گفتاری از وحید جلیلی به مناسبت هفته بسیج؛
میخواهید امام خمینی را بشناسید، «بسیج» را بشناسید
به نظرم هر چقدر درباره «بسیج» فکر کنیم و تحقیق کنیم، شناخت ما از امام کاملتر خواهد شد. چون بسیج پدیدهای بینظیر است؛ از زن و مرد، از کودک و جوان و پیر، از تحصیلکرده و عامی، از اقوام مختلف، در فضاهای مختلف و مشاغل و صنوف مختلفی در بسیج وجود دارند و نمونه آن در هیچ تشکل دیگری در کل جهان و بلکه در کل تاریخ جهان وجود ندارد. امام، یک چنین پدیده و تشکلی را با کمترین هزینه ایجاد کرد. ایجاد این تشکل تاثیرگذار به فرصتشناسی امام و به شناخت دقیق امام از ظرفیتهای جامعه خودش برمیگشت.
وحید جلیلی: اولین تصویری که از امام(ره) در ذهنم است یک قاب عکس است. در این قاب عکس یکی از پوسترهای امام بود. از این پوسترهای دو رنگ کوچکتر از A4 که من آن را به یک تومان یا پنجزار خریده بودم. به گمانم پاییز سال 57 بود. یادم است که آن شب حکومت نظامی بود و این شعار هنوز در گوشم است که مردم میگفتند: «سه بت شکن آمده به دنیا؛ ابراهیم، محمد، روحالله.» صحنه را یادم است که نزدیک حرم امام رضا(ع)، ملت با چه جوش و خروشی شعار میدادند. فکر کنم در همان صحنه این سرود را هم میخواندند: «رهبر نهضت آزادگان است، آیتالله خمینی/ او طرفدار ما مستضعفان است، آیتالله خمینی...» با شعور جالبی این سرود توسط مردم خوانده میشد.
به اعتقاد من، امام را از یک طرف میشود از طریق بیانات و نظرات و دیدگاههایی که مطرح کرده، شناخت. از طرف دیگر برای شناخت امام باید به کارهایی که کرد و ساختارهایی که ایجاد نمود، توجه کرد. به نظرم هر چقدر درباره «بسیج» فکر کنیم و تحقیق کنیم، شناخت ما از امام کاملتر خواهد شد. چون بسیج پدیدهای بینظیر است؛ از زن و مرد، از کودک و جوان و پیر، از تحصیلکرده و عامی، از اقوام مختلف، در فضاهای مختلف و مشاغل و صنوف مختلفی در بسیج وجود دارند و نمونه آن در هیچ تشکل دیگری در کل جهان و بلکه در کل تاریخ جهان وجود ندارد. امام، یک چنین پدیده و تشکلی را با کمترین هزینه ایجاد کرد. ایجاد این تشکل تاثیرگذار به فرصتشناسی امام و به شناخت دقیق امام از ظرفیتهای جامعه خودش برمیگشت.
امام، فرصتشناس بزرگی بود
امام نگاه مثبتی به همه چیز داشت. اگر امام توانست با قدرتمندترین شیاطین جهان پنجه در پنجه بیندازد و پیروز شود، اگر توانست بزرگترین تهدیدها را رفع کند، دلیل اصلیش این بود که امام فرصتشناس بزرگی بود، امام ظرفیتشناس بزرگی بود. ابعاد مختلف جامعه را با ظرفیتها و آسیبهایش میشناخت.
به همین دلیل هم بود که امام توانست هم بر آسیبها و هم بر تهدیدها غلبه کند. کسانی که اهل عمل به تکلیف هستند و نگران این هستند که تکلیف خودشان را درست انجام دادند یا ندادند، همواره خودشان را در محضر خدا مسئول میدانند و مکلف میبینند. بر اساس معارف قرآنی اولین ویژگی این افراد این است «وسعشناس» خوبی هستند. «لایکلف الله نفسا الی وسعها»، اهل تکلیف، کسانی هستند که به وسع خودشان توجه دارند و همواره نگران این هستند که نکند شکر ظرفیتها و امکانات و نعمتها و موهبتهایی که از سوی خدا در اختیار ما قرار گرفته است، به جا نیاورند. نگرانند که نکند تکالیفی که به طبع آن وسع و ظرفیتها به آنها متوجه میشود، از یاد ببرند.
امام در آذرماه 58 فرمان تشکیل بسیج را میدهند. این فرمان کاملا برگرفته از روحیه قرآنی حضرت امام است. 13 آبان 58 ماجرای تسخیر لانه جاسوسی اتفاق میافتد. آمریکا تهدیدهایی را شروع میکند. بحث این پیش میآید که یکی از ناوگانهای آمریکا در خلیج فارس، انقلاب را تهدید کند. امام این تهدید را میبیند. یکی از ویژگیهای مهم تکلیفگراها این است که تهدیدشناسان خوبی هستند و بلافاصله بعد از آن، دشمن را میبینند و نگاه میکنند که دشمن چه ظرفیتهایی دارد، چه دوستانی دارد، در کنار دشمنانش دنبال دوستان خودش میگردد. با یک نگاه حداکثری به ظرفیتهای خودش سعی میکند پای کار بیاید. در فاصله کمتر از یک ماه پس از تسخیر لانه جاسوسی امام فرمان تشکیل بسیج را میدهند. آنها تهدید کردند! ما هم به فرصتهایمان رجوع میکنیم و این فرصت را فراخوانده و نهادینه و سازماندهی میکنیم و آماده میشویم.
نهادینه شدن ظرفیتهای مردمی با بسیج
نزدیک به یک سال قبل از شروع جنگ، بسیج تشکیل میشود. من یادم است آموزش نظامی بسیج در اختیار بچههای ارتش بود. برخی از درجهداران ارتش به مساجد میآمدند و آموزش سلاح میدادند. با این وجود تشکیل بسیج با هدف صرفا نظامی شکل نگرفته بود. اصل نگاه امام این بود که ظرفیتهای مردم را برای حضور در میادین مورد نیاز، برای حضور فعال در صحنه سازماندهی کند.
بسیج بستر بسیار وسیعی برای حضور مردم در انقلاب و صحنههای مخلتف بود. شاید یکی از دلایل شکست و موفقنشدن نهضتهای کشورهای اسلامی در طول 100 یا 150 سال اخیر، این باشد که نتوانستند مدل، الگو و فضایی فراهم کنند که مردم به شکل نهادینه در میادین مورد نیاز حکومتشان مشارکت کنند. اکثرا فقط به یکسری حرکات مبتنی بر کاریزمای رهبرانشان اتکا کردند و بالاخره بعد از مدتی فرسایش پیدا میکردند و به سرانجام نرسیدند. امام از همان اول ظرفیتهای مردمی را در تشکلهای مختلفی که مهمترینشان بسیج مستضعفین بود، سازماندهی و نهادیه کرد. اسمش هم قشنگ است، بسیج مستضعفین. بسیج مستضعفین یعنی برآمدن آنهایی که ضعیف خواسته شده بودند. مستضعف ذاتا ضعیف نیست، حتی ما ائمه(ع) را هم مستضعف میدانیم. مستضعف به این معنا که در ذات خودشان قدرتمند هستند، ولی قدرتهای شیطانی میخواهند آنها را ضعیف نگه دارند، میخواهند از بروز ظرفیتهای عظیم آنها در جامعه بشری جلوگیری کنند. با اینکه بسیج قبل از جنگ شکل گرفته بود، ولی هویت اصلی خودش را در دوران هشت ساله دفاع مقدس پیدا کرد.
افتخار امام، بسیجی بودنش بود
بعد از پذیرش قطعنامه و اتمام جنگ، زمزمههایی شروع میشود که بسیج که نیروها را آماده و تجهیز و به جبههها اعزام میکرد، با پایان میدان عملیات جنگ نظامی، فلسفه وجودیش کماکان به قوت خودش باقی است یا اینکه نه باید کمرنگ شود؟ چند ماه بعد از پایان جنگ، امام در آذرماه 67 پیام میدهند. این پیام، پیام بسیار مهمی درباره بسیج است. ایشان اول از زحمات بسیجیان و تشکل بسیج به خاطر تلاشش در هشت سال دفاع مقدس تجلیل میکنند و بعد مانیفست آینده بسیج را ارائه میدهند. امام در این پیام، بسیج را از همه نهادهایی که بعد از انقلاب اسلامی به وجود آمدند بالاتر میدانند و میفرمایند: «در حوادث گوناگون پس از پیروزی انقلاب خصوصا جنگ، بودند نهادها و گروههای فراوانی که با ایثار و خلوص و فداکاری و شهادتطلبی، کشور انقلاب اسلامی را بیمه کردند ولی حقیقتا اگر بخواهیم مصداق کاملی از خلوص و ایمان و فداکاری و عشق به ذات مقدس حق و اسلام را ارائه دهیم چه کسی سزاوارتر از بسیج و بسیجیان خواهند بود! بسیج، شجره طیبه و درخت تناوری است که شکوفههای آن بوی بهار وصل و طراوت یقین و حدیث عشق میدهد، بسیج مدرسه عشق و مکتب شاهدان و شهیدان گمنامی است که پیروانش بر گلدستههای رفیع آن اذان شهادت و رشادت سردادند.
بسیج، میقات پابرهنگان و معراج اندیشه پاک اسلامی است که تربیتیافتگان آن، نام و نشان در گمنامی و بینشانی گرفتهاند. بسیج، لشکر مخلص خداست که دفتر تشکل آن را همه مجاهدان از اولین تا آخرین امضا نمودند. من هنوز به صفا و خلوص بسیجیان غبطه میخورم و از خدا میخواهم که با بسیجیانم محشور گرداند. چراکه در این دنیا افتخارم این است که خود بسیجیام.» امام با آن عظمتشان میفرمایند که من اگر در دنیا بخواهم به چیزی درباره خودم افتخار کنم، افتخارم این است که من یک بسیجی هستم.
کل حکومت اسلامی بسیج است
امام بعد وارد افق آینده بسیج میشود که ما یک جنگ هشت ساله را با فداکاریهای بسیار، با شهادتطلبی، با ایثار از سر گذراندیم و دستاوردهای عظیمی را بدست آوردیم، حالا از این به بعد باید چه کار کنیم؟ امام در این پیام دستور ایجاد و تشکیل تشکل بسیج دانشجو و طلبه را میدهند. این آخرین نهادی است که امام شخصا تاسیس کردند. این نهاد کاملا یک جایگاه استراتژیک دارد. چون به یک معنا کل حکومت اسلامی بسیج است. حکومت جمهوری اسلامی قرار است مستضعفین را نجات دهد، قرار است ظرفیتهایی که این ملت و کشور دارد و استکبار و طاغوت اجازه نمیدهند که شکوفا شود، شکوفا کند.
بسیج مستضعفین یک نوع بسیج در بسیج است؛ یعنی یک گروه ویژه است در جمهوری اسلامی، یک جمهوری اسلامی ویژه است، یک موتور محرک، و یک قوه پیشبرنده در ساختار جمهوری اسلامی ایران. تشکل بسیج دانشجو و طلبه نیز بسیج در بسیج است. موتور محرکه بسیج مستضعفین و کلیت این تشکل عظیم، تشکل بسیج دانشجو و طلبه است. در این پیام، امام یک بحث نظری راجعبه بسیج مطرح میکنند و یک بحث ساختاری. به نظرم هر دوی اینها به همدیگر ربط بسیاری دارند. امام یک نکته اساسی و استراتژیک راجعبه بسیج ارائه میدهند و میفرمایند: «اگر بر کشوری نوای دلنشین تفکر بسیجی طنینانداز شد، چشم طمع دشمنان و جهانخواران از آن دور خواهد گردید والا هر لحظه باید منتظر حادثه ماند.» این حرف، تفاوت نگاه امام را با بعضی از کسان دیگری که درباره بسیج نظریهپردازی میکنند، نشان میدهد.
امام بسیج را ستاد حوادث غیرمترقبه انقلاب نمیداند، امام بسیج را یک تشکل تهدیدمحور نمیداند، امام بسیج را یک تشکل فرصتمحور میداند. اینطور نیست که شما بنشینید تا حوادث بر شما آوار شوند و بعد واکنشی از خودتان نشان دهید و بگویید این یعنی بسیج! نه. بسیج یعنی شما همه ظرفیتهای معرفتی و معنوی و مادی و اجتماعی کشور را به کار بگیرید و فعال کنید و به روز نگه دارید. اگر اینگونه شود، دیگر دشمن بهخاطرش هم خطور نمیکند که شما را تهدید کند. ولی اگر به داشتههای خودتان بیتوجهی کردید، اگر تفکر بسیجی را در حوزههای مختلف بسط ندادید، اگر الگوهای بسیجی را در عرصه اقتصاد، در عرصه سیاست، در عرصه سیاست خارجی، در عرصه فرهنگ و هنر، در عرصه علم، ارائه نکردید، اگر نوای دلنشین تفکر بسیجی در ساحات مختلف فردی و اجتماعی جامعهتان جاری نشد، امام میفرماید که والله هر لحظه باید منتظر حادثه بود.
لزوم داشتن رویکرد تاریخی به انقلاب
یکی از مشکلاتی که در فهم و انتقال انقلاب اسلامی داریم، محدود کردن انقلاب اسلامی به حوزه مباحث نظری و انتزاعی و دیدن انقلاب از دریچه مفاهیمش است. این نوع نگاه، این آسیبها را به دنبال خودش دارد. این حرف به این معنا نیست که رویکرد نظری و شناخت مفاهیم انقلاب لازم نیست، مطمئنا لازم است ولی مطمئنا کافی هم نیست. حتما ما در شناخت انقلاب اسلامی و رهبرانش و علمدارانش نیازمند رویکرد تاریخی به انقلاب اسلامی هستیم. این رویکرد هم در معارف دینی ما بسیار و بسیار توصیه شده و هم در بیانات خود حضرت امام و حضرت آقا، ولی نمیدانم چرا خیلی کمتر مورد توجه قرار گرفته است؟! الان خیلی از بچه مسلمانها و حزباللهیها را میبینیم که به لحاظ نظری خیلی بر روی انقلاب اسلامی مطالعه کردند و در اردوهای مختلف، دورههای مختلف و کلاسهای متعدد شرکت داشتند. اینها به خوبی میتوانند راجعبه انقلاب و مفاهیم آن از لحاظ نظری صحبت کنند و مفاهیم متعددی را طرح و با نگاه منظومهای و نظری انقلاب را توضیح دهند. ولی واقعیت این است که اگر از آنها بخواهید راجعبه فرازهای انقلاب کوچکترین اطلاعاتی ارائه بدهند، حرفی برای گفتن ندارند.
مثلا راجعبه ولایت فقیه 100 تا روایت بلد است، ولی شهید شرافت یا شهید دیالمه را نمیشناسد یا فرق هفت تیر و هشت شهریور را به سختی تشخیص میدهد. از ماجراهای اول انقلاب خیلی کم اطلاع دارد، درباره فتنه سال60 در حد پنج دقیقه هم نمیتواند صحبت کند. این وضعیت در بین نخبگان جوان است، اگر مثلا در بین نوجوانان که اکثرا دانشآموزان هستند برویم، متاسفانه وضعیت خیلی بدتر است. یکی از دوستان من سالها پیش در دبیرستان تدریس میکرد. ایشان میگفت که بچهها شهید باهنر و شهید رجایی را نمیشناختند. عکس این عزیران را نشان دادم یکی از بچهها پرسید ببخشید کدامشان رجایی و کدامشان باهنر است؟! بچههایی که در مدارس و پای تلویزیون جمهوری اسلامی بزرگ شدند، اطلاعات عمومی انقلاب را هم ندارند. این آسیب بزرگی است.
رویکرد تاریخی امام نسبت به انقلاب
ما در قرآن، مکرر به داشتن نگاه تاریخی توصیه شدهایم. «فذکرهم بایامالله»، هم خودمان تاریخ بدانیم و مقاطع و فرازهای مهم تاریخی را از یاد نبریم و هم به یاد دیگران بیاوریم. این یک وظیفه دائمی برای ماست. انسان دیندار باید همواره از گذشته جوامع بشری مطلع باشد، عبرت آموخته باشد و الگو گرفته باشد. شما در قرآن میبینید که مکررا قصه پیامبران نقل میشود، چالشها و ماجراهای تاریخی آنها - بعضا با جزئیات- توصیف میشود. در قرآن مکرر به ما تاکید میشود که حافظه تاریخیتان را حفظ کنید، واقعیات تاریخی خودتان را به یاد داشته باشید. به الگوها و عبرتهایی که در آنها وجود دارند، اعتنا کنید. اینها را به دیگران هم منتقل کنید. متاسفانه ما در رویکردهای انقلاب شناسیمان، رویکرد تاریخیمان خیلی ضعیف است.
درحالیکه بهترین و موثرترین و عمیقترین رویکردی که ما در شناخت و شناساندن انقلاب اسلامی میتوانیم اتخاذ کنیم، رویکرد تاریخ است. رویکرد تاریخی یعنی شناخت انقلاب و ماجراها و آدمها و فرازها و فرودهای واقعی آن. ما باید نهضت امام خمینی را با فضای پیرامونیاش بشناسیم. حضرت امام دغدغه جدی درباره این رویکرد داشتند. یکی از دیدگاههای حضرت امام این بود که باید نگاه تاریخی خیلی قوی داشت. وقتی که امام را در 15خرداد 42 بازداشت میکنند، بعد از مدتی به ایشان اجازه میدهند که در زندان کتاب داشته باشند. امام دو تا کتاب را برای مطالعه درخواست میکنند؛ یکی کتاب «مستدرک الوسائل» است و دیگری کتاب «تاریخ مشروطه کسروی» است. وقتی صحبتهای حضرت امام را نگاه میکنیم، میبینیم که امام از همان دوره جوانی نسبت به وقایع اطراف خودشان خیلی حساس بودند، از قم به تهران میآمدند تا مدرس را در مجلس ببیند. مقطع مشروطه مقطعی نیست که امام تجربه مستقیم از آن داشته باشد، ولی قاعدتا هم از منابع شفاهی و هم از منابع کتبی روی مشروطه مطالعه داشت. از تحلیلهای امام از ماجرای نهضت نفت و ماجراهای دهه 20 معلوم است که حوادث این دوران را خیلی خوب دنبال کرده و جریانشناسی دقیقی از این حوادث داشتند. داشتن این نگاه تاریخی هم در پیشبرد انقلاب و هم در تاسیس نظام خیلی به کار امام آمد.
انقلاب مدیون درسآموزی از تاریخ
مقالهای تحت عنوان «جمهوریت دینی» نوشتم و حرفم در این مقاله این بود که تبیین جمهوری اسلامی بدون توجه به نگاه تاریخی امام ناقص است. اگر ما رویکرد تاریخی امام و توجه ایشان به تجربه تاریخی ملت را در نظر نگیریم، هر تحلیلی که راجعبه تاسیس نظام جمهوری اسلامی و نوع صورتبندی ساختاری آن ارائه دهیم، ناقص خواهد بود. شاید ابتدا جریانهای خارجی و بیگانهها هم فکر میکردند که انقلاب اسلامی به سرنوشت مشروطه و نهضت نفت دچار خواهد شد و خواهند توانست امام را دور بزنند. میتوانند روحانیت را محور قرار دهند، مردم را به صحنه بیاورند و یک حرکت عظیمی انجام شود و بعد از یک مدتی با شگردهایی که دارند، روحانیت را کنار زده و ملت را هم خانهنشین کنند و دوباره دیکتاتوری دیگری ایجاد کنند. مشروطه با آن عظمتش به دیکتاتوری رضاخان انجامید، نهضت نفت بعد از سالها تلاش و در آن فضای باز به کودتای 28مرداد انجامید! اینها فکر میکردند که امام و انقلاب هم به همان سرنوشت دچار خواهند شد.
یکی از دلایل مهم و شاید بتوان گفت که مهمترین دلیلی که امام توانست انقلاب را از گردنهها بگذراند، این بود که تجربه تاریخی ملت را کاملا و عمیقا با خودش داشت. انقلابی که خودش عمیقا مدیون درسآموزی و عبرتآموزی از تاریخ است، قاعدتا باید نسبت به تاریخ خودش توجه ویژهای داشته باشد. اگر شروع انقلاب را 15خرداد 42 بدانیم، الان 50 سال از انقلاب گذشته و به یک پدیده تاریخی تبدیل شده است. حضرت امام نسبت به این موضوع دغدغه ویژهای داشتند و در دی ماه 67 نامهای خطاب به آقای سیدحمید روحانی نوشتند و از ایشان خواستند که منابعی برای تاریخنویسی انقلاب اسلامی ایجاد کند. درست است امام در این نامه ایشان را خطاب قرار دادند، ولی مشخص است که نگاهشان خیلی فراتر از اینهاست و این هشدار را به همه دلسوزان انقلاب میدهند.
بگذارید خود ملت حرف بزند
این پیام امام خیلی پیام مهمی است. شاید بتوانم بگویم یکی از مهمترین پیامهای حضرت امام در سال آخر عمر مبارکشان است. به اعتقاد من اگر همین پیام دو صفحهای را کسی درست بفهمد، عمده آنچه را که باید درباره انقلاب اسلامی بداند، دانسته است. امام در این پیام میفرمایند: «اگر شما میتوانستید تاریخ را مستند به صدا و فیلم، حاوی مطالب گوناگون انقلاب از زبان تودههای مردم رنجدیده کنید، کاری شایسته و خوب در تاریخ ایران نمودهاید.» این خیلی نگاه ویژهای است. امام میگوید که همان کسانی که انقلاب کردند باید بیایند تاریخ انقلاب را روایت کنند، نه اینکه یک عده بیایند انقلاب کنند، فداکاری کنند، هزینه دهند، از جان و مال خودشان بگذرند، فرزندان خودشان را تقدیم کنند، بعد یک عده دیگر بخواهند مصادره کنند و از زبان ملت حرف بزنند. امام به آنها میگوید که شما کنار بروید و بگذارید خود ملت حرف بزند. اگر آن زمانی که حضرت امام این پیام را صادر کرده بودند، این پیام جدیتر گرفته میشد امروز ما با یک گنجینه بسیار عظیمی مواجه بودیم. متاسفانه واقعیت این است که بسیاری از این گنجینهها از بین رفته است. امروز بسیاری از آدمهایی که مورد خطاب حضرت امام بودند و امام دوست داشت که آنها انقلاب را روایت کنند، در بین ما نیستند. این یک خسارت بزرگ است و ما نباید بگذاریم خاطرات باقی مانده کسانی که در انقلاب نقش داشتند، در سینههاشان دفن شود. تمام اینها باید در یک حرکت فراگیر و نهضت ملی هر چه سریعتر ثبت شود.
ماهیت انقلاب اسلامی چه بود؟
نکتة مهم دیگری که در این پیام وجود دارد و خیلی کم مورد توجه قرار گرفته است، بحث ماهیت انقلاب اسلامی است. امام در همین پیام دو صفحهای نگاه خودشان را راجعبه ماهیت انقلاب توضیح دادند. به نظرم این نگاه یک معیار است. هر کسی که میخواهد ماهیت انقلاب را تبیین کند، باید ببینیم چقدر با این نگاه حضرت امام تطبیق دارد. امام میفرماید: «شما باید نشان دهید که چگونه مردم علیه ظلم و بیداد، تحجر و واپسگرایی قیام کردند و فکر اسلام ناب محمدی(ص) را جایگزین تفکر اسلام سلطنتی، اسلام سرمایهداری، اسلام التقاط و در یک کلام اسلام آمریکایی کردند.» این تصویر خیلی روشن است و تصویر ویژهای است که امام از انقلاب اسلامی ارائه میکند. امام میفرماید که انقلاب اسلامی نبرد دو تا اسلام بود، جایگزین کردن یک اسلام بهجای یک اسلام دیگر بود. یک طرف یک اسلام سلطنتی وجود داشت، اسلام سرمایهداری، اسلام التقاطی -اینها ممکن بود با همدیگر هم تعارضاتی داشته باشند ولی امام همه اینها را یک کاسه میدید و اسم همه اینها را اسلام آمریکایی گذاشت- و طرف دیگر اسلام ناب محمدی.
منبع: حلقه وصل