خاطره‌ای از دختر شهید سید مصطفی حسینی؛

هنوز چهره خندان او را در آخرین دیدار، در حالی که شب آخر تا صبح نخوابیده بود و برادر کوچک خود را به بیمارستان برده بود و در نهایت خستگی عازم رفتن شد به یاد دارم.

به گزارش لرستان خبر، در زمان شهادت پدرم، شش سال داشتم؛ ولی ایشان را به خوبی به یاد دارم.

 

 

هنوز چهره خندان او را در آخرین دیدار، در حالی که شب آخر تا صبح نخوابیده بود و برادر کوچک خود را به بیمارستان برده بود و در نهایت خستگی عازم رفتن شد به یاد دارم.

 

 

 

رفتنی که هیچ گاه برگشتی نداشت. دیدار آخر میان من و او در صبح یک روز زمستانی بود. برف زیبایی می‌بارید و من به بدرقه او رفتم و نگاه آخرینش قلبم را سوراخ کرد. دیدار بعدی زمانی بود که عکس او را در میان جمعیت تشییع جنازه‌اش دیدم، آنقدر گریه کردم تا بیهوش شدم.

 

 

 

به خوبی به یاد دارم که چگونه با چه سختی‌هایی از خانواده جدا می‌شد و در راه دفاع از اسلام از زن و فرزند و دنیا می‌گذشت و تمام وجود خود را وقف اسلام می‌نمود.

 

 

 

هنوز که هنوز است وقتی که سفره می‌اندازیم، هنگام خواندن دعای سفره، جای خالی‌اش را احساس می‌کنیم. چهره مظلومش را هنگامی که با تواضع نماز می‌خواند به خاطر دارم. حالا می‌فهمم که هنگامی که ترکش به پهلویش خورد مثل مادرش زهرا(س) چگونه مظلومانه جان داد.

 

 

 

اگر بخواهم به شما بگویم پدرم که بود می‌گویم قلم و کاغذ بردارید و آنچه که راجع به پاکی و خوبی می‌دانید، بنویسید، آنگاه چهره معصومش را خواهید دید.

 

 

 

در پایان از خدا توفیق می‌خواهم که مرا یاری کند تا بتوانم ادامه دهنده راه شهدا باشم، راهی که قرآن را تسریع کرده است.

 

راوی: فهیمه حسینی دختر شهید سید مصطفی حسینی از کتاب خاطراتی از رزم پایدار

 


انتهای پیام/

در کانال تلگرام لرستان خبر عضو شوید
  • پیرو شهدا

    سلام بر روح پاک همه شهدا و درود بی پایان به خانوادهای محترمشان.

  • سید حسین حسینی

    همیشه آرزو دارم یک بار توخواب عمو مصطفی ببینم چون همیشه ازش ازپدرم میشنوم وحسرت اینو میخورم که چرا نبودم وندیدمش.
    ای کاش بتونیم راه شهیدامون دنبال کنیم ویک ذره به اون درکی برسیم که شهیدای عزیزمون از این دنیا وجامعه وخانواده واصالت وناموس ووطن پرستی داشتن برسیم.

نظرات