شهيد حجت‌الاسلام والمسلمين سيد فخرالدين رحيمي در سال 1323 هجري شمسي در شهر خرم‌آباد متولد شد. پدرش حجت‌الاسلام والمسلمين سيد علي اكبر رحيمي از علماي بزرگ شهر بود كه نسب او به حضرت امام موسي بن جعفر(ع) مي‌رسيد.

وی پس از پايان تحصيلات مقطع ابتدایی به همراه برادر بزرگوارشان سید نورالدین رحیمی که ایشان هم روحانی بود به قم مشرف شد و به طور رسمي تحصيل علوم ديني را آغاز كرد. وي در اين مدت در درس خارج فقه و اصول از محضر اساتيد حوزه علميه قم از جمله آيت‌ا... شهيد مدني استفاده برد. وي همچنين مدتي را نيز در حوزه علميه كماليه خرم‌آباد به تهذيب نفس خود پرداخت.

ثبت بيش از 250 برگ سند محرمانه از فعاليت‌هاي آشكار شهيد رحيمي در ساواك و نيز صلابت و اقتدار او در برابر شكنجه‌هاي آنان موجب شده بود تا عمال رژیم لحظه‌اي از مبارزات او غافل نباشند. ساواك و نيروهاي نظامي شاه به شدت او را تحت كنترل داشتند و سعي مي‌كردند ارتباط او را با مردم قطع نمايند.

شهيد رحيمي همزمان با ماجراي مدرسه فيضيه و حمله دژخيمان پهلوي و شهادت طلاب بيگناه حوزه علميه قم،‌ به صف مبارزان نهضت امام خميني(ره) پيوست و يك روز در حاليكه مشغول چسباندن اعلاميه حضرت امام بر روي ديوار بود، در حلقه جلادان پهلوي گرفتار و به شش ماه زندان محكوم شد. سيد فخر الدين پس از طي دوران محكوميت به زادگاهش بازگشت و در مسجد علوي پايگاه نوين و فعالي را براي مبارزه رژيم پهلوي بنا نهاد. پس از تبعيد حضرت امام، براي دومين بار به علت برداشتن تابلو خيابان ششم بهمن شهر خرم‌آباد و نصب تابلویی با نام خيابان علوي به جاي آن، دستگير و به تحمل شش ماه حبس محكوم شد. او در زندان خرم‌آباد آنچنان كه خود روايت كرده است؛ دست از تبليغات اسلامي و نشر احكام دين و قرآن برنداشت.

شهيد رحيمي يكبار نيز به دليل تهيه نامه‌هاي تند عليه رژيم و ارسال آن به محضر مبارك امام و همچنين آيت‌ا... علي مشكيني كه در نجف اشرف اقامت داشتند بازداشت شد. شهيد كه افشاگري عليه فساد دربار را بي هيچ ترس و اضطرابي ادامه مي‌داد، پس از آزادي از حبس، طي سخناني در مسجد علوي خرم‌آباد به اشرف پهلوي حمله كرده و او را «بلاشرف»‌ خطاب مي‌كند و مي‌گويد: «اين فاحشه دربار،‌ هروئين به مملكت مي‌آورد و جوانان معصوم را در دام اعتياد مي‌اندازد و برادر بي‌شعورش [شخص شاه]،‌ قرآن آريامهري به چاپ مي‌رسانددر پي اين سخنراني آتشين و افشاي چهره فاسد خاندان پهلوي، به تحمل دو ماه زندان خرم‌آباد و چهار ماه زندان كميته مشترك ضد خرابكاري در شهرباني تهران و تحت شديدترين شكنجه‌هاي بدني و روحي و رواني محكوم مي‌گردد. بيشتر علماي لرستان كه در اين مدت به ملاقات وي رفتند اذعان داشتند كه آثار شكنجه‌ها در ظاهر ايشان پيدا بود.

سيد فخرالدين يكبار نيز به علت حمله به دولت و رژيم دست نشانده پهلوي و تغيير تاريخ اسلامي به شاهنشاهي كه در اواخر اسفند سال 1354 تصويب و در سال 1355 به مرحله اجرا درآمد دستگير و زنداني شد.

شهيد رحيمي پس از پايان دوران حبس، ممنوع‌المنبر شد و چون تمامي وجودش عشق به اسلام و آگاهي دادن به مردم مسلمان بود، به روستاهاي اطراف خرم‌آباد و ميان عشاير لرستان مي‌رفت و ضمن ارشاد آنها به تعاليم دين مبين اسلام، آنها را به شورش عليه رژيم پهلوي تشويق و ترغيب مي‌كرد و در اجتماعات كوچكتر پرده از ماهيت رژيم برمي‌داشت.

در پي گزارش‌هاي مختلف ساواك، رژيم او را در سال 56 دستگير و پس از مدتي آزار و شكنجه به سه سال تبعيد در ايرانشهر از توابع استان سيستان و بلوچستان محكوم مي‌كند.

شهید رحیمی ماجرای تبعید خود را چنین بیان می‌کند:

وقتی چهلمین روز شهدای یزد فرا رسید، شب در مسجد علوی و روز در مدرسه علمیه مجلس ترحیم منعقد گردید. تقریباً اولین بار بود در محوطه مدرسه بعد از منبر جناب آقای شیخ حسین نمازی فاضل محترم و دوست عزیز تظاهراتی همراه با شعارهای «یا مرگ یا خمینی» «دورود بر خمینی» و «مرگ بر این حکومت یزیدی» به وقوع پیوست. جالب اینکه قشر عظیمی از معممین حضور داشتند.

بر اساس گزارش عامل اصلی شعارهای چهلمین روز یزدی‌ها، اینجانب شناخته شد. لذا دو روز بعد ساعت حدود 12 شب بود که نمایندگان بی‌شرم رئیس شهربانی – رئیس اطلاعات و آگاهی و چند مأمور مزدور بی‌شرمانه از دیوار به داخل حیاط و بعضی دیگر بر روی پشت بام و دو رئیس با لگد محکم به درب حیاط می‌زدند گویا می‌خواهند یکی از 17 شهر از دست رفته قفقاز را تصرف کنند. به درون ریختند و در شب شهادت بانوی بزرگوار دخت پیامبر حضرت زهرا(س) مرا با خود به شهربانی برده و رئیس شهربانی در حالی که مست بود؛ گویا فتحی بزرگ نصیبش شده مرا به اتاقی راهنمایی و سپس به زندان شهربانی رهسپار نمود.

شب شهادت دخت پیامبر لذت بردم که در زندان به سر می‌برم زیرا ارثیه ما از چنین مادری اعتراضی است که ما را به زندان می‌کشاند و زندانی که منشأ حق گویی است که نصیب دشمن می‌گردد.

صبح آن روز مأمور اطلاعاتی به نام صبا، اوراقی آورد که کمیسیون امنیت اجتماعی، نشست مبتذل ضد اخلاقی در استانداری داشته و مرا محکوم به سه سال تبعید به ایرانشهرِ بلوچستان کردند.

شکر الهی را به جای آورده و به این رأی غیر قانونی اعتراض کتبی خود را به عنوان دفاع از حق در زیر چند ورقه اعلام نمودم. و گفتم شما بیچاره‌اید که در محکمه وجدان محکومید.

بعد از ظهر با پیکان استیشن از محوطه شهربانی خرم‌آباد اینجانب را حرکت دادند و بعد از ظهر فردایش در دوراهی بعد از شهرستان بم فاصله 365 کیلومتر را تا ایرانشهر طی نموده شبانه به ایرانشهر رسیدیم. در ایرانشهر حضرت حجت السلام والمسلمین جناب آقای سید علی خامنه‌ای و حجت‌السلام حاج سید محمد علی موسوی از علمای مقیم گرمسار و حجت‌السلام حاج شیخ محمد کاظم راشد یزدی و جناب خلخالی اهل نقده که چندین بار شهردار بوده به صورت تبعید بوده و مجلس گرم و الطافشان غم و اندوه و حزنی برای من نگذاشت.

شهيد رحيمي در ايرانشهر فعاليت‌هاي سياسي و مبارزاتي خود را در كنار آیت‌ا... خامنه‌ای از سر گرفت در قضیه سیل ایرانشهر این شهید والامقام دوشادوش مقام معظم رهبری از خود تلاش و فداکاری فراوانی انجام دادند و در مدت تبعید

بواسطه نشر احكام غني اسلامي و كسب محبوبيت در ميان مردم بويژه برادران و خواهران اهل تسنن، ساواك با احساس خطر از روشنگري‌هاي اين دو شخصيت جليل‌القدر، شهيد رحيمي را به شهر ديگري تبعيد کرد.

سيد فخرالدين رحيمي به اقليد فارس تبعيد شد و بلافاصله پس از اوج‌گيري انقلاب بدون توجه به اينكه در تبعيد به سر مي برد به خرم‌آباد بازگشت و رهبري مردم را در اجتماعات به عهده گرفت.

 

در پي اطلاع رژيم از بازگشت شهيد فخرالدين رحيمي مأموران ساواك به خانه برخي علماي لرستان حمله كردند و همه آنها از جمله سيد نورالدين رحيمي را دستگير كردند اما سيد فخرالدين موفق شد خود را از چنگال دژخيمان پهلوي رهايي بخشد. او مدتي بطور مخفيانه در يكي از روستاهاي نزديك خرم‌آباد زندگي كرد و پس از آزادي روحانيون از زندان كميته مشترك ضدخرابكاري، ايشان بطور آشكار مبارزات خود را تا پيروزي انقلاب ادامه داد.

شهيد سيد فخرالدين رحيمي در روزهاي منتهي به پيروزي انقلاب نقش مؤثري در كنترل اوضاع شهر به نفع انقلابيون مسلمان داشت.

سيد فخرالدين رحيمي پس از پيروزي انقلاب اسلامي، مسجد علوي را به پايگاه كميته انقلاب اسلامي تبديل كرد و خود نيز به عضويت آن درآمد. او جوانان پر شوري كه سال‌ها عليه حكومت پهلوي به مبارزه پرداخته بودند را براي حفظ نظم خرم‌آباد ساماندهي كرد.

با شكل‌گيري حزب جمهوري اسلامي به عضويت در اين پايگاه سياسي و اسلامي درآمد. او با آغاز جنگ تحميلي رژيم بعثي صدام عليه مردم ايران،‌ همواره در موقعيت‌هاي مختلف به جبهه‌ها مي‌رفت و از رزمندگان سرکشی می‌کرد.

شهید رحیمی در مورد سفر به جبهه گزارشی به مجلس شورای اسلامی ارائه داد که در قسمتی از آن عنوان شد:

«در یکی از جبهه‌های ریجاب صحنه‌ای را دیدیم که ای کاش فیلم آن برای دنیای مادی و سربازان و ارتشیان فریب خورده صدام به نمایش گذاشته می‌شد تا بدانند که جانبازان ارتش اسلام مردانی قوی و پر صلابتند. در آن صحنه عجیب و مهیج سربازان اسلام سنگرهای خود را ترک نموده و به نزد امام جمعه محترم تهران آیت الله امنه‌ای شتافتند و با کمال مردانگی و ایثار، حقوق خود را مخلصانه و با تمامی وجود تقدیم نماینده امام نمودند و فرمودند ما را احتیاجی به این پولها نیست. تقاضای ما این است که به برادران و خواهران جنگ زده اهدا شود. برادر خامنه‌ای پول‌های اهدایی را اخذ نموده در آن مجمع ایثارگران و فداکاران به وجد و شعف و هیجان آمدند و به پیروزی حتمی دلاوران مسلمان و قهرمان ایران بر لشکریان کفر الحاد با ایمانی راسخ دل بستند و این نمونه‌ای از روحیه عالی رزمندگان جبهه‌های غرب بود و به حمدالله روحیه‌ها در جبهه‌ها چنین است

با برگزاري نخستين دوره انتخابات مجلس شوراي اسلامي، شهيد رحيمي از سوي مردم ملاوي لرستان، برگزيده و به خانه ملت راه يافت.

او با توجه به ماهيت و انحراف فكري بني‌صدر همواره خطر او را به مردم و مسئولان گوشزد مي‌كرد. او با اشاره به قدرت طلبي‌هاي بني‌صدر چنين مي‌گويد: «مردم اگر به كسي رأي بدهند براي عشق به امام است. اگر من طلبه هم در اين جا پشت اين تريبون صحبت مي‌كنم از بركات رهبر بزرگمان است و الا من طلبه كجا و تريبون مجلس شوراي اسلامي [كجا]. آنچه داريم از اسلام و امام است و اخلاق و اخلاص امام و رهبر عاليقدر انقلاب اسلامي است

شهيد حجت الاسلام والمسلمين سيد فخرالدين رحيمي، پس از سال‌ها مجاهدت در مسير ا... به هنگام انفجار دفتر مركزي حزب جمهوري اسلامي به فيض عظيم شهادت نائل آمد و پيكر مطهرش پس از تشييع با شكوه در شهر خرم‌آباد به خاك سپرده شد.

از ايشان يك پسر بنام امين (1357) و سه دختر به نام هاي زهرا (1348)،‌ وحيده (1346) و منصوره (1352) به يادگار مانده است.

سيده زهرا دختر شهید رحیمی بود كه پس از شهادت پدر بزرگوارشان همواره در فراق پدر عاشقانه مي‌سوخت، و از خداوند طلب مي‌كرد تا مانند پدر شهيدش با فخر و عظمت در پيشگاه الهي حاضر شود.

شهيد سيده زهرا رحيمي در يكي از خاطرات خود اين چنين مي نويسد: روز پنجشنبه 18 ارديبهشت طبق روال هميشه بر سر مزار پدر رفتم و ديدار تازه كردم،‌ البته دلم مي خواست كه مدت زيادي آنجا بمانم و يا بهتر بگويم دوست دارم منزلگاهم براي هميشه هر چه زودتر به آنجا نزد قبر مطهر پدرم انتقال يابد، آن وقت است كه مي‌دانم لطف و عنايت پروردگار شامل حالم شده است.

سرانجام در روز 23/10/1365 در سن 17 سالگي به هنگام بازگشت از دبيرستان به منزل، ‌بر اثر حمله وحشيانه هواپيماهاي رژيم بعثي صدام به مناطق مسكوني خرم آباد به درجه رفيع شهادت نائل آمد و به ملكوت اعلي پيوست.

در کانال تلگرام لرستان خبر عضو شوید

نظرات