کد خبر:
61604
وداع پس از ۶۳ سال انتظار+تصویر
خانم «کلارا گانت» پس از ۶۳ سال انتظار برای آمدن شوهرش، بالاخره جنازه او را ملاقات کرد.
به گزارش افکارنیوز ، جوزف ای گانت جزو بخش پیاده نظام و به عنوان یک دکتر به میدان جنگ کره رفته بود.
با توجه به اخبار رسیده، وی در ۳۰ نوامبر ۱۹۵۱ توسط چینی ها مورد حمله قرار گرفته و اسیر می شود.
در سال ۱۹۵۱ در اردوگاه در اثر کمبود مواد غذایی مناسب و نبود مراقبت های پزشکی درگذشت و به تازگی شناسایی شده اما زمان آن را مشخص نکرده اند.
خانم کلارا گانت را با ویلچر به فرودگاه می آورند، و وی با دیدن جنازه شوهر از روی ویلچر بلند می شود و خود را روی تابوت شوهر می اندازد و اشک می ریزد.
کلارا گانت گفت: از بازگشت شوهرم خوشحال هستم و این رحمت خداوند است که مرا ناامید نکرد.
او به لس آنجلس تایمز گفت: در سال ۱۹۴۶ در یک قطار با هم ملاقات و دو سال بعد ازدواج کردیم. در سال ۱۹۶۰ در نزدیکی فرودگاه خانه ای خریدم و باغبانی استخدام کردم تا از گل ها و گیاهان مراقبت کند و در انتظار آمدن شوهرم بودم. شوهرم به من گفته بود، اگر روزی برنگشتم باید ازدواج کنی، به او گفتم: نه و واقعا ازدواج نکردم چون همدیگر را دوست داشتیم و من به داشتن چنین مرد فوق العاده ای افتخار می کنم.
کلارا گانت در تمام این سال ها در کنار معلولین و کودکان کار می کرد، و هیچوقت تصمیم به ازدواج نگرفت زیرا امیدوار بود شوهرش را باز ملاقات کند، وی یک دیوار اتاقش را با عکس ها و خبرهای نظامی پوشانده است.
کلارا در سن ۹۴ سالگی شوهر خود را ملاقات کرد و قبل از دفن یک روز تمام در کنار شوهرش بود.
با توجه به اخبار رسیده، وی در ۳۰ نوامبر ۱۹۵۱ توسط چینی ها مورد حمله قرار گرفته و اسیر می شود.
در سال ۱۹۵۱ در اردوگاه در اثر کمبود مواد غذایی مناسب و نبود مراقبت های پزشکی درگذشت و به تازگی شناسایی شده اما زمان آن را مشخص نکرده اند.
خانم کلارا گانت را با ویلچر به فرودگاه می آورند، و وی با دیدن جنازه شوهر از روی ویلچر بلند می شود و خود را روی تابوت شوهر می اندازد و اشک می ریزد.
کلارا گانت گفت: از بازگشت شوهرم خوشحال هستم و این رحمت خداوند است که مرا ناامید نکرد.
او به لس آنجلس تایمز گفت: در سال ۱۹۴۶ در یک قطار با هم ملاقات و دو سال بعد ازدواج کردیم. در سال ۱۹۶۰ در نزدیکی فرودگاه خانه ای خریدم و باغبانی استخدام کردم تا از گل ها و گیاهان مراقبت کند و در انتظار آمدن شوهرم بودم. شوهرم به من گفته بود، اگر روزی برنگشتم باید ازدواج کنی، به او گفتم: نه و واقعا ازدواج نکردم چون همدیگر را دوست داشتیم و من به داشتن چنین مرد فوق العاده ای افتخار می کنم.
کلارا گانت در تمام این سال ها در کنار معلولین و کودکان کار می کرد، و هیچوقت تصمیم به ازدواج نگرفت زیرا امیدوار بود شوهرش را باز ملاقات کند، وی یک دیوار اتاقش را با عکس ها و خبرهای نظامی پوشانده است.
کلارا در سن ۹۴ سالگی شوهر خود را ملاقات کرد و قبل از دفن یک روز تمام در کنار شوهرش بود.