نقدی بر تئاتر موهن به شهدا؛

نمونه های از این رذایل اخلاقی که در نمایش لیلی نام همه دختران سرزمین ایران وجود دارد جای بیان و شرم دارد . کاش می شد ... حیف که نمی شود این قلم را که خداوند به او قسم یاد کرده به این رذایل آلوده کرد .

به گزارش لرستان خبر،  “لیلی نام تمام دختران ایران زمین است” به نویسندگی امیر مهندسیان و با کارگردانی امیرمحمد سپهوند ( از تولیدات اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی لرستان )

طرح این نمایشنامه درباره چند رزمنده است که در دوران جنگ ایران و عراق مشغول خدمت هستند. در یکی از روزهایی که درحال گذراندن دوره خدمت خود در منطقه جنگی هستند باد پیراهنی زنانه را به آن منطقه می‌رساند و آنها با دیدن آن لباس عشق و علاقه‌ خود را در آن می‌بینند و هر یک سعی می‌کنند تا این پیراهن را که برای آنها یادآور تمام زنان و مادران ایرانی است، تصاحب کنند اما در گیرودار رقابت برای به دست آوردن این پیراهن به این موضوع مهم پی می‌برند که اگر پای عشق به میان بیاید ... روابطشان به چالش کشیده می شود .

در حوزه هنرهای نمایشی  احساسی که یک روح را تحت تاثیر قرار می‌دهد، روح دیگران را هم به همان میزان متاثر می‌کند و اگر هم تفاوتی میان این تاثیرات وجود داشته باشد فقط در یکی از درجات است؛ مثلاً تفاوت در دلسوزی و ترس یا به عنوان نمونه؛ در اشتیاق. بعضی از مردم برای به دست آوردن احساس اشتیاق مستعدترند اما هنگامی که مجبور باشند از ملودی‌هایی که روح را با احساس شادی و شعف متاثر می‌کنند استفاده نمایند، با این ملودی‌های مقدس به وضعیتی عادی بازمی‌گردند و مانند معالجه از طریق پزشک، تطهیر(کاتارسیس) می‌شوند.

ارسطور کاتارسیس را حاصل احساس شفقت و هراسی می‌داند که به واسطه ترحم و هراس تماشاگر به وجود می‌آید و نتیجه آن تزکیه و تطهیر است. 

تئاتر دوران دیونیزوس یا کلاسیک همگی قربانیان بزرگ خویش اند . اودیپ که  در پایان خود را به دست خود نابینا می‌کند و سرگشته بیابان‌ها می‌شود، آنتیگون که قربانی سرپیچی از قوانین می‌شود، مکبث که به سرنوشتی مشابه سایر قربانیان محکوم می‌شود و هملت که اگرچه به آگاهی و شناخت دست می‌یابد اما او هم یک قربانی است و... از این دست شخصیت‌ها هستند. 

همه قهرمانان تراژدی را می‌توان قربانیان بزرگ زمانه‌شان نامید. اودیپ، مده، آنتیگون، سیزیف، هملت، اتللو، مکبث و... هر یک به نوعی قربانی سرنوشت‌شان هستند و تقریباً همه این قربانیان همچون بزی که در محراب اکسترا قربانی می‌شد، داستان‌شان را با مرگ خویش به پایان می‌رسانند. 

بنابراین آن چه در مورد این قربانیان به عنوان احساس ترحم و ترس در مخاطب برانگیخته می‌شود را باید ناشی از عمل قربانی شدنشان دانست(که ریشه‌ای کهن الگویی دارد) کاتارسیس را بر این اساس در دوران کلاسیک می‌توان حسی آمیخته از ترحم(نسبت به قربانی شدن قهرمان) و ترس(ناشی از خشونت در قربانی کردن) دانست که ریشه‌ای اساطیری دارد و می‌شود آن را در تمام تراژدی‌های آن دوران مشاهده کرد. 

 کاتارسیس اما در دوران امروزی یا مدرن تعریفی دیگر پیدا کرده . و در محور همه این تغییرات با رشد تکنولوژی، صنعتی شدن و شهرنشینی قهرمان تراژدی نیز تغییری بنیادی پیدا کرد و برخلاف قهرمان کلاسیک با سازمانی بزرگ و بی‌نام روبه‌رو شد

.  اغلب انسان‌های این دوران در شهرهای بزرگ کار می‌کردند و برای کارخانجات و موسسات زندگی می‌کردند. این افراد حتی همسایه‌هایشان را هم نمی‌شناختند و در دنیای صنعتی پیرامونشان تبدیل به یک نام، کد یا شماره شده اند و از بنیان‌های اصلی زندگی مثل خانواده و فامیل و... جدا شده اند.

مهمترین خصوصیت این انسان جدا افتاده"تنهایی" است. تنهایی این انسان همراه با تحولات ساختاری تراژدی وارد آثار نمایشی شد و به ویژه"تراژدی بورژوایی" به طور کامل مشخصات قهرمان تراژدی را نسبت به آثار کلاسیک تغییر داد. به نسبت همین تغییر هم طبعاً واکنش مردم و تماشاگران نسبت به آثار نمایشی و همچنین تراژدی‌ها عوض شد. 

بوی پیراهنی که سرشار از شهوت های انسانی است ، فضای مقدس تئاتر را احاطه می کند . قهرمانان این نمایش که خود قربانیان نفس اماره هستند ، روح مخاطبان خود را نیز که با آنها همذات پنداری می کنند متاثر می کند .

 صحنه ای که پیراهن زنانه بوسیله بازیگر نمایش لیلی نام ... بر روی زمین پهن می شود . انگار که تمام ارزش های اخلاقی در زیر هیکل بزرگ او له می شود . در روایت از پیامبر اسلام (ص)نقل شده : «من برای تکمیل کرامتهای اخلاقی به پیامبری برانگیخته شدم.» اخلاق در اسلام بر مبنای فطرت الهی انسان است که ناشی از دمیده شدن روح خداوند در انسان است.

در حقیقت بر مبنای این آیه، این روح‌الهی است که انسان را لایق سجده ملائکه نموده است. «هنگامی که آن را نظام بخشیدم و از روح خود در آن دمیدم، برای او به سجده افتید» روش و راه رسیدن به اخلاق تزکیه و تهذیب نفس است . همان که ارسطو در فن شعر کاتارسیس می نامد .

متاسفانه قهرمانان این نمایش قربانیان تهاجمی هستند که سال هاست بعد از جنگ سخت به جنگ نرم رو آوده اند . جنگی که روح مخاطب را با خود هم صدا می کنند . و این زنگ خطری است برای اهالی فرهنگ و هنر این استان .

همه قهرمانان این نمایش مثل مکبث ، ادیپ شاه و... قربانی می شوند . با این تفاوت که آنها برای رهایی از رذایل اخلاقی فدا می شوند و اینان برای نابودی ارزش ها و فضایل اخلاقی .

نمونه های از این رذایل اخلاقی که در نمایش لیلی نام همه دختران سرزمین ایران وجود دارد جای بیان و شرم دارد . کاش می شد ... حیف که نمی شود این  قلم را که خداوند به او قسم یاد کرده به این رذایل آلوده کرد .

 در آخر فراموش نکنیم هنوز مادرانی هستند که شب ها تا دیر وقت منتظر ورود فرزندشان بعد 30 سال شاید بیشتر هستند .

 ما مدیون خون هزاران شهیدی هستیم که بدون هیچ چشم داشتی و انتظاری رفتند وچه شب ها تا صبح نخوابیدند تا ما آرام بخوابیم و شب ها بدون آن که کسی بداند در گوشه ای با اندک آبی که برای آشامیدنشان بوده وضو می گرفتند و تا صبح دیگر با معشوق خود که جز ذات باری تعالی نبود عشق بازی می کردند .

در آن جبهه که شهیدان دلفان ، مصطفی زاده ، سعیدی ، پورزادی ، و ... بودند بوی پیراهن یوسف به مشام می رسید نه بوی لیلی ... کاش جرات اهانت پیدا نمی کردیم ... کاش صحنه نمایشی نبود ...    

نویسنده: مرتضی یوسفیان

 

 

در کانال تلگرام لرستان خبر عضو شوید
  • سکوت

    آفرین به آقای یوسفیان
    مسئولین بخوابید تو رو خدا،حیفه برخورد کنید
    آخه واسه امنیت پست و صندلیتون باید دختران برهنه بشن و چشم ها هیز
    نه شهدا برن با جانشون بازی کنن!!

نظرات