کند! آقای مومنی قصد توهین به استاندار و فرستادگانش را دارد یا تهمت زدن به کرم محمدی را؟ به نظر شما نامبرده به کدامیک توهین کرده است؟

۵- در فراز دیگری مدعی است که ملکشاهی در کوهدشت در خوش بینانه ترین حالت ممکن چیزی حدود ١٠ درصد داشته. نامبرده بر چه اساسی به این جمع بندی رسیده است؟ تصور کوهدشت به مثابه یک پادگان که بیش از ٧٠ درصد آرای آن متعلق به اردوی ایشان است در کدام نظرسنجی یا مشاهده میدانی آمده بود؟ کاملاً واضح است که بقیه حرف هایشان هم از این جنس است. رومشکان ستیزی مستتر در این تحلیل و برقراری دو قطبی و تضاد رومشکان – کوهدشت با شعارهای این دوستان منافات دارد.

۶- آقای مومنی به دفعات مسئولین سیاسی کوهدشت و رومشکان را به غارت و خیانت در امانت و تضییع حق الناس متهم می کند. در عین حال به دفعات از نظام و رهبری و شورای نگهبان و اطلاعات و سپاه با غلظتی که از نامبرده کمتر سر می زند تمجید می کند. طبیعتاً دفاع از مقام منیع ولایت فقیه و نهادهای نظام و اجتناب از تضعیف آنها وظیفه همگانی دلسوزان این کشور و انقلاب است. اما این ادبیات تصنعی آقای مومنی بیش از هر چیز تداعی گر این واقعیت است که نامبرده هم می خواهد نظام را بنوازد و هم هزینه نپردازد. چگونه این نهادهای مقدس در مقابل این فستیوال غارت و چپاول و بی شرفی که مومنی ترسیم می کند سکوت کردند و حتی از اعزام یک بازرس اجتناب ورزیدند؟ نمی شود که مسئولین یک حوزه انتخابیه آنجا را به جزیره مستقل و خودمختاری تبدیل کنند و هر چه می خواهند بر سر آن شهر بیاورند ولی صدایی از نهادهای امنیتی و نظارتی بالادستی بلند نشود. نامبرده این تناقض گویی را چطور رفع و رجوع می کند؟ نه کرم محمدی جمهوری اسلامی کوهدشت تشکیل داده بود و نه محمدی نژاد جمهوری اسلامی رومشکان. اگر تخلفی شده باشد ( آن هم با این ابعاد فجیع ) قاعدتاً باید صدای اعتراضی از این نهادهای  امنیتی و نظارتی به هوا بلند می شد و در جهت احقاق حقوق ملت های ستمدیده کوهدشت و رومشکان اقدامی عملی صورت می گرفت.

برکناری کرم محمدی را هم نمی توانید نشانه پاسخگویی این نهادها به تظلم خواهی خود و دال بر مخدوش بودن انتخابات بگیرید. خود می دانید که سعایت بی وقفه دوستان تان علیه او در تهران و خرم آباد مسبوق به قبل از انتخابات و بی ارتباط با کیفیت برگزاری آن است. علت را باید در استقلال وی جستجو کرد. مکلفم به اطلاع مخاطبان عزیز برسانم که اینجانب پیش از ظهر روز سه شنبه ۹۵/۱/۱۷ مطلع شدم کرم محمدی برکنار و معارفه فرماندار جدید در حال برگزاری است. مثل روز برایم روشن بود که این اتفاق کوچک ترین ارتباطی با عملکرد او در انتخابات اخیر نداشته است. چند بار سعی کردم با آقای مهندس مقیمی معاون سیاسی وزارت کشور تماس بگیرم که موفق نشدم. چند ساعت بعد و حوالی ساعت ۹ شب ایشان تماس گرفت و می دانست از آن تماس های ناموفق چه منظوری داشته ام. در گفتگوی مشاجره آلودی که بیش از ۱۵ دقیقه طول کشید علت بد رفتاری ( و نه برکناری ) با فرماندار کوهدشت را جویا شدم و گفتم عزل و نصب اختیار مقام مافوق است ولی نه چنین غیراخلاقی و ناجوانمردانه و بدون در نظر گرفتن شرایط زمانی. گوشزد کردم که در منظر ده ها هزار شهروند پیگیر مسائل سیاسی در کوهدشت و رومشکان و استان و در برهه ای که یک محفل خاص به تسکین ناکامی خود در انتخابات، برای فرمانداران روحانی طوماری از خیانت و جنایت سروده، این تصمیم چه نسبتی با اخلاق و تدبیر و امید دارد؟ وزارت کشور اگر قصد جابجایی داشت نمی توانست صبر کند تا مملکت از فضای انتخاباتی به کلی خارج شود و شخصیت موجه مجاهدی که سالها در جبهه های کردستان و خوزستان برای آخرت و دنیای خود آبرو جمع کرده را بازیچه کودکان کوی نکند؟

آقای مقیمی صراحتاً گفت « اصلاً بحث این حرف ها نیست و انتخابات کوهدشت سالم بوده! ما فردای آن روز از فرماندار تقدیر کرده ایم. اصلاً فرماندار فعال مایشاء نبوده بلکه فرستادگان ویژه استاندار « معین » بوده اند و در فرمانداری حضور داشته و بر همه چیز نظارت داشته اند. استاندار هم در نامه به شورای نگهبان و هیات نظارت مرکزی سلامت انتخابات کوهدشت را گزارش کرده »

گفتم « پس علت عزل چیست؟» ایشان پاسخ داد « آقای استاندار با فرماندار اختلاف داشته و جابجایی را به دلیل مخالفت های نماینده به بعد از انتخابات موکول کرده بود»

بنده عرض کردم « این حرف ها را من و شما تلفنی می گوییم و می شنویم، مردم که خبر ندارند. این برکناری آن هم حالا و با این سمپاشی ها غیر از آبروی یک بنده خدا ، سلامت دولت یازدهم را در برگزاری انتخابات لکه دار می کند. کوهدشت را هم به صدر اخبار تلویزیون های ضدانقلاب می برد آقای مقیمی!»

ایشان پاسخ های قبلی را تکرار و علت برکناری را اختلاف استاندار با محمدی عنوان کرد. پرسیدم « نماینده از این قضیه مطلع بوده یا خیر؟» گفت « استاندار به وی گفته بعد از انتخابات و عید فرماندارش را برکنار می کند » و بعد اضافه کرد « آقای نماینده امروز در صحن علنی مجلس تذکر کتبی به رئیس جمهور درباره نقض مفاد برجام از طرف غربی ها را امضا کرده » بنده از این موضوع اطلاع نداشتم و گفتم « چرا تا قبل از این امضا نمی کرد؟ احتمالاً بدون هماهنگی او فرماندارش را عزل کرده اید او هم در پاسخ، یک حرکت واکنشی نشان داده است » ( آقای ملکشاهی یک روز بعد  در بیانیه کوتاهی این قضیه را تصحیح و خود را ملزم به حمایت از سیاست خارجی دولت اعلام کرد)

به هرحال گفتگوی تلفنی بنده با آقای مقیمی با این نتیجه که معاون سیاسی وزارت کشور و رئیس ستاد انتخابات جمهوری اسلامی به سلامت انتخابات کوهدشت و رومشکان اذعان دارد و خبر از گزارش سلامت انتخابات توسط استاندار به شورای نگهبان می دهد پایان یافت.

٧- آقای مومنی، کرم محمدی را عامل حمایت پرسنل ادارات آب و فاضلاب و شبکه بهداشت از ملکشاهی می داند و آن را یکی از مصادیق مهندسی اردوگاه زر و زور و تزویر بر می شمرد. وی به این زودی فراموش کرده که شورای شهر و شهرداری به صورت یکپارچه و قاطبه پرسنل اداراتی مثل آموزش و پرورش ( متنفذ ترین نهاد اجتماعی سیاسی در مناطقی همچون کوهدشت و رومشکان و طرهان که تیم شما همواره مترصد تصاحب و تصرف آن بوده و آن را « سرجیازی » خود می داند ) راه و شهرسازی ، جهاد کشاورزی و منابع طبیعی و … خود را در اختیار ایشان قرار داده بودند.

حمایت کارکنان ادارات ( به صفت حقوقی ) اگر مصداق مهندسی انتخابات است که هست اتفاقاً به شکل بی آبروتری در بازی نامبرده و ایادی اش جلوه گر شده است. گسیل داشتن اعضای شورای شهر و برخی بازنشستگان و مسئولان ارشد کنونی آموزش و پرورش که روزگاری با شعار « آموزش پُر درویش » همین جماعت هجو و ریشخند می شدند تجسم عینی تعریف ارائه شده از مهندسی انتخابات نیست؟ عزل رئیس آموزش و پرورش رومشکان و وادار کردن روسای بخش ها به جبهه گیری سفت و سخت علیه ملکشاهی و تقویت جریان١+۶ و خانه تکانی گسترده در اداره کوهدشت و در یک کلام تبدیل آن به میدانی برای تاخت و تاز حضرات به منظور تاثیرگذاری بر انتخابات ، محل شک و شبهه نیست؟

به یاد ایشان بیاورید که روسای سازمان جهاد کشاورزی و بهزیستی لرستان خود را در اختیار ١+۶ قرار داده بودند. به ایشان یادآوری کنید که در انتخابات مجلس هفتم اگر نبود بهره مندی از رانت آموزش و پرورش، ایشان نمی توانست ۱۸-۱۹ هزار رای اصلاحات را بر باد بدهد و کاندیدای اصلی جریان ( سوری ) را زمین گیر کند.

مرا که نیست ره و رسم لقمه پرهیزی

چرا ملامت رند شرابخواره کنم؟

٨- آقای مومنی فرموده دوستی و اصلاح طلبان همراه او در این انتخابات ماهیت خود را نشان دادند و همه چیز روشن شده و از این پس نباید سرزنش شان کرد!

کسانی مستوجب سرزنش هستند که بارها چپ و اصلاحات را با « گِم و گُردالهَ » زمین زده اند و در تمام شکست هایی که این جریان متحمل شده اثر وضعی تمام کننده و تاثیر گذارشان دیده می شود. ماهیت ما از روز اول روشن بوده ، نه نان بُری کرده ایم، نه کسی به دست مان از زندگی ساقط شده، نه برای کسی پرونده سازی کرده ایم، نه کسی به چوب تکفیر و تفسیق مان رانده شده، نه استعدادی را سوزانده ایم ، نه شایعات خانمانسوز برای کسی به راه انداخته ایم، نه فتنه و آشوبی را سبب شده ایم که خونی ریخته شود یا چشم عابری بیطرف و از همه جا بی خبر از کاسه در بیاید. ماهیت بنده پنهان نبوده که حالا ایشان خبر از روشن شدنش می دهد. از قضاوت تاریخ و حافظه مردم هم ما را نترسانید. تاریخی که باند شما را تبرئه کند، بنده را هم تبرئه خواهد کرد.

شما در انتخابات مجلس چهارم قدمی در جهت حمایت از بنده به عنوان نامزد اصلی جریان چپ برنداشتید. ساکن کرمانشاه بودید که بسیاری از دوستان تلفنی و حضوری از جنابتان استمزاج می کردند که چه کنیم؟ می فرمودید اسماعیل دوستی و علی بازوند برای من هیچ تفاوتی ندارند، فقط بدانید که دوستی بدون اجازه « ما » آمده است. عدم همراهی شما سیطره راست و تولد آقای امامی راد را به ارمغان آورد.

در دوره پنجم که همگان بنده را تنها کاندیدای چپ می دانستند، از هیچ کوششی دریغ نکردید که زنده یاد جانمحمد آزادبخت را در مقابل بنده بنشانید. آن برادر فقید بر پایه درایتی که داشت انگیزه تان را خواند و وارد این بازی نشد.اوصاف سخنرانی اش در گاراژ خسروی را یحتمل شنیده اید که چگونه همه نقشه ها را نقش برآب کرد.

در قصه انتخابات مجلس ششم گفتنی فراوان است که بنده بر اثر عملکرد شما و دوستانتان چگونه مجبور به جلای وطن شدم ( علیرغم اینکه می دانستم شانس پیروزی برای یک کوهدشتی در انتخابات خرم آباد هم به واسطه مسائل تاریخی و هم به خاطر عملکرد دافعه برانگیز شما و امثال شما بسیار پائین است). در نتیجه میراث چپ بین آقایان سوری، جواد رضایی، محمد آزادبخت و فرود آدینه وند تقسیم شد و خوشه چین این «شالَه رو» باز هم امامی بود. در خرم آباد هم که باند فخیمه تان انصافاً از هیچ جوسازی و تخریبی علیه بنده مضایقه نکرد. در این زمینه آقایان رضایی و موسوی نژاد خاطرات جالبی دارند.

در انتخابات مجلس هفتم هم که تا آن موقع سنگین ترین حجم رد صلاحیت اصلاح طلبان در سراسر کشور را به خود دیده بود آقای مومنی تایید شد در حرکتی تاریخی با هدر دادن آن ١٩ هزار رای باز هم امامی را بر گرده کوهدشت نشاند. فراموش نکرده اید که می فرمودید فرج ٧٠ هزار رای دارد یا سوری مثل تراکتوری است که چهار چرخش پنچر است!

فراموش نکرده ام و شما هم می دانید برادر گرامی آقای مومنی که در تهران عَلَم تحریم انتخابات و دوری جنبش دانشجویی از قدرت و صندوق رای را برافراشته بود ( و از این نظر در سالهای ٨٠ تا ٨٨ چه خدمات شایان و البته ناخواسته ای به جناح راست کرد) در چندین تماس تلفنی و حضوری درخواست می کرد که دست از حمایت از سوری بکشم. می فرمود سر قبری نباید گریه کنم که مرده ای در آن نیست. سوری اصلاً رأی ندارد! مشاهده فرمودید سوری قریب به دو برابر شما رای آورد.

در مورد انتخابات مجلس هشتم هم بنده البته ایشان و شما را بر خلاف ادوار پیشین تنها متهم شکست اصلاح طلبان و پیروزی جناح راست نمی دانم . اگرچه شما نبودید و ایشان هم قدم از قدم برنداشت ولی در آن انتخابات کلیت اصلاح طلبان ضعیف و کم کار ظاهر شدند که ناشی از غرور و اطمینان به پیروزی بود. این وضعیت نتیجه ای جز راهیابی قبادی به مجلس نداشت.

در انتخابات مجلس نهم هم که انفعال توام با رضایت تان نزدیک بود نمایندگی کوهدشت را در انحصار آقایان قبادی و امامی نگه دارد. مردم آنقدر که رجال گمان می کنند بی حافظه نیستند و به یاد دارند که چه کسی آن دایره بسته را شکست و منفذی برای تنفس اصلاح طلبان در سخت ترین سالهای حاکمیت یکدست جناح راست پدید آورد.

تاریخی که باند شما را با این کارنامه تبرئه کند و در جایگاه « خاتمی لرستان » و « سردار اصلاحات» بنشاند بنده را هم سرزنش نخواهد کرد. نگران من نباشید! فکری به حال کارنامه خود کنید که از « ضد خان » تا تبدیل شدن به  « خان مدیریتی و سیاسی لرستان » و از « سردار چپ » تا « عکس یادگاری گرفتن با سُلاله قبادی » در آن یافت می شود.

فرج جان فرموده که بنده در دهه ۶٠ هم با راست ها ارتباط داشته ام. ای کاش با ذکر مصادیق و سند بفرمایند کجا و چگونه؟ چطور کسی می تواند در آن دهه، هم با راست ها ارتباط داشته باشد و هم خانه اش را در کوهدشت و خرم آباد به پاتوق ” رجایی لرستان ” تبدیل کند؟ انشالله که نامبرده بنده را با آقای تیموری اشتباه نگرفته باشد. چون ایشان شهره اند به این خصیصه که بیش از چپ به هم نشینی با راست علاقمند است و بارها خود را به زیور حمایت از قبادی آراسته است. تا یادم نرفته عرض کنم تاریخی که تیموری را تبرئه کند احتمالاً به بنده مدال فتح و ظفر خواهد داد!

٩- آقای مومنی، خستگی ناپذیر و استوار آن دروغ همیشگی را تکرار کرده و گفته که فلانی در انتخابات دوم خرداد طرفدار آقای ناطق نوری بود! خاطره ای هم نقل کرده که با چند نفر به ملاقات بنده در تهران آمده و از من شنیده که نظام ناطق را به عنوان رئیس جمهور معرفی خواهد کرد و شما از بچه بازی دست بردارید و بروید از ناطق حمایت کنید و با حمایت از خاتمی برای خود دردسر درست نکنید…

پس از ١٩ سال به یاد ندارم که این ملاقات در چه شرایط خُلقی و روحی بنده صورت گرفته ( بالاخره بنده آدمیزادم شاید ده دقیقه قبل از چیزی یا خبری اعصابم خُرد شده و با مهمانان خود خوب برخورد نکرده باشم) و مطمئناً خوانندگان منصف تصدیق می فرمایند که از این خاطره جزمیت شخص بنده مبنی بر حمایت شخصی از آقای ناطق استنتاج نمی شود.

از همان ابتدای کاندیداتوری آقای خاتمی در بهمن ماه ۷۵ بنده حتی یک روز اردوی ایشان را ترک نکردم (به رغم احتمال جدی عدم موفقیت) و با تمام توان به فعالیت برای ایشان مشغول شدم. بنده بودم که به عنوان هماهنگ کننده اصلی سفر انتخاباتی خاتمی به لرستان با محمدجواد محمدی زاده استاندار بر سر محل اقامت سید درگیر شدم. محمدی زاده می گفت خاتمی باید در مهمانسرای جلب سیاحان شهرداری اسکان یابد بنده اصرار داشتم که مهمانسرای استانداری باید میزبان او شود. زیر بار نمی رفت. مناقشه را به وزارت کشور کشاندم و تلفنی از بشارتی دستور اقامت خاتمی در استانداری را گرفتم. خاتمی آمد و در استانداری مستقر شد. محمدی زاده که مثلاً میزبان بود با تبختر به خاتمی گفت شما که رأی ندارید و رئیس جمهور بشو نیستید چرا کاندیدا شده اید؟ خاتمی خندید و پاسخ داد رئیس جمهور نمی شویم تنور را که گرم می کنیم. محمدی زاده گفت آخر خیلی ها خودشان را برای وزارت آماده کرده اند. درست نیست مردم را سر کار بگذارید. خاتمی گفت مثلاً کی خود را برای وزارت آماده کرده؟ محمدی زاده گفت مثلاً همین آقای دوستی! خاتمی خنده ای کرد و پاسخ داد دوستی وزارت نمی خواهد. تو را بر می داریم و او را به جایت می نشانیم.

خاطره دیگری که بازگویی اش پس از ١٩ سال برای جوان ترها مفید است. مربوط به شامگاه انتخابات و دریافت تدریجی نتایج از سراسر کشور است. همراه با عبدالرضا سپهوند در ستاد مرکزی ( خیابان به آفرین تهران) بودیم و دور یک میز با آقایان عطالله مهاجرانی و بهزاد نبوی و… . بنده مکرر تلاش می کردم تا محمدی زاده را پشت خط بیاورم و درباره ماوقع ٢۴ ساعت گذشته لرستان با او درگیر شوم و سپس گوشی را به مهاجرانی معاون حقوقی رئیس جمهور بدهم تا مواخذه و مهارش کند. بالاخره موفق شدم و گوشی را دادم دست مهاجرانی. ایشان خیلی آرام و نرم شروع کرد به نصیحت محمدی زاده که ما از گرایش سیاسی تو خبر داریم، هیچ اشکالی ندارد. اما می توانی مثل جهرمی عمل کنی، او هم به شدت طرفدار آقای ناطق است اما تخلف نمی کند و اخباری که از فارس می رسد نشان می دهد انتخابات را سالم برگزار کرده و… چند ثانیه بعد بهزاد نبوی گوشی را از مهاجرانی گرفت و آنچنان مشاجره جانانه ای با محمدی زاده داشت و برای مواخذه اش با چنان شدت و حدتی برخورد کرد که به نظر من برای انتقام مردم لرستان همان کافی بود!

آقای مومنی فرموده که بنده آشکارا و مکتوب از ناطق حمایت کرده ام و به محض پیروزی خاتمی خود را هوادار او جا زده ام. ایشان و شما را که نه ، چون قرار نیست قانع شوید و البته قانع شدنتان هم دیگر چندان اهمیتی ندارد! ولی خوانندگان گرامی را ارجاع می دهم به آرشیو روزنامه های سلام ( سه شنبه ٣٠ اردیبهشت ) و رسالت ( دوشنبه ٢٢ اردیبهشت ١٣٧۶) تا بینند نام بنده ذیل بیانیه حمایت از کدام کاندیدا درج شده است.

یارانتان از اینکه بنده می گویم تجربه رفتاری اصلاح طلبان در انتخابات اسفند ٩٠ در کوهدشت در انتخابات ریاست جمهوری ٩٢ به نحوی مورد تایید و امضای کلیت اصلاح طلبان قرار گرفت برآشفته می شوند و آن را علائم توهم می خوانند. اگر ایشان مثل این مورد ناراحت نمی شود ادعای دیگری دارم و آن هم اینکه اولین نماینده ای که در مجلس پنجم تشکیلات مجمع روحانیون مبارز ( محوری ترین تشکل ائتلاف گروه های خط امام ) و دبیرکل آن را به ترک انزوا و شکستن سکوت دعوت کرد اینجانب بودم. در حالی که آینده مبهم و نامعلوم بود و بسیاری از نمایندگان همفکر تکلیف خود را با این فضا نمی دانستند.  خوانندگان محترم می توانند به متن کامل نطق پیش از دستور اینجانب در جلسه علنی ١۵ مهرماه ۱۳۷۵ مندرج در سایت کتابخانه، موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی ( بخش مشروح مذاکرات مجلس ) به آدرس ical.ir مراجعه فرمایند. گزارش جامعی از این نطق نیز فردای همان روز در روزنامه سلام منتشر شد.

۱۰ – کذب دیگری که به لسان آقای مؤمنی جاری شده ادعای ایشان مربوط به ملاقات های اینجانب با آقای کروبی در حصر است. فرموده اند بنده برای دیدار با شیخ محصور، هدایت ایشان به راه راست را توجیه و بهانه کرده ام و بعد که به دیدار نائل آمده ام در حضور ایشان مواضعشان را تایید کرده ام. نمی دانم این داستان های بی سر و ته از چه درونی برمی خیزد و گوینده نزد خود چه فکری می کند. آن دیدارها فقط برای احوالپرسی بود وگرنه نهادهای امنیتی خودشان می دانند آقای کروبی اگر به راه راست نباشد از هیچ کس کاری ساخته نیست!

نمی توانم خوشحالی خودم را از طرح این ادعا توسط آقای مومنی پنهان کنم. ایشان لحظه ای که داشته این قصه را در ذهن خود می پرورانده به حفره های آن توجه نکرده است. تصور بفرمایید بنده و آقایان امنیتی مرتبط با پرونده حصر آقای کروبی نشسته ایم و گفتگو می کنیم. قاعدتاً در چنین جلسه ای غریبه ای حضور ندارد. اخبار این جلسه چگونه به گوش آقا فرج رسیده است؟ یا ایشان شنودی کار گذاشته ، یا بنده بعداً مطلعش کرده ام! یا ایشان با نهادهای امنیتی در ارتباط است. حالت چهارمی وجود ندارد. حالت اول و دوم که غیرممکن بلکه مضحک است ولی اگر حالت سوم صحت دارد ایشان سلام ما را برسانند و برایمان جویای احوال آقای کروبی بشوند. و اگر همه این احتمالات منتفی است ایشان به کذاب بودن خود اقرارکند و بپذیرد که قصه باف خوبی نیست.

۱۱ – کذب دیگری که در نمایشگاه اکاذیب ایشان به نمایش درآمده این است « دوستی برای گرفتن تاییدیه در انتخابات شورای شهر چهارم ارتباط با اصلاح طلبان را تا حدود زیادی قطع کرد و با رد صلاحیت چهره های مطرح اصلاح طلب، ایشان که صلاحیت اش مورد تایید قرار گرفته بود برای ورود به لیست اصلاح طلبان تقویت ارتباطات گذشته را در دستور کار قرار داد. به دیگر سخن ایشان در مقطع بررسی صلاحیت ها ارتباط با اصلاح طلبان را قطع و سپس با گرفتن تاییدیه و برای ورود به لیست اصلاحات با چرخشی ١٨٠ درجه ای روابط با اصلاح طلبان را گرم تر از هر زمان دیگری دنبال نمود»

به نامبرده بفرمایید مستندات خود را در این زمینه بیان کند. بازهم تکرار می کنم اگرچه این اراجیف ارزش پاسخگویی ندارد اما چه کنم که سکوت در برابر مغزشویی مردم نابخشودنی است. درانتخابات شورای شهر چهارم تهران برخی اصلاح طلبان رد صلاحیت شدند و برخی تایید صلاحیت. لازمه تایید صلاحیت لزوماً کتمان هویت و قطع ارتباطات فکری و سیاسی نیست. بنده به کنار، افرادی همچون غلامرضا انصاری ( استاندار خاتمی و عضو هیات موسس حزب جدیدالتاسیس اتحاد)، شجاع پوریان(عضور شاخص فراکسیون مشارکت در مجلس ششم)، مسجد جامعی ( وزیر خاتمی)، سرخو( عضو ارشد خانه کارگر)، حکیمی پور( دبیرکل حزب اصلاح طلب اراده ملت )، سلطانی فر (استاندار خاتمی)، میرزاابوطالبی ( معاون وزیر خاتمی و بازداشتی ٨٨)، خانم صدر اعظم نوری( شهردار اصلاح طلب مناطق تهران ) ، افشین علاء ( روزنامه نگار و شاعر شجاع اصلاح طلب) و… آیا با کتمان هویت تایید صلاحیت شدند؟!

اضافه بر این ، بنده در انتخابات شورای شهر سوم نیز که رد صلاحیت ها به مراتب کمتر بود و شورای شهر هم نه ٣١ نفره که ١۵ نفره بود با رتبه بالا در لیست اصلاحات قرار گرفتم.

نکته دیگر اینکه امتحان فرمولی که در ذهن آقای مومنی ابداع شده برای خود ایشان مجانی است و می تواند راهگشا باشد. اگر با کتمان هویت و قطع ارتباطات سیاسی کسی تایید صلاحیت می شود ایشان هم می توانستند در همین انتخابات آن را به کار بگیرند تا هم در کوهدشت و هم در تهران از فیلتر نهادهای نظارتی عبور کنند. ایشان این اکسیر حیات بخش را برای دوره آینده به کار ببرد و چند ماه مانده به انتخابات فتیله کار سیاسی را پایین بکشد تا تاییدیه را بگیرد وقتی تاییدیه را گرفت دوباره فتیله را بالا بدهد و وارد لیست شود به همین سادگی!  لازم هم نیست تا چهار سال دیگر صبر کنیم ایشان می تواند برای انتخابات شورای شهر سال آینده تهران این فرمول را تست کند. ایشان فرمولی کشف کرده که می تواند اصلاح طلبان را در مقابل چشمان نهادهای نظارتی نامرئی کند طوری که بتوانند از دیوار هم رد شوند.

۱۲- ایشان گفته بنده در انتخابات ٩٢ در ابتدا طرفدار آقای هاشمی بودم، بعد طرفدار قالیباف شدم و تا عصر روز ٢۴ خرداد هم از او حمایت می کردم و عصر آن روز بود که با مشاهده اقبال عمومی نسبت به روحانی چرخش ١٨٠ درجه ای خویش را هنرمندانه تر از قبل صورت دادم!

جناب آقای اسفندیاری!

فرد مورد اشاره این حجم علاقه مندی به دروغ را از کجا آورده؟

همگان حامی آقای هاشمی بودند. مگر خود شما حامی او نبودید؟ بعد از اعلام امتناع قطعی آقای خاتمی توجه همه معطوف به حمایت از هاشمی شد. هاشمی آمد و سنگین ترین موج حمایت مردمی تاریخ انتخابات برای او به راه افتاد. به گونه ای که جامعه شناسان بسیاری رأی سی میلیونی برای او پیش بینی می کردند. روز ثبت نام هم شاهد بودید جوانان بسیاری که تا چند سال پیش به شدت مخالفش بودند با شعار ” ناجی ملت آمد” تا وزارت کشور همراهی اش کردند. می دانید که آقای روحانی می خواست انصراف بدهد هاشمی گفت فعلاً بمان! گذشت و گذشت هاشمی ” احراز صلاحیت ” نشد! با آغاز رقابت ها بنده طبقه دوم ستاد خود در خیابان قائم مقام را با تمام امکانات مالی و اقلامی در اختیار جوانان کوهدشتی حامی عارف و روحانی قرار دادم و حتی عصر جمعه در جمع فعالان ستاد عرض کردم انتخابات شوراها تمام شد ولی انتخابات ریاست جمهوری معلوم نیست تمام شده باشد. ستاد تعطیل نیست و شما هم متفرق نشوید. اگر انتخابات به مرحله دوم برود ستاد ما به عنوان چابک ترین ستاد تهران در اختیار ستاد مرکزی روحانی قرار خواهد گرفت. بیش از ٢٠٠ برادر عزیز کوهدشتی مستمع عرائض بنده بودند و امکان ندارد که شما و شاگرد گرامی تان از آن بی اطلاع باشید.

جدا از همه اینها اصلاً فرض کنیم که بنده همین افسانه ای هستم که فرج جان می بافد یعنی ثبات قدم ندارم، اهل چرخش هستم ، هنرمندم و… . مسئلهٌ یا شیخ! چگونه ممکن است ایشان به عنوان ستون استوار و طلای ناب اصلاحات کوهدشت و لرستان و ایران در جلسه خانگی تیرماه ۹۴ در جمع فرهنگیان و با حضور محمد رضایی و خبرنگاران و عکاسان بفرمایند که اگر دوستی کاندیدا شود از او حمایت می کنیم؟ پاسخ برای من مشخص است. ایشان می دانسته که بنده کاندیدا نمی شوم و با این تعارف « لا دَمی» ژست وحدت طلبانه و جمع گرایانه گرفته و خواسته از شعاع نقد ناقدان و تیزبینان بگریزد. ایشان و شما که پس از سونامی ثبت نام در کوهدشت در جلسه خیابان علامه تهران به بنده فرمودید « اصلاحات در کوهدشت نه ۶ کاندیدا که ۲۹ کاندیدا دارد و تو روی هر کس که انگشت بگذاری ما حمایت می کنیم!» به تناقضی افتاده اید که مفری از آن نیست: بنده که در بیان تئوریسین حلقه و با سکوت رضایت آمیز شما چنین جامع رذائل معرفی می شوم بر چه اساسی سزاوار محوریت و مرجعیت یافتن بودم؟ آن همه ادعای ناب گرایی و اصالت حلقه تان چه می شود؟ چه کسی را « سامِنج » تلقی کرده اید؟

۱۳- آقای مومنی در سخنرانی طرهان به تاریخ ٢۴ بهمن ٩۴ و نیز در صحبتی که در منزل دکتر کرم یاری داشته به اشاره و کنایه ای بلیغ تر از تصریح بنده و آقای ملکشاهی را عامل رد صلاحیت آقای کورانی فر معرفی کرده است ( امیدوارم نفرمایید ضمیر مرجع خود را پیدا کرد که مادران عزیز مرده هم خنده شان می گیرد). نامبرده در سخنرانی طرهان گفته توطئه گران و جریان زر و زور و تزویر کورانی فر را رد صلاحیت کردند ولی توطئه شان با تایید صلاحیت آزادبخت و اجماع روی او شکست خورد. در خانه دکتر یاری هم به گواه حاضران فرموده: جنتی شورای نگهبان ، من و اسفندیاری و کورانی و دکتر یاری را که نمی شناسد، برادر خودمان برایمان مشکل درست کرده است!!

در این دروغ ها هم دره های عمیقی هست که نشانتان می دهم:

الف : پیداست که این قضیه دروغ محض است و بنده لابی و نفوذی در شورای نگهبان ندارم. بنابراین جعل این دروغ و تبدیل آن به شایعه مصداق افترا و بلکه بالاتر از آن مصداق تحریک است. یعنی اگر فردی از حامیان کاندیدای ردصلاحیت شده این سخن باورش شود و خونش به جوش بیاید و به فعل بی سابقه ای چون شکستن سنگ قبر رو بیاورد « محرک » نیز باید پاسخگو باشد. نامبرده باید بتواند نقش آفرینی بنده یا هر کس دیگر در ردصلاحیت کورانی فر را اثبات کند و گرنه وجدان عمومی حق دارد مدعی را کذاب بداند.

ب : می گوید فلانی کورانی فر را رد صلاحیت کرد و توطئه اش با آمدن آزادبخت شکست خورد. واضح است که اگر این فلانی آنقدر در شورای نگهبان نفوذ داشت و به اندازه ای عنود بود که چنین کند نمی توانست مانع آمدن آزادبخت هم بشود؟

ج : مذاکرات دونفره تان با ملکشاهی برای گرفتن تاییدیه را تکذیب می کند و می فرماید: با توجه به سوابق روشن اصلاح طلبی ما این شایعه بیشتر به یک شوخی زننده شبیه است و ما اهل معامله نیستیم! سپس ادامه می دهد: ملکشاهی توان رد یا تایید کسی را ندارد و با این شایعات نباید شأن شورای نگهبان را تا حد یک دکان انجام معاملات ملکی تنزل داد!

آقای اسفندیاری!

شما حیرت نمی کنید از این معجون تناقض و دروغ و کم حافظگی؟! فهمیدید چه شد؟! بنده که نفهمیدم! طرف یا خود را به خواب زده یا مخاطب را خفته و خمار دیده. فقط مانده ام با این همه تناقض چگونه دهان خشک نمی شود و زبان از چرخش نمی افتد.

بالاخره ملکشاهی نفوذ دارد که کورانی فر را رد صلاحیت کرد یا ندارد و شورای نگهبان هم جای این کارها نیست و شما هم اهل معامله نیستید. اگر نفوذ دارد پس حرف اخیرتان چیست؟ اگر نفوذ ندارد پس تکلیف آن همه جوسازی و نفرت پراکنی که شما به جان جوانان و طوایف حامی کورانی فر انداختید چه می شود؟ چه پاسخی برای ایجاد این تضاد و دوقطبی ها که می تواند مردم را به جان هم بیاندازد دارید؟ دنیا را بی حساب و کتاب گیر آورده اید یا مردم را عوام؟

د : شما خود می دانید که از ملکشاهی چه توقعاتی داشتید.

۱۴- آقای مومنی از فردی سخن به میان آورده که آمده با عنوان سرمایه گذاری در طرح ذوب آهن رومشکان سر تمام مسئولین استان را شیره مالیده ، پولی به جیب زده و اکنون متواری است. علی الظاهر یکی از مالباختگان هم خود ایشان است که به گفته خودشان ١٢۵ میلیون تومان را برای وی ” ضمانت ” کرده است.  نامبرده در ادامه ملکشاهی را مواخذه کرده و گفته ” می دانستید شخص مزبور کلاهبردار است و بنده به شکل غیرمستقیم شما را در جریان این مسئله قرار دادم. چرا واقعیت را با مردم در میان ننهادید؟ … چرا فرمانداران کوهدشت و رومشکان با وجود اطلاع از شکست این طرح، مردم را در جریان قرار نداده اند؟”

اینکه فرد مزبور کیست و چگونه مورد اعتماد مسئولان قرار گرفته را بنده نمی دانم. از جزئیات این مسئله و صحت این ادعاها نیز خبر ندارم ولی آقای مومنی با این پرسش ها و تناقض ها روبرو است: از کی کلاهبردار بودن طرف را متوجه شده؟ چرا ضامن آن ١٢۵ میلیون تومان شده و چرا از همان ابتدا افشاگری را به رسانه ها نکشانده تا همه بدانند و فریب نخورند و در انتخابات هم به ملکشاهی رای ندهند.

۱۵- در مورد بحث های مالی مقدمتاً عرض می کنم بنده و بستگان درجه یک ام از هیچ افشاگری در مورد مسائل شخصی بیم نداریم. آقای مومنی چون در موضع بحث سیاسی و واکاوی گذشته ها حرفی برای گفتن ندارد و از کارنامه خود و باند متبوعش خبردار است، وجب به وجب این مصاحبه را به متلک پرانی در مورد زندگی شخصی و مالی بنده و دیگرانی که خوشایند وی نیستند آلوده کرده و طوری جمله ساخته که فلانی مرفه بی درد است و ثروتی اندوخته که الّا و لابد از راه غیرمشروع به دست آمده و مردم کوهدشت بدانید این مهندس هنرمند « دزد » هم هست.

بسیار عالی! در این مورد هم از نامبرده می خواهم هر سند و مدرکی دارد در انتشار آن درنگ نکند. الحمدالله رب العالمین با کسی طرفیم که ذهن و قلب خود را از فیلتر اخلاق پاک کرده و به راحتی دروغ از آستین بیرون می آورد ، بنابراین لازم نیست که بخواهیم دغدغه عرض و آبرو نداشته باشد. از وی خواهش می کنم با خیال راحت هر چه دارد رو کند.

بنده پس از مصاحبه نوروزی سال گذشته ایشان با سایت های منطقه می خواستم پاسخی ارائه کنم و در سال منتهی به انتخابات مجلس از گذشته های رفته بر کوهدشت بگویم. آقایان کرم محمدی و پرویز احمدی پادرمیانی کردند که به پاس آرامش منطقه در سال انتخابات و جلوگیری از تفرقه در نیروهای اصلاح طلب خوددار باشم که اجابت کردم. حال آقای مومنی استنکاف و سکوت بنده را رفتار احمدی نژادی و تهدید به افشاگری دانسته است. در صورتی که مقصود بنده ورق زدن گذشته های سیاسی و اثبات خطاکار بودن باند شما در عرصه سیاست و نیز ادلّه خودم برای نپیوستن به حلقه شما بود و نه سرک کشیدن به احوال شخصیه. مناسبات اجتماعی و بیرونی این جماعت آنقدر مخدوش هست که لازم نباشد برای نقد و روشنگری به اطوار درونی شان بپردازم.

نامبرده می گوید « اگر ایشان در زمینه مسائل مختلف اعم از مالی، اخلاقی ، سیاسی و… نکته ای برای افشا کردن دارند حتماً خواهیم شنید » سپس در بیانی به غایت نمکین ادامه می دهد « البته در صورت بروز این وضعیت و با وجود عدم تمایل ما به ادامه روند مذکور، ما آمادگی پاسخگویی به ادعاهای وی را داشته و در نهایت ثابت خواهد شد که در این میان چه کسی متضرر می شود »

مشاهده فرمایید ایشان، هم می خواهد تهدید کند و هم تهدیدش را به شکل ظریفی پس می گیرد. هم می خواهد شجاع و شیردل و پاکدست به نظر برسد، هم می خواهد غائله را بخواباند. پدیده ای است این شاگرد به استادی رسیده شما!

اجمالاً عرض می کنم که بنده از متضرر شدن نمی ترسم. از آمادگی خود کمال استفاده را ببرید.

چند نکته:

الف : به استناد قانون، « تهدید » بزه محسوب شده و عنوان مجرمانه دارد. امیدوارم آقای مومنی برای رهایی از شمول مصادیق این جرم هرچه سریع تر تهدید خود را عملی کند. بنده و بستگان درجه یک ام بی صبرانه منتظر عملی شدن تهدید نامبرده هستیم و به شرافت خود قسم می خوریم از هر واکنش رسانه ای و حقوقی پرهیز کنیم. مشروط به آنکه افشاگری نامبرده مستند باشد نه اینکه لطائف نشاط آور سابق را تکرار کنند.

ب : نامبرده هر جا که کم آورده است طرف مقابل خود را اسیر مالیات و مادیات و تلویحاً و تصریحاً فاسد خوانده است:

– کرم محمدی مشغول کار و کاسبی و باغبانی بود که آمد فرماندار کوهدشت شد!

– کرم محمدی تاکید کرد که با ملکشاهی ارتباطی نخواهد داشت به خاطر مسائل مالی اش با دوستی!

– فرمانداران رومشکان و کوهدشت هم وسوسه پست و مقام داشتند و هم وسوسه مالی!

– دوستی به دلیل عدم استطاعت مالی در انتخابات خودش از رنو ۵ متعلق به باجناقش استفاده می کرد حال اصولاً رشد مالی اعجاب آور آقای دوستی مسئله ای است که خودشان باید پاسخگو باشند!

– اگر وزن مالی ایشان منظور است باید گفت استطاعت مالی هیچگاه وسیله سنجش انسان ها نبوده و نیست!

آقای اسفندیاری عزیز!

وضعیتی که فرج جان بدان گرفتار شده داستان شیرینی را در ذهن تداعی می کند که بدین شرح است : « سر کلاس جغرافیا معلم از یک دانش آموز درس نخوان پرسید پاکستان کجاست؟ دانش آموز گفت پاکستان کشوری آسیایی به مرکزیت اسلام آباد با مساحت فلان… معلم پرسید درباره افغانستان توضیح بده. دانش آموز مکثی کرد و گفت افغانستان کشوری است در همسایگی پاکستان … و اما پاکستان ، پاکستان کشوری آسیایی پایتخت آن اسلام آباد با اینقدر مساحت … معلم دانست داستان از چه قرار است پرسید درباره هند چه می دانی؟ دانش آموز بعد از مکث گفت هند کشوری در همسایگی پاکستان … و اما پاکستان ، پاکستان کشوری آسیایی به پایتختی اسلام آباد با مساحت… »

حالا حکایت آقای مومنی است که به سندرم « و اما پاکستان » مبتلا شده. ایشان هر جا که قافیه تنگ می آید یا فحش های سیاسی ارضایش نمی کند و می خواهد فحش مخرب تر و عوام پسند تری بدهد حرف و حدیث مالی به آدم ها می بندد. مثلاً خبرنگار می پرسد آیا دوستی وزن خود را سنگین تر از این می داند که پاسخگوی شما باشد؟ و او پاسخ می دهد « اگر منظور وزن مالی ایشان است باید گفت استطاعت مالی هیچگاه وسیله سنجش شأن انسان ها نبوده و نیست»

من واقعاً نمی دانم چگونه می توان با این منطق محاجه کرد. فرد مورد اشاره خود می برد و خود می دوزد، خود می گوید و خود جواب می دهد، خود شبهه می افکند و خود بر اساس آن شبهه به سوژه ای می تازد!

دست بر قضا گرفتار این مغالطه نیز هست : « خسن و خسین هر سه دختران مغاویه اند » که اولاً خسن وخسین نبود و حسن  و حسین بود، ثانیاً سه تن نبودند و دو تن بودند ، ثالثاً دختر نبودند و پسر بودند، رابعاً مغاویه اشتباه و معاویه است خامساً معاویه نبود و علی بود.

به بیان دیگر اولاً بنده ادعای سنگین وزنی نکرده ام، ثانیاً سنگین وزنی به دارایی نیست، ثالثاً دارایی من آنگونه که فرج جان وانمود کرده اعجاب آور نیست. رابعاً کل این بافته ها چه ربطی به هم دارد؟

کرم محمدی و محمد محمدی نژاد هم اگر حاضر می شدند که بله قربان گوی جریان شما باشند امروز در معرض این همه ناسزا و شناعت نبودند و چه بسا شما در وصف پاکدستی شان شاهنامه خوانی می کردید.

ج : آقا فرج می فرماید که بنده در انتخابات خودم به دلیل نداری از رنویی استفاده کرده ام که متعلق به باجناقم بوده . باز هم  داستان ” خسن و خسین ” پیش آمد!

اولاً هر طفل دبستانی می داند که رنو ماشین انتخابات نیست. و با رنو نمی توان  مستمراً جاده های منطقه را آمد و رفت. البته این وضعیت معلول کم کاری همه ماست. به هرحال امیدوارم روزی جاده های کوهدشت به سطحی از کیفیت برسد که کاندیدای محترمی بتواند با رنو یا ماشینی مشابه در کوهدشت فعالیت انتخاباتی کند. خودروی در اختیار بنده در آن انتخابات یک جیپ امانتی بود.

ثانیاً رنوی مدنظر متعلق به خودم بود که اصلاً به کوهدشت نمی آوردم و پس از انتخابات هم فروختم. هرکس که تاریخ را مرحله ای و ادواری ببیند و فهم کند ، می داند که داشتن رنو در آن دوران اتفاقاً نشان دهنده استطاعت بود، نه فقر و نداری. درباره روزگاری حرف می زنیم که خودرو مثل امروز فراوان و رایج نبود و شهری مثل کوهدشت ترافیک را فقط از تلویزیون می دید و حتی خرم آباد هم به ندرت با آن مواجه بود. بنده در روزگاری که پیکان دارایی محسوب می شد، خانه ای دوطبقه در منطقه کیو خرم آباد داشتم.

ثالثاً : در آن مقطع بنده سه باجناق داشتم که هیچکدام اصلاً خودرو نداشتند ( آقایان سالار نصیری، زنده یاد اکبر طولابی و احمد اسدیان)

سایر ادعاها و استدلال های آقای مومنی بر همین سیاق است؟

د : نامبرده در فرازی از این مصاحبه توهین عجیبی نثار بنده و ملکشاهی می کند که باور بفرمایید غیر قابل هضم و فراموشی است. ایشان می گوید « عبور از ملکشاهی برای دوستی مقدور نبود چون قول و قرارهایی پشت پرده داشتند که من از قطعیت شخصی یا سیاسی بودن آنها بی اطلاعم » ( دقت کنید! هم می خواهد انگ شخصی بچسباند و هم نچسباند. هم با زیرکی تخریب کند و هم بگریزد) و سپس مکنون قلبی خود را به زبان مردم کوهدشت می گذارد « البته مردم حفاظت از اموال ایشان که زحمات فراوانی برای بسط و گسترش آن متحمل شده اند را دلیل اصلی عدم عبور آقای دوستی از ملکشاهی می دانند ». آقای مومنی می داند که ضمیر مردم پاک تر از آن است که چنین تراوشاتی داشته باشد.« شایعه » توسط اتاق های فکر سیاسیون بیماردل پخت و پز می شود و در یک جو غبار آلود و عصبی مورد پذیرش بخشی از جامعه قرار می گیرد.

آقای مومنی استاد جوسازی و هتک حیثیت است. خدا را شکر که این حرف را به زبان آورد تا بنده بالاخره منشاء این گزافه گویی را بشناسم. اینکه بنده اهل بسط و گسترش اموال هستم یا خیر بماند برای ادامه بحث در فرازهای بعدی. اما قبول دارید که این نسبت بسیار سنگین و ناگوار است؟ مگر بنده چه می کنم که احتیاج به مراقبت و محافظت دارد؟ اگر بشکه این گمانه زنی ها و افترائات گشوده شود چرکاب متعفنی خارج خواهد شد که احدی از عفونت آن در امان نخواهد بود. هر کس در پستوی ذهن خلاقه خود قصه ای برای لجن مال کردن رقیب بپرورد و بپراکند سنگ روی سنگ بند می شود؟

توالی فاسد این گمانه زنی ها بسیار است. بنده به عنوان مثال (تاکید می کنم : به عنوان مثال) به یک مورد اشاره می کنم : نامبرده که البته فعال اقتصادی حاذقی نیز هست ، مدعی است دوستی از ملکشاهی عبور نمی کند چون او حافظ اموالش است. بسیار خب! بر همین اسلوب دوستی هم می تواند بگوید نامبرده به این جهت در چند فراز از مصاحبه اش تملق استاندار لرستان را گفته که هتل معروفش قراردادهای فراوانی با استانداری و ادارات خرم آباد دارد و در این تملق ها غیر از سود سیاسی و سست کردن جایگاه کرم محمدی، سود اقتصادی نیز نهفته است. نامبرده از شنیدن این شائبه و تبدیل آن به شایعه خشنود می شود یا ناراحت و برآشفته؟!

بلا تشبیه عقلانی نیست آنها که در کاخی از شیشه و بلور زندگی می کنند رهگذران را سنگ بزنند.

به تعبیر سعدی :

ببری مال مسلمان و چو مالت ببرند

بانگ و فریاد برآری که مسلمانی نیست

اصلاً فرض کنیم این ادعا صحت دارد و بنده همانی هستم که مومنی می گوید و ملکشاهی هم آنقدر آدم بی اصولی است که محافظ اموال بسط یافته ( بخوانید: حرام ) من باشد. آیا ملکشاهی فقط در مجلس می تواند این نقش را ایفا کند؟ ملکشاهی خارج از مجلس از حیّز انتفاع ساقط می شود؟ ضمناً اگر وی چنان نفوذی داشت که چنین کند احتمالاً می توانست شما دو نفر را هم در تهران تایید صلاحیت کند تا برای شکست اش بسیج نشوید و خانه های کوهدشت را شخم نزنید و برای ” پلونِن ” یک رأی ده بار مزاحم یک خانه نشوید.

مومنی مدعی رشد مالی اعجاب آور بنده است.

چند نکته در این باره :

اولاً پس از چند نوبت اقدام شراکتی بنده و وزارت آموزش و پرورش به مدرسه سازی در کوهدشت، رقبای محترم از جناح های مختلف گویی که به مائده ای آسمانی رسیده باشند حربه جذابی برای تخریب اینجانب پیدا کردند که تا دو سه سال پیش خبری از آن نبود : « ثروتمندی » و روش دستیابی به آن .

بارها درباره منابع مالی این پروژه ها شفاف سازی کرده ام اما علی الظاهر فایده ای ندارد. زمین ساخت این مدارس کاملاً دولتی است و سند آن متعلق به آموزش و پروش است.۵۰ درصد نقدینگی ساخت این مدارس را بنده تقبل کرده ام  و پنجاه درصد را طرف دولتی. پول ۵۰ درصدی که به بنده مربوط می شود را خّیرینی می پردازند که در ۲۰ سال گذشته  با آنها آشنا شده ام و مویی در این راه سفید کرده اند. پولشان را هم جز مدرسه خرج عمارت یا فعالیت دیگری نمی کنند و بر سیر تا پیاز مخارج نظارت دارند. اینکه این پول ها به کوهدشت هدایت شود مذموم است؟ ای کاش سایر سرشناسان منطقه هم که توانگری مالی دارند یا دستشان به متمولین می رسد پا به این وادی بگذارند و از طعنه طاعنان و تنگ نظران و ایجاد حواشی برای زندگی شان نهراسند که اگر بهراسند هم من به ایشان حق می دهم.

بنده بارها گفته ام که به وظیفه عمل می کنم و هر چه کنم از دین کوهدشت رهایی ندارم. کوهدشتی که بنده هم درمحرومیت آن مقصرم.

ثانیاً آقای مومنی در مصاحبه سال گذشته خود وقتی با سوالی درباره مشارکت بنده در مدرسه سازی مواجه شد پاسخ داده بود « اتفاقاً سوال خوبی است! انصاف باید داد. اخیراً ایشان در خصوص مدرسه سازی قدم هایی برداشته اند که نفس عمل مثبت است. لازم است یادآوری کنم که مواخذه ایشان در این عمل کار درستی نیست. به هرحال ایشان با هر هدف و نیتی قدم های خیری برای کوهدشت برداشته اند ». چطور می شود یازده ماه قبل از انتخابات مجلس در بیان نامبرده علیه بنده شبهه مالی ردیف نشود و ایشان با نمایش بزرگواری از کنار قضیه عبور کنند اما یک ماه پس از شکست در آن انتخابات رگباری از دشنام های شخصی نشانه ام بگیرد؟

ثالثاً بنده نسبت به معدل جامعه و میزان دارایی های افراد و میانگین تعریف امروز مردم از « ثروت »  اگرچه استطاعت مالی داشته و دارم اما «ثروت» مند محسوب نمی شوم. رشد مالی غیرمتعارفی هم نداشته ام. دارایی بنده اگر رشدی داشته به « نسبت » همان رشد آحاد و اقشار جامعه است. پس از ٣٣ سال مسئولیت و نزدیک به دو دهه حضور در سطوح عالی مدیریت که به هر حال ردیف حقوقی و مزایای بالاتری نسبت به سایر مشاغل داشته و دارد ( و در این زمینه بنده بی تقصیرم ) هرگز اهل فعالیت فردی در بخش خصوصی نبوده ام. نه کارخانه دارم ، نه اهل تجارتم، نه پیمان کاری می گیرم ، نه ساخت و ساز دارم و نه مالکیت هتل. حضور در قامت مشاور مدیرعامل یک بانک خصوصی نیز ماهیتی « کارمندی » دارد و لاغیر. سهامداری بانک نیز افسانه ای است که دوستان عزیز ( از هر جناحی ) برای افسون جماعت پروار کرده اند. با سهام بنده در محله تازه آباد کوهدشت یک خانه ی کوچک نمی توان خرید. فعالیت هایی که بسیاری مدیران ارشد و همتایان بنده چه قبل از بازنشستگی و چه بعد از آن برای خود مباح می دانند نیز تا کنون که برای بنده مکروه بوده است. اما اگر قرار به مچ گیری و آبروریزی و ضایع کردن رقیب در انظار عمومی است می توان این سوال را مطرح کرد که آقایان مدعی پس از سالها معلمی و حداکثر ریاست ادارات یک شهر با کدام بضاعت و اندوخته به هتل داری رسیده اند؟ آن تسهیلات بانکی که بی نیاز از رابطه دریافت می شود کدام است و چگونه نصیب آقایان شده؟

اصحابتان الی ماشاالله بنده را به زد و بندهای سیاسی پشت پرده متهم می کنند. از ایشان بپرسید مجوز و موافقت اصولی ساخت این هتل و تسهیلات مالی آن را کدام دولت تامین کرده است؟!

به خدای احد و واحد قسم بنده چون به این چیزها اهمیت نمی دهم نمی دانم این هتل چگونه و چه زمانی برپا شد. در جلسات خصوصی هم که کسی حرفی می زند و شبهه ای می اندازد پاسخ من این است «بمارِکو بو».

ولی حالا که  این قماش از پشت مواضع پنهان خود بیرون آمده اند و صریحاً این مجادلات کثیف را به اینجا کشانده اند، بد نیست شفاف سازی هایی صورت بگیرد. احداث این هتل از زمان دولت اصلاحات و ریاست حسین مرعشی بر میراث فرهنگی و گردشگری آغاز شد یا قبل از آن؟ اگر قبل از آن بود که هیچ. اگر زمان مرعشی بود بفرمایید تکلیف آن همه دشنام که به کارگزاران و بنده می دادید چه می شود؟ فراموش نکرده اید که به کارگزاران می گفتید « تخم گذاران »؟! رفاقت تان با آقای مرعشی و برگزاری آن همایش کذایی سال ٩٢ نسبتی با اینگونه مناسبات دارد؟

و اگر احداث هتل مربوط به بعد از اصلاحات و در زمان دولت معجزه هزاره و صدارت انسان کامل ( مشایی ) بر گردشگری بوده که بازهم هیچ !!

آقای اسفندیاری عزیز

قدری با خود خلوت کنید و بیاندیشید این بنگاه اقتصادی اگر مال من بود لشکر فحاش زمینی و سایبری تان چگونه شرافت بنده و آباء و اجدادم را در مرئی و منظر عالمیان به توبره می کشید و تا خراب کردن آن هتل بر سر صاحبش از پا نمی نشست. چگونه دستگاه مغزشویی و هیپنوتیزم تان فرهنگیان کوهدشت را به عاملان انتحاری سرشار از خشمی تبدیل می کرد که هم قسم شده اند تا پاک کردن زمین از وجود این قارون روزگار آرام و قرار نگیرند.

تکرار ملال آور است اما مجبورم تکرار کنم که بدفرجامی در کمین حسود و حسرت خوار است. این توانگری مالی که البته در پی خود توانگری سیاسی می آورد ( و آورده است ) انشالله بر صاحبانش مبارک و فرخنده باشد و سنگ بنایی شود برای توسعه گردشگری و افزایش کیفیت خدمات رسانی به مردم.

هدف از ارائه این بحث پاسخ به تخطئه و شبهه افکنی و نفرت پراکنی دوستانتان بود و طرح این توصیه به شما و ایشان : کسی که خود طعم فعالیت اقتصادی را چشیده و به آن خو کرده نباید خط کش زهد و ریاضت و ترک دنیا به دست بگیرد و دقیقه به دقیقه رقیب را جریان زر و زور و تزویر بنامد. ابوذر می گفت زندگی در ربذه اگرچه اجباری است ولی گواراست . نمی توان گوارایی تکاثر و « زر » را خوش داشت و رشد مالی را فقط در دیگری دید و فرو کوبید. به تعبیر دکتر علی شریعتی – که سه گانه «زر و زور و تزویر » ارمغان او برای ادبیات سیاسی اجتماعی معاصر ایران است – نمی توان در پاریس قدم زد و به حقیقت ابوذر فکر کرد. نمی توان با زر و زور و تزویر عجین شد و در مذمت اش شبانه روز سخنرانی کرد.

وجدان تان قاضی! زندگی شما و این جماعت و بسیاری از حامیانتان همان زندگی ده سال پیش است؟ زندگی ده سال قبل تان همان زندگی بیست سال قبل بود؟ زندگی بیست سال قبل تان همان زندگی سی سال قبل بود؟

مدعی اگر سندی دارد که اثبات کند طریقه من نامشروع و رانتی بوده مدیون هفت پشت من است اگر منتشر نکند و اگر ندارد و تیری در تاریکی پرانده بپذیرد که عنود است و چون در رقابت سیاسی کم آورده بحث را به اینجا کشانده است.

شما و مردم کوهدشت مشاهده می فرمایید در بین رجال و سیاسیون این شهر تنها بنده هستم که در معرض این حرف و حدیث های روان فرسا قرار گرفته ام. این وضعیت یک علت بیشتر ندارد : بنده خود را جلوی چشم انداخته ام. وگرنه عافیت طلبی و برج عاج نشینی و جانماز آب کشی و پنهان کردن پول در دفینه ها و سایه سار های امن بسیار آسان است. افرادی به مراتب متمکن تر از بنده در کوهدشت جولان می دهند بدون آنکه خود و خانواده شان کمترین آسیبی ببینند چرا که لعابی از زهد و پاکدستی با درونمایه بی خیالی و بی تفاوتی به رنج ضعفا، بر زندگی خود کشیده اند. البته به تاسی از تجارب گرانسنگ ٨٨ که حضرت معجزه هزاره با تاباندن نور به هاشمی و ناطق و متمرکز کردن مردم بر روی این دو تن به عنوان مظاهر فساد!  تاریکخانه ای آرام برای خرواری از خفاشان و انگل ها و زالوها فراهم کرد که بجوند و بمکند و از هضم رابع بگذرانند. شاید هدف از تمرکز روی بنده هم این باشد که فضا برای عده ای دیگر خلوت شود. الله اعلم.

۱۶-  آقای مومنی لطف کرده و چندبار به تمسخر و هجو و تحقیر ” مهندس مهندس ” کرده. هم از این جهت که بنده را علوم مهندسی نخوانده عده ای مهندس می خوانند و هم از این جهت که غارت موهوم شان را بنده فرماندهی و مهندسی کرده ام. نمی دانم! شاید بنده مهندس جلوگیری از کودتا باشم. در مورد مدرک تحصیلی هم اگرچه نمی دانم این سبک سخن گفتن چقدر در شان یک بالغه مرد پنجاه و چند ساله است اما ایشان درست می گوید. حق با اوست! بنده علوم فنی نخوانده ام اما در این فقره که آقای مومنی را آزار داده بی تقصیرم! این عنوان را خودم که به خودم نداده ام. باور بفرمائید با ۵٨ سال سن عقده و کمبودی هم برای این عناوین و القاب در خود احساس نمی کنم و پس از سالها کار مدیریتی که صدها مهندس دانشگاهی زیر نظرم کار کرده اند ( هم من از آنها آموخته ام و هم آنها از من) از شنیدن این کلمه  شعفی در وجود خود احساس نمی کنم. خیرات بی حساب و کتاب این عناوین هم واقعاً راه حلی ندارد و به معضل تبدیل شده است. چون هم گوش شنوایی نیست و هم آدمی هر دقیقه نمی تواند بگوید آقا من مهندس نیستم ، من دکتر نیستم! رحمت بر پدرتان این القاب را به من ندهید!

نامبرده اگر می تواند با این معضل بستیزد از اعطای رقت انگیز القابی چون «خاتمی لرستان» و «سردار اصلاحات» به خود برائت بگیرد. ایشان که می داند در قامت یک « سربار » با اصلاحات چه کرده و چقدر از حقیقت این القاب دور است!

به هرحال در روزگاری که فوق لیسانس و دکتری را در پیاده رو های تهران می فروشند و « تجربه » را بی ارزش می دانند بنده حاضرم مدرک لیسانس مدیریت دولتی ام را که متعلق به ۲۲ سال قبل است و از کلاس و کتاب و دفترش هم چیزی به ذهنم نمانده در سینی تقدیم آقای مومنی کنم تا بر درجات شان اضافه شود و علائم فضل و کمال و ادب در رفتارشان بیشتر بدرخشد. ایشان که غنای شخصیت و برتری انسان را در این بازی ها و مصداق تنزل و سقوط را در « کارمندی دبیرخانه فرمانداری کوهدشت » می داند دیگر چه جای مباحثه دارد؟

نامبرده ناروا های ریز و درشت دیگری نیز به بنده نسب داده که هم ارزش پاسخگویی ندارد ، هم بنده خسته شدم و هم تطویل بیش از این موجب ملالت مردم است.

جناب آقای اسفندیاری

با همه اختلافات و کدورت ها، حفظ حرمت شخص جنابعالی برای بنده مفروض است. شاید بزرگ شدن و قد کشیدن نامبرده در بروز پاره ای اشتباهات پنداری و رفتاری تان موثر بوده باشد. به هرحال از زمانی که وی قدکشیدن آغاز کرد و برای عده ای محل رجوع دانسته شد اصلاحات در کوهدشت روز خوش به خود ندید.

این نامه نیز از سر اکراه و اجبار و با هدف بی پاسخ نماندن آتش پرحجم اطرافیانتان قلمی شد. باشد که در نزد وجدان عمومی مجالی برای استماع اقوال مختلف و در نهایت قضاوت صحیح پدید آید. تایید می فرمایید که بنده به پیروی از سیره بزرگان در این جوابیه تمام نقاط مثلاً استراتژیک اظهارات آقای مومنی را مجدداً ذکر کرده و سپس بطلان و پوچی و وقاحت بار بودن آن را عیان کردم … نتیجه گیری در این زمینه با مخاطب منصف.

یک نکته دیگر و تمام: باغبانی و زراعت، بیل زدن و آبیاری کردن و عمران زمین سیره پیامبر گرامی اسلام و حضرات معصومین ( صلوات الله علیهم اجمعین ) است. تمسخر « کِرَم » به خاطر باغبانی کار صحیحی نبود. انشالله شما که سالها بینش اسلامی و سیره معصومین تدریس می کردید از مصاحبه نامبرده بی خبر بوده باشید.

***

خطاب به مردم عزیز کوهدشت و برادر گرامی جناب آقای محمد آزادبخت عرض می کنم از آنچه که در این شبه مناظره خواندید و شنیدید هویداست که چرا این برادر شما به ائتلاف ١+۶ نپیوست. سخن گفتن در این باب خود رنج نامه مفصلی است که بماند تا بعد.

به اختصار عرض می کنم محمد آزادبخت صد البته شخصیت ارجمند و خوش سابقه و زحمت کشی است که حق زیادی هم به گردن بنده دارد اما موفقیت ۱+۶ در این انتخابات نه پیروزی ایشان و اصلاحات که سلطنت یافتن بیش از پیش تفکری بود که فقرات نظری و عینیت عملی آن به صورت مبسوط نقد شد و اگر موفقیت می یافت این « اخلاق » را بر مناسبات فردی و اجتماعی کوهدشت حاکم می کرد. هسته مرکزی و مغز متفکر این ائتلاف به کلای و مصطفی و محمد و هادی به مثابه سبدهای رأی نگاه می کرد. نه اعتقادی به حق و حقوقشان داشت و نه در صورت پیروزی هر یک از اینها آزادی و استقلالی برایشان باقی می گذاشت. حلقه ای که افتخار می کند گردنه گیر لرستان باشد و از اینکه گروه فشار و قدرت غیر رسمی استان تلقی شود لذت می برد و از این لذت مست می شود برای فردیت نماینده و تعهد او به توده کوهدشت پشیزی ارزش قائل نیست. نماینده خوب از نظر ایشان نماینده ای است که در تبدیل کوهدشت به یک ” قلعه مخوف فرقه ای ” یاری شان دهد و پیوسته بازیگر میدانی باشد که طراحش اینانند. لیوان آبی را جابجا نکند مگر ایشان اراده کنند. این تفکر در طول چهار سال نمایندگی بنده برای به شکست کشاندن برنامه ها و اهدافی که مردم از منتخب خود توقع داشتند از هیچ تلاشی فروگذار نکرد. زمین گیر کردن نماینده ای که مطیع و تسلیم نباشد و در نهایت تاراندن او از کوهدشت شیوه ای است که دوستان در آن مهارت دارند. در مثل مناقشه نیست « گربه برای رضای خدا موش نمی گیرد» تفکری که چشم دیدن نمایندگی بنده و سوری را نداشت و « باورمند » بود دیگی که برای او نجوشد همان بهتر که برای راست بجوشد چه انگیزه ای از این تکاپوی بی سابقه برای کورانی فر و آزادبخت داشت؟ آیا بعد از پیروزی فردیت و استقلال و عزت ایشان را به رسمیت می شناخت یا خود را عامل پیروزی می خواند و از فرد منتخب اطاعت و انقیاد طلب می کرد؟

خدا را می خوانیم که از کژی ها و کاستی ها در گذرد و در طلیعه ماه عزیز رجب آمرزش خود را نصیب همگان کند.

منبع کشکان

 

 

در کانال تلگرام لرستان خبر عضو شوید
  • کوهدشت

    زنده باد اسماعیل دوستی
    مرد راستین اطلاحات و امین کوهدشت

  • پیمان

    اصلاح طلبان همه سروته یک کرباسید از یک طرف خود را پیرو ولایت و ادامه دهنده ارمان شهدا میدانید از یک طرف دیگه واسه نوکری غرب از هیچ کوششی دریغ نمیکنید .... شرم بر شما باد

  • .......

    >اسی دوستی به تمام مردم کوهدشت پشت کرد وازیک رومشگانی اصولگرا حمایت کرد وماهیچوقت تورانمیبخشیم تورئیس جمهورم بشی همون .... هستی

  • ناشناس

    من به عنوان یک شاهد آزاده به عرض می رسانم که در انتخابات اخیر کوهدشت همه مردم کوهدشت و بخش های تابعه برای رهایی از شر ملکشاهی که دوره قبل کوچکترین خدمتی به مردم ارایه نکرده بود تصمیم کرفتند به کورانی فر یا آزادبخت رای بدهند و خیلی به خاطر چپی و راستی بودن کاندیدا ها نبود . واقعا همه مردم فهمیدند کخ ملکشاهی انسان متعهد واکدستی نیست که متاسفانه شورای نگهبان استان اگر همت به خرج میداد قطعا نمی گذاشت که ملکشاهی با آبرو و حیثیت نظام و مردم در کوهدشت بازی کند

  • علی

    آقای دوستی با این حرفهای بیخودی وتوجیه رفتار خود نمی توانی خیانت خود را محو کنید برج در سعادت آباد تهران ماحصل حقوق کارمندیتان بود؟مگر ماهی چقدر حقوق میگیری؟نکنه مثل احمدی نژاد فکر میکنی میفرمود یارانه چندماه جمع کنید خانه بخرید.فکر کنم شما هم با جمع کردن حقوق چندماه برج خریدید؟مبارکه.برو از عموم مردم فهیم کوهدشت سئوال کن با این ... که فرمودید ومیخواهید با تهمت ودروغگویی برای خود به زبان خودمان (لف) پیدا کنید خدا لعنت کند بر خائنین

  • احمد

    ما همه فرج مومنی هستیم
    مومنی هر اقدامی کرده به نفع حزب کرده نه منافع شخصی خودش
    اقای دوستی ما جوانان اصلاح طلب شما را نمیبخشیم و نمی گذاریم تاریخ شما را تبرعه کند
    وا اسفا بر شما
    درود بر هر اصلاح طلبی که برای اصلاحات تلاش میکند

  • فاطمه

    دوستی به هرجایی رسیده از صدقه سری اسفندیاری بوده حالا اومده نامه بالا بلند برا اسفندیاری مینویسه تا شاید اعمالش رو توجیه کنه.جالبه از مطالبشون کامل استنباط میشه که زانوی غم بغل کرده و منتطر نشسته تا تاریخ تبرعه اش کنه.حتی اگر تاریخ هم دوستی را تبرعه کند چه اصلاحات و چه اصولگرایان این منافع طلبی دوستی را فراموش نخواهند کرد

  • جاپلقی

    مرگ بر اصلاح طلبان و شرم بر این وبلاگ که به جای پرداختن به مشکلات مردم و پر رنگ کردن شعار سال که اقتصاد مقاومتی است به دنبال جذب چند تا مخاطب بیشتر برای خودشیقتگی است

  • دوستدار حاج اسماعیل دوستی(بهروز ن)

    شما برای همگان شناخته شده هستید جسارت بنده حقیر را ببخشید که این جملات را مینگارم
    این رفتار ناشایست بعضی افراد ناآ گاه مرا یاد شعر معروف حافظ (علیه رحمه )می اندازد
    ای مگس عرصه سیمرغ نه جولانگه تست عرض خود می بری و زحمت ما میداری

  • اصلاح طلب

    آقای دوستی گیرم تو ابوذر زمان و فرج مومنی به جای شما دروغگوومزور و فاسد.اما آقای دوستی همه میدانند که آقای کرم محمدی و محمد محمدی نژاد و بخشداران منصوب ایشان مستقل نبودند بلکه شبانه روز در خدمت ملکشاهی بودن و انگار آقای روحانی آنهارا منصوب کرده بود تا ملکشاهی رو نماینده کنند.دربین تمامی هیئت های اجرایی دو. شهرستان و بخش ها حتی یک هیئت اجرایی مخالف ملکشاهی نبود.اصلا انتخاب شده بودندچون طرفدار ملکشاهی بودن.مردم کوهدشت و رومشکان خائنین رو به آراشان تا قیامت نخواهند بخشی.شماو کرم محمدی و محمدی نژاد و دوستی هرگز بخشیده نخواهید شد.شما حقوق ای نلت رات نادیده گرفتید.خدای همه ازتون نگذرد.چون تاچندی بعداز انتخابات این ملت افسردگی گرفتند.که بانی اصلیش شمابودید.

  • خاطره ی مردم

    این نامه نگاری های بی معنی و نامه نویسی ها مشکلی را حل نمی کنند ما مردم کوهدشت سوابق اقایان را که می دانیم سرمایع قبل و بعد شان را فراموش نکرده ایم فرار رو بجلو شان را که شاهدیم بر گشتهای مقطعی شان را که می بینیم حمایتهای جسورانه اشان از نماینده ای که سخنران آقای قالی باف بود را نظاره گریم اگر راست می گوی تشریف بیاورید و در مسجد صاحب الزمان شفاف و رو در رو و در حضور مردم صحبت کنید یا مصلحت نیست که سنگ هاتونو با هم وا کنید حالا که همه چیز دنیای شده بدانیم دنیا ارزشی نداره ما به محرومیت عادت کرده ایم و یا شاید عدالت یعنی این

نظرات