مقصود حجاریان از «مبارزه مصلحانه» چه بود؟
از مقاله جدید سعید حجاریان نمیتوان گذشت. او حرفهای تازهای زده . سعید حجاریان اصلاحات جدیدی را تعریف کرده است؛ اصلاحات عملگرا، اصلاحات مبارز، اصلاحات بقاطلب و اصلاحاتی که در مرز نظام قرار دارد نه درون نظام.
به گزارش لرستان خبر به نقل از مثلث، سعید حجاریان در مهرنامه مقالهای نوشت تحت عنوان؛ «ضرورت مبارزه مصلحانه و رد تئوری فنا». او این مقاله را در چالش با جزوه «ضرورت مبارزه مسلحانه و رد تئوری بقا» نوشته امیر پرویز پویان نگاشته است. او در این مقاله با تاکید بر این تعریف که سیاست عرصه ستیز و سازش است از «مبارزه مصلحانه» بهعنوان جنبشی کم شدت، درازمدت و کمهزینه نام میبرد که هدفش بقا در عرصه سیاست است. اما انگیزه حجاریان از طرح چنین موضوعی چیست؟ آیا این مقاله همانند مقاله «اصلاحات مرد، زندهباد اصلاحات» نقطه عطفی برای اصلاحطلبان است؟ با چنین رویکردی اصلاحطلبان چه نسبتی با نظام پیدا میکنند؟ با اشاره به چند نکته سعی میکنیم به این سوالات پاسخ دهیم.
۱- مقاله حاضر را باید مانیفست اصلاحطلبان در عصر روحانی دانست؛ عصر روحانی بهعنوان دوران پسا۸۸. و بهتر اگر بگوییم تعریفی جدید از دستور العمل جنبش اعتراضی پس از انتخابات. در انتخابات ۸۸ اصلاحطلبان تمام هستی خود را قمار کردند و برای انداختن احمدینژاد حاضر به ریسک بر سر دارایی خود شدند. حجاریان که امروز در ستایش سازش سخن میگوید بیتردید به یاد میآورد که اصلاحطلبان در سال ۸۸ جز ستیز سودای دیگر نداشتند و با اینهمانی احمدینژاد و نظام، از عوامل رادیکال شدن فضا بودند. رادیکالیسم پس از مدتی آنها را به بیعملی کشاند تا انتخابات مجلس نهم و رای رئیس دولت اصلاحات در دماوند. آن زمان بود که به قول ویکی لیکس واشنگتن فهمیدکار جنبش سبز تمام است و خود را مهیای مذاکره با ایران کرد. اما در واقع این اصلاحطلبان بودند که از ایدئولوژیگرایی به عملگرایی رسیدند و این را تا خرداد ۹۲ و حمایت از روحانی ادامه دادند. مقاله حجاریان در واقع پاسخی برای آنانی است که عملگرایی اصلاحطلبان را نقد میکنند و آن را نشانه دست کشیدن از آرمانها میدانند. مقالهای است برای عصر عملگرایی. برای عصری که اصلاحطلبان با تکیه بر عقل ابزاری کار سیاست را به پیش میبرند. اگر در دوران اصلاحات عقلانیت معطوف به ارزش معیار کار اصلاحطلبان بود اکنون نوبت عقلانیت معطوف به هدف رسیده است. انگار عقل ابزاری مخرج مشترک اصلاحطلبان و میانهروها شده باشد.
۲- اما چرا حجاریان از کلمه مبارزه استفاده کرده است؟ آیا او قصد داشته جنبه اپوزیسیون اصلاحات را پررنگ کند؟ به نظرم اینگونه میرسد. او از ترکیب مبارزه و اصلاح بهدنبال قرار دادن اصلاحات عملگرا در میانه اصلاحطلبی و تجدیدنظرطلبی است، و به تعبیری دیگر بهدنبال نزدیک کردن جغرافیای اصلاحات و جنبش سبز. اگر ادعای جنبش سبز را در اجتماعی کردن سیاست یا به تعبیری «فشار از پایین» بدانیم اکنون مقاله حجاریان دنباله همان فشار از پایین با «چانهزنی از بالا» است. تئوری حجاریان بهدنبال پیوند دادن میان ایدئولوژیگرایی جنبش سبز و عملگرایی اصلاحطلبان است و لفظ «مبارزه» آوانسی برای این جنبش که اصلاحات یک مبارزه است.
۳- اگر اصلاحات یک مبارزه است، حجاریان باید به این سوال پاسخ دهد که طرف دیگر این مبارزه کیست؟ اگر پاسخ او حکومت باشد که به نظر از متن مقاله این چنین میآید سوال بعدی این است که حکومت در مقابل گروهی که او را به مبارزه فرا میخواند چه باید بکند؟ آیا فقط با نگرشی سیاسی میتوان این مبارزه را مدیریت کرد؟ اینجاست که تئوری حجاریان خود فتح بابی است برای نگاه امنیتی به طرفداران مبارزه مصلحانه.
۴- سعید حجاریان اصلاحات جدیدی را تعریف کرده است؛ اصلاحات عملگرا، اصلاحات مبارز، اصلاحات بقاطلب و اصلاحاتی که در لب مرز نظام قرار دارد نه درون نظام. این تعریف حجاریان از اصلاحطلبان چیزی شبیه نیروهای ملی – مذهبی میسازد.
انتهای پیام/