یادداشت دکتر ویسکرمی به بهانه‌ی نامه‌ی «آیت الله یزدی» به «آیت الله شبیری»؛

دکتر مهرداد ویس کرمی به بهانه‌ی نامه‌ی «آیت الله یزدی» به «آیت الله شبیری» یادداشتی در مورد «استقلال حوزه های علمیه از حکومت» منتشر کرد.

به گزارش لرستان خبر، امروزه در فضای مجازی، به بهانه‌ی تذکر مشفقانه‌ی حضرت آیت الله یزدی خطاب به آیت الله شبیری زنجانی موضوعی «تحت عنوان لزوم استقلال حوزه های علمیه از دولت» بیشتر مطرح می شود. در این خصوص جهت تنویر افکار مؤمنان، نکات زیر قابل توجه است:

1.این که حوزه های علمیه و مراجع عظام، بایستی آزادگی و استقلال علمی خود را حفظ کنند، مطلب حقی است. بدون شک، علما و مراجع بزرگوار بایستی در نظر و عمل، استوانه های حفظ کیان اسلامی باشند. این مهم تنها درسایه‌ی داشتن بینش سیاسی لازم و کافی قابل انجام است. متأسفانه اغفال برخی از بزرگان حوزه، مانند شریعتمداری و منتظری نشان داد که در صورت غفلت از شیطنت های دشمنان، انرژی برخی از بزرگان حوزه، صرف ایجاد تزاحم و تنش در حکومت اسلامی خواهد شد. براین اساس بود که امام راحل رضوان الله علیه، مجتهدان فاقد بصیرت و ناآگاه به زمان را قابل قبول نمی دانستند: «مجتهد باید به مسائل زمان خود احاطه داشته باشد. براى مردم و جوانان و حتى عوام هم قابل قبول نیست که مرجع و مجتهدش بگوید من در مسائل سیاسى اظهار نظر نمىکنم. ... بلکه یک فرد اگر اعلم در علوم معهود حوزه ها هم باشد ولى نتواند مصلحت جامعه را تشخیص دهد و یا نتواند افراد صالح و مفید را از افراد ناصالح تشخیص دهد و به طور کلى در زمینه اجتماعى و سیاسى فاقد بینش صحیح و قدرت‌تصمیم گیرى باشد، این فرد در مسائل اجتماعى و حکومتى مجتهد نیست و نمىتواند زمام جامعه را به دست گیرد.»

2.انتظار مردم انقلابی و شهید داده از علمای بزرگوار این است که برای حل مشکلات جامعه ی اسلامی، در کنار رهبر مشروع جامعه قرار بگیرند و به جای گلایه مندی، در مورد اموری مهم مانند بیمه و بانک و... طرح های عملی و منطبق با اسلام را به دولت ارائه نمایند. آیا وظیفه‌ی حوزه های علمیه، صرفاً بحث علمی و نظری است یا این که بایستی به مشکلات عینی جامعه ورود پیدا کنند؟

3.اگر استقلال علما و حوزه ها از دولت ها امری بایسته باشد، آیا همنشینی آنان با شخصیت های باغی و خاکستری و صحنه گردانان فتنه و بانیان منکرات شرعی، به معنای ورود آنها در بازی های سیاست بازان نیست؟

 4.هیچگاه منظور امام خمینی از «استقلال حوزه ها» به معنای «سکولار شدن» حوزه نبوده است. اگر استقلال حوزه ها و علما به معنای «عدم تأثیرپذیری از حکومت و دولت» باشد، آیا نشست و برخاست با رؤسای دولتمردان مسئله داری که در دولت اصلاحات و پس از آن، به  قرآن و اهل بیت اطهار هم رحم نکردند و در فتنه‌ی 88 با بهایی و منافق در جبهه‌ی واحدی قرار گرفتند، به طریق اولی، اشکال ندارد؟

5.حفظ حرمت مراجع، از مصادیق بارز تعظیم شعائر است اما سؤال ما این است که آیا «بیوت مراجع و اطرافیان » آنها هم  لزوماً از خطا و اغفال و نفوذ، معصومند؟ آیا  مرحوم «منتظری» و «شریعتمداری» از مراجع نبودند؟ آیا «بنی صدر»، فرزند آیت الله بنی صدر نیست؟ آیا  «سیدحسین خمینی»، فرزند مرحوم آقا مصطفی و نوه‌ی امام خمینی نیست؟!

6. واقعیت است که پیوند برخی از افراد، نه بر اساس اسلام و قرآن، بلکه بر اساس «روابط فامیلی» و « منافع سیاسی» است و گرنه چرا این افراد از توهین منافقان به امام خمینی (ره) برآشفته نمی شوند؟ منظور آیت الله یزدی این است که افراد معلوم الحال، از صداقت برخی از علما و مراجع به نفع اغراض سیاسی خود سوء استفاده نکنند. در نامه‌ی ایشان به حضرت آیت الله شبیری، چنین برمی آید که ایشان، قبلاً در خفا تذکر داده بودند و به دلیل عدم تأثیر، در مرتبه‌ی بالاتری به «امر به معروف» ایشان پرداخته اند. مگر «نصیحه لأئمه المسلمین» از دستورات اهل بیت نیست؟

7.ورود «باغی انقلاب» و «مرد خاکستری» اصلاحات به حوزه‌ی مراجع نشان می دهد که آنان پس از ناکامی های جریان سیاسی متبوع خود در «انتخابات خبرگان رهبری» و برباد رفتن سرمایه ی اجتماعی، این بار در صدد دودستگی در حوزه های علمیه و «پرژه‌ی منتظری سازی» جدیدی در برابر ولی فقیه هستند که بحمدالله با هشیاری مراجع، ابتر خواهد ماند.

8.جهت اطلاع جناب دکتر مطهری باید گفت که میان زمانی که حاکم جامعه‌ی اسلامی، یک فقیه آگاه و شجاع و مدبر است با وقتی که طاغوتی همانند پهلوی و صدام، حکومت می کند، تفاوت وجود دارد. آنچه شما در کتب شهید مطهری خوانده اید یا در فرمایشات امام راحل آمده، بایستی درست فهمیده شود؛

در زمان طاغوت، دأب مراجع عظام، پرهیز از همکاری با طاغوت و حفظ استقلال حوزه ها بوده است اما در زمان استقرار جمهوری اسلامی که در رأس آن یکی از فرزندان حوزه ها در رأس جامعه قرار دارد، «استقلال حوزه ها» با همدلی، نصیحت، دلسوزی و همکاری همه جانبه با حاکم مشروع، تعریف می‌شود. با پذیرش «ولایت مطلق‌ی فقیه» فهم این مطلب روشن است.

9.نکته ای فنی: حتی علمایی که در دوران غیبت کبری قائل به «ولایت خاصه» یا  «ولایت مقیده» برای فقیه حاکم هستند، «تزاحم در حکومت اسلامی» را حرام می دانند. از آنجا که حکومت اسلامی «دایره‌ی تصرف فقیه حاکم» است، دخالت و کارشکنی سایر فقه در این حیطه، از باب«عدم مزاحمه فقیهٌ لفقیهٍ آخر» حرام است. با این مبنا هم تذکر آیت الله یزدی که علما را از شرّ باغیان و فتنه گران برحذر می دارد، از باب «نهی از منکر»، نه تنها درست که یک ضرورت است.

خلاصه این که احترام علما و مراجع حوزه بر هر مسلمانی واجب است. اما این امر، نه به معنای مصونیت خود مراجع و بیوت آنها از خطاست و نه آنها را از« نهی از منکر»، استثنا می کند به خصوص این که فرد تذکر دهنده، فقیه بزرگی مانند آیات الله یزدی باشد.

 از آنجا که طبق آنچه در نامه آمده، تذکرات خصوصی حضرت آیت الله یزدی، به حضرت آیت الله شبیری، مؤثر نبوده، اقدام به مرتبه ی بالاتری از آن نموده اند و این امر، نه خلاف شرع است و نه به معنای توهین به معظم له. بلکه دفاع از حریم مرجعیت در برابر «منتظری سازی» جدید سران فتنه است.

 نکته‌ی آخر این که امثال آقای دکتر مطهری و سید حسن خمینی بایستی اطلاعات خود را در مورد «استقلال حوزه ها»، به روز کنند! ایها الناس؛ در سال 1357 در ایران انقلابی مردمی  انجام و حکومت دینی، بر پا شده و در رأس آن یک مجتهد عادل و آگاه قرار دارد و قیاس آن با زمان طاغوت، قیاس مع الفارق است. اگر مراجع و حوزه های علمیه از یاری این فقیه عادل و آگاه، به هر بهانه ای خودداری کنند، در قیامت، بایستی جوابگوی ناکامی های احتمالی این نظام ارزشمند باشند.

ربّنا لا تؤاخذنا إن نسینا أو أخطأنا.

مهرداد ویس کرمی

اربعین حسینی سال 1440 قمری

در کانال تلگرام لرستان خبر عضو شوید

نظرات