حجت الاسلام حمید رسایی نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی در واکنش به اظهارات اخیر محمد خاتمی که پیش بینی ترور فیزیکی را مطرح کرده بود، یادداشتی نوشته است.

به گزارش افکارنیوز، متن کامل آن یادداشت از نظرتان می گذرد.

خاتمی راست می گوید، مراقب ترورهای سازماندهی شده جدید باشید


در هفته گذشته خاتمی، رئیس دولت اصلاحات، حوادث پیش آمده در حاشیه استقبال از رئیس جمهور را سازماندهی شده دانسته و گفته است: «این جریانات سازماندهی شده است نه خودسر. اگر جلوی جریانات تخریبی گرفته نشود مثل زمان اصلاحات می شود که اوایل این طور بود و بالاخره منجر به ترور شد. وزارت اطلاعات و قوه قضائیه مسئول است که این امر را پیگیری کنند. » به جای قضاوت عجولانه باید به آقای خاتمی حق داد که ترور سعید حجاریان را سازماندهی شده دانسته و امروز نیز نگران تکرار همان ترورهای سازماندهی شده است. با این تذکر که جناب خاتمی سال ۸۸ همه واقعیت را نمی گوید بلکه بخشی که به نفع این جریان هزار لایه است را بیان می کند!

در هفته گذشته خاتمی، رئیس دولت اصلاحات، حوادث پیش آمده در حاشیه استقبال از رئیس جمهور را سازماندهی شده دانسته و گفته است: «این جریانات سازماندهی شده است نه خودسر. اگر جلوی جریانات تخریبی گرفته نشود مثل زمان اصلاحات می شود که اوایل این طور بود و بالاخره منجر به ترور شد. وزارت اطلاعات و قوه قضائیه مسئول است که این امر را پیگیری کنند. »

بلافاصله این مواضع با استقبال بلندگوهای استکبار و انتقاد برخی از رسانه های داخلی و از جمله رسانه های منتقد وی مواجه شد. رادیو صدای آمریکا با عنوان خاتمی: " اگر با جریان های تخریبی برخورد نشود به ترور ختم می شود" و تلویزیون بی بی سی فارسی با تیتر" هشدار خاتمی نسبت به بازگشت ترور" به استقبال موضعگیری خاتمی رفتند.

به نظرم در باره این اظهار نظر خاتمی نباید زود قضاوت کرد بلکه با بررسی مستند سوابق موضوع، می توان به این نتیجه رسید که بخشی از ادعای خاتمی صحیح و منطبق بر واقعیت است.



ترور سال ۷۸ سازماندهی شده بود یا خودسرانه؟


در حقیقت اشاره خاتمی به واقعه ترور سعید حجاریان است که در ماه های پایانی سال ۷۸ اتفاق افتاد. خاتمی در آن ایام هم با صدور نامه ای اعلام کرد: " معتقدم مسأله عمیق تر است و به لحاظ روان شناختی باید پیگیری شود و با یک حرکت وزین فرهنگی برای ریشه یابی این نوع خشونت ها و جلوگیری از آن به عمل آید. " وی همچنین در نامه ای به وزیر اطلاعات وقت از وی خواست تا با عنایت به تأکید رهبر معظم انقلاب مبنی بر برخورد قاطع و سریع با عوامل این ترور، چشم فتنه بیرون آورده شود.

یونسی، وزیر اطلاعات دولت خاتمی اما پس از مدتی در این باره اعلام کرد: " اهداف این افراد بر اساس احساسات شخصی و تشخیص فردی آنان استوار است و از نظر ما وابستگی خارجی و وابستگی جناحی برای آنان متصور نیست. از نظر ما این افراد گروهی خودسر هستند که با انگیزه ماجراجویانه و احساساتی اقدام به این کار کردند. "

اما واقعیت قصه ترور سعید حجاراین چه بود؟ آیا واقعا بر اساس ادعای امروز آقای خاتمی سازماندهی شده بود؟ آیا جریان سیاسی خاصی در پشت آن قرار داشت؟ یا نظر وزیر اطلاعات وقت درست و ترور حجاریان سازماندهی شده نبوده بلکه خودسرانه بوده. بنده معتقدم که بر خلاف بسیاری از مواضع آقای خاتمی، ادعای ایشان درست و نظر وزیر اطلاعات وقت وی که ترور سعید حجاریان را خودسرانه دانسته بود غلط است.

قضاوتی غیر منصفانه


سال ۷۸ و پس از واقعه قتل های زنجیره ای و کوی دانشگاه پس از سوء قصد به سعید حجاریان، اظهار نظرهای مختلفی درباره ماهیت گروه ترور و مسأله صدور فتوای ترور بر زبان‏ها جاری شد. در این جنگ روانی نیز سعی شد تا مسأله ‏ترور را همانند قتل‏های زنجیره‏ای و کوی دانشگاه به یک فکر و اندیشه‏ای دینی گره بزنند و به شخص و گروه خاصی منتسب کنند. در اولین حرکت، روزنامه صبح امروز که مدیر مسئول آن ترورشده بود، نوشت: " من تروریست‏ها را می‏شناسم… آنها نیروی نظامی نبودند، دست به اسلحه نبردند و شلیک نکردند، بلکه فتوا دادند و حکم صادر کردند. " (۲۶ اسفند ۷۸)

بیست روز پس از این اظهار نظر، در حالی که هر روز بر حجم این اتهامات در روزنامه‏ها افزوده می‏شد و شخصیت‏های دلسوز سیاسی می‏بایست آن را کنترل می‏کردند، محمد سلامتی، عضو فعال‏ سازمان غیر دینی مجاهدین انقلاب و دبیر کل آن اعلام کرد: " کسانی که با انگیزه‏های ایدئولوژیک دست به ترور می‏زنند، به مجوز شرعی نیاز دارند. " علاوه بر وی در تیتر برخی رسانه ها اعلام شد: " دیگرانی بودند که تصمیم گرفته و مجوز دادند و بعد عده‏ای اجرا کردند. "

تمام این سخنان - که به گوشه کوچکی از آن اشاره شد - در حال و هوای روزهای نخست پس از ترور مطرح شد، امّا سخنی که پس از نُه ماه از طرف آقای حجاریان در یک ‏مصاحبه مطبوعاتی عنوان شد، شاید غیر منصفانه‏ترین سخن و حتی کینه‏جویانه بود. وی در پاسخ به سئوال خبرنگاری که پرسید هیچ تصور می‏کردید روزی توسط چنین افرادی ترور شوید؟ گفت: " نه، انتظار نداشتم. از جریان‏های داخلی انتظار نداشتم. گاهی درباره گروه‏های برانداز خارجی فکر می‏کردم، امّا در باره اینها نه. زیرا کسی که ادعای دینداری می‏کند برای این ‏کارها باید حجت شرعی داشته باشد. فکر نمی‏کردم عالمی در سطح بالا اجازه ترور بدهد، چون در اسلام ترور حرام است. اسلام اجازه ترور نمی‏دهد. "

جالب این است که آقای حجاریان در پاسخ به سئوال دیگری، وقتی خبرنگار می‏پرسد: آیا ضاربین شما حکم داشتند و شما در جریان قرار گرفتید؟ می‏گوید: " خیر. من دنبال نکردم ببینم حکم داشتند یا نه، امّا آدم متدین برای حرکات خود - مخصوصاً قتل نفس - باید جواز شرعی داشته باشد وگر نه دینداری‏اش بی‏معنا می‏شود. مگر این‏که فکر کنیم اینها ضارب نبودند، یا در دینداری‏شان شک کنیم. والا آنهایی که قبل از انقلاب هم دست به ترور زدند، مثل فداییان اسلام و مؤتلفه، بالاخره از جایی جواز گرفتند. امام ‏جواز ترور نمی‏داد، حتی در زمان شاه. من فکر می‏کنم کسی که ادعای دینداری می‏کند، از امام تبعیت می‏کند، بنابر این چنین کاری را انجام نمی‏دهد. " (روزنامه ایران: ۲۷ آذر ۷۹)

سئوال این است که چرا آقای حجاریان در آن ایام ادعا می‏کرد این کار توسط گروه‏های داخلی نظام انجام شده و چرا آن گروه را رسماً نام نمی‏برد؟ ! وی می‏گوید: " فکر نمی‏کردم عالمی در سطح بالا اجازه ترور بدهد… " سئوال این است که وی از کجا پی برده بود عالمی اجازه ترور را صادر کرده است؟ ! چرا از آن عالم سطح بالا نام برده نمی شد؟ ! چرا به طور جدی در دینداری عاملان ترور شک نمی‏کند؟ اشخاصی که قبل از ترور وی، چند عملیات مجرمانه دیگر نیز داشته‏اند! سئوال این است که چرا آقای حجاریان در باره" وجود مجوز شرعی ترور" در این گروه با قاطعیت سخن می‏گوید، امّا در خصوص عدم دینداری عاملان ترور با تردید و شک؟ !

نوار تهدید، جعبه سیاهی که هرگز رمز خوانی نشد!


یک روز پس از ترور سعید حجاریان، در تاریخ ۲۳ اسفند ۷۸، شورای اسلامی شهر تهران در اقدامی عجولانه، خبر از کشف نواری داد که در آن سعید حجاریان تهدید به ترور شده ‏بود! رئیس شورای شهر، گوینده نوار را از همفکران و مرتبطین با سردار نقدی و حجت‏الاسلام والمسلمین روح اللَّه حسینیان معرفی کرد و بسیاری، چون روزنامه «هم‏ میهن» این نوار را جعبه سیاه ترور حجاریان نامیدند.

شاید آن روز، هیچ کس فکر نمی‏کرد که پخش این نوار و مانور سیاسی روی آن، بعدها تبدیل به یک معضل و مشکل برای کسانی شود که قصد داشتند ترور را به یکی از منتقدان‏ دلسوز خود نسبت دهند.

تهیه کننده نوار که رضا احمدی - جوانی ۲۱ ساله - نام داشت، از آنجا که آدرس و نشانی خود را در نوار اعلام کرده بود! یک روز پس از تحویل نوار به شورای امنیت ملی - در تاریخ ۲۵ اسفند - دستگیر شد و به مدت ۱۰۰ روز در بازداشت بسر برد. وی پس از آزادی از زندان، خبری را در مطبوعات فاش کرد که هرگز به شکل صریح و شفاف تکذیب نشد! و جعبه سیاه ‏ترور سعید حجاریان، همچنان در هاله‏ای از ابهام باقی ماند و علامت سئوال به وجود آمده، هرگز محو نشد!

و امّا داستان نوار چه بود


یک ماه پس از ترور سعید حجاریان، علی رغم وجود اختلافات داخلی میان اعضای شورای شهر در خصوص پخش یا عدم پخش محتویات نوار تهدید، خانم ‏صدیقه وسمقی به عنوان عضو کمیته تحقیق و پیگیری ترور آقای حجاریان، هنگامی که از روند تحقیقات گزارش می‏داد، از کشف این نوار سخن گفت: " قرار است این نوار در جلسه امروز پخش شود و پس از پایان جلسه نیز، نوارِ تکثیر شده به هر یک از خبرنگاران اختصاصی شورا تحویل می‏شود. " (رسالت: ۲۴ فروردین ۷۹)

در همین هنگام یکی از پرسنل روابط عمومی شورا ضبط کوچکی را در مقابل میکروفون قرار داد و دقایقی از صدای فرد تهدید کننده نوار را پخش کرد. گروه اجتماعی روزنامه صبح امروز متن پخش شده را چنین گزارش می‏کند: " اینجانب رضا احمدی، عضو گروه فداییان اسلام و همچنین عضو هیأت مؤسس حزب سازمان فدایی ولایت فقیه هستم. جناب آقای سعید حجاریان! از دیدگاه حزب جوانان‏ فداییان ولایت فقیه و دیدگاه فداییان اسلام، به دلایل زیر محکوم به ضدیت با ولایت فقیه و مرتد هستید و سابقه شما نشان می‏دهد با ولایت فقیه ضدیت دارید.

۱. امضا نکردن فرم التزام به ولایت فقیه در هنگام انتخابات شوراهای اسلامی.

۲. تئوری ضد انقلابی و ضد ولایتی" فشار از پایین و چانه‏ زنی از بالا" .

۳. تئوری ضد انقلابی و ضد ولایتی" فتح سنگر به سنگر نظام" یعنی سپاه، نیروی ‏انتظامی، وزارت اطلاعات، قوه قضائیه، مجلس و نهاد رهبری.

۴. ایجاد جنگ روانی و تخریب یکی از چهره‏های شاخص انصار حزب اللَّه، یعنی حاج‏آقا… " (روزنامه صبح امروز: ۲۴ فروردین ۷۹)

پس از پخش قسمتی از نوار تهدید، به علت مخالفت تعدادی از اعضای شورای شهر و به وجود آمدن درگیری لفظی میان برخی از اعضای شورا، از ادامه پخش نوار جلوگیری شد. خانم صدیقه وسمقی که ظاهراً از برخی اخبار پشت پرده این نوار بی‏اطلاع بود و بر پخش آن اصرار می‏ورزید، در برابر اظهار مخالفت برخی دیگر از اعضای شورای شهر می‏گوید: " چرا این نوار را معضل کردید؟ اصلاً محرمانه نبوده. این شخص، خود را نواب صفوی زمان می‏داند و حاضر است این را همه جا بگوید. افکاری که در این نوار هست، در جامعه و پشت بلندگوهای عمومی ترویج می‏شود. این نواری است که به حجاریان داده شده و محرمانه نبوده و ما ممنوعیت و محدودیت برای انتشار آن نداریم. " (روزنامه صبح امروز: ۲۴ فروردین ۷۹)

جالب‏تر از موضعگیری منفعلانه این عضو شورای شهر تهران، برخورد دو عضو دیگر این شورا نسبت به انتشار این نوار بود. آقای حکیمی‏پور و اصغرزاده - این دو نام را به خاطر بسپارید - در مصاحبه‏های مختلف که در خصوص مسأله ترور سعید حجاریان داشتند، همواره بر اهمیت یک نکته خاص تأکید می‏کردند و آن سندیت این نوار برای نشان دادن" بخش ‏فرهنگی و تفکر سیاسی ترور" بود!

ابراهیم اصغرزاده در همان روزهای نخست پس از ترور، در این باره گفت: " این نوار به جز سندیت امنیتی و اطلاعاتی، سندیت سیاسی هم دارد و نشانگر آن است که یک تفکر خشن، زمینه‏ساز این قبیل تهاجمات به ملت است. ما در یک موقعیت جدی ‏برای تسویه حساب قطعی با خشونت و تفکر خشونت هستیم. " و امّا احمد حکیمی‏پور، به اندازه ابراهیم اصغرزاده برای جعبه سیاه ترور، اهمیت اطلاعاتی و امنیتی قائل نبود، بلکه اساساً آن را فقط برای بررسی بخش فرهنگی و تبلیغی خشونت‏گرایان مفید می‏دانست! او نیز در مصاحبه با روزنامه صبح امروز گفت: " آن نوار بیش‏تر از این جهت مهم است که تفکری را که پشت جریان خشونت است، نشان می‏دهد. ما دنبال این نیستیم که چه کسی این نوار را پر کرده است! چون کسانی که‏آن را پر کرده‏اند، در این حادثه خاص دخیل نبوده‏اند. منتها از این نوار می‏توان بخش فرهنگی خشونت را شناسایی کرد که اینها با چه استدلال‏هایی با مخالفین خود مبارزه می‏کنند و خون‏آنها را حلال می‏کنند! ما دنبال این هستیم که آن بخش فرهنگی و تبلیغی خشونت‏گرایان را از این نوار بررسی کنیم. " (صبح امروز: ۳ اردیبهشت ۷۹)

البته احمد حکیمی‏پور پیش از این در مصاحبه دیگری گفته بود: " این نوار روز بعد از ترور حجاریان (! ) در اختیار ما قرار گرفت. ما نیز بلافاصله آن را در اختیار مقامات مسئول قرار دادیم. کسانی که این نوار را پر کردند، بلافاصله دستگیر شدند و هیچ ارتباطی با تیم ترور نداشتند. " (روزنامه فتح: ۹ فروردین ۷۹)

جعبه سیاهی که هنوز هم معضل اصلاح طلبان شده


پخش خبر" نوار تهدید" و یا" جعبه سیاه" ترور، به طور ناخواسته تبدیل به یک معضل شد! احمد حکیمی‏پور ادعا می‏کرد که نوار یک روز پس از ترور در اختیار شورا قرار گرفته، امّا عابدینی و اصغرزاده، دو عضو دیگر شورا معتقد بودند که نوار بیست روز پیش از ترور در اختیار شورا قرار گرفته است. (صبح امروز: ۲۵ اسفند ۷۹) البته این قول درست بود چرا که تهیه کننده نوار پس از آزادی از زندان ادعا کرد که چند ماه قبل از ترور، نوار را به حجاریان تحویل داده و در زمان تحویل نوار، آقایان حکیمی‏پور و اصغرزاده حضور داشتند!

پس از درگیری لفظی برخی از اعضا درباره انتشار این نوار و تحویل آن به مطبوعات، جلسه غیر علنی تشکیل شد، امّا این نوار، هرگز در اختیار خبرنگاران قرار نگرفت! یک ‏عضو مؤثر شورای شهر که سوابق فعالیت‏های متعدد سیاسی دارد، برای به فراموشی سپردن این نوار به خبرنگاران گفت: " کاری که در شورای شهر انجام شد، یک عمل اشتباه بود. زیرا انتشار این نوار که از مغز علیل عده‏ای خودسر و قانون‏شکن تراوش کرده است، برخلاف مصالح عمومی و ملی ‏است! چرا که در این نوار، فرد تهدید کننده، خودش را منتسب به جاهایی کرده است که برای ما ثابت شده این انتصابات صحیح نیست و اینها قصد تعریض به مقدسات جامعه ما را داشته‏اند و لذا نبایستی حرف‏های این نوار به عنوان مستند مورد عمل قرار گیرد. " (رسالت: ۲۴ فروردین ۷۹)

جعبه سیاه به سخن آمد و ماهیت خاتمی و دوستانش را نشان داد


البته رئیس وقت شورای اول شهر تهران و برخی از اعضای مؤثر آن، چند روز پس از ترور حجاریان در مصاحبه‏های مختلف اعلام کرده بودند که" چنانچه پیگیری قضیه توسط مسئولان امنیتی به درازا کشیده شود، محتوای این نوار و شیوه به دست آوردن آن را به اطلاع عموم خواهیم رساند. " با وجود این تأکیدات، هرگز نحوه تهیه نوار علنی نشد تا این‏که رضا احمدی - جوان ۲۱ ساله و تهیه کننده نوار - پس از ۱۰۰ روز از زندان آزاد شد و ابهامات بسیاری را برطرف کرد. وی در مصاحبه با خبرنگار روزنامه رسالت گفت: " به منظور کمک گرفتن برای هیأت مذهبی با آقای طباطبایی عضو شورای شهر در نماز جمعه صحبت کردم و او من را به آقای حجاریان معرفی کرد. من نه عضو انصار حزب اللَّه ‏بوده و نه هستم و اولین باری بود که حجاریان را از نزدیک می‏دیدم. او در جلسه اول خیلی از من استقبال کرد و گفت: شنیده‏ام عضو انصار حزب اللَّه هستی، امّا خوشحالم که شما مثل آنها نیستی و حرف‏هایت را می‏زنی!

در آن جلسه من هم انتقادات خودم را از روزنامه صبح امروز به او گفتم، در رابطه با اهانت به ائمه و… او به من خندید و پاسخی نداد و گفت این اندیشه ماست و شما باید اندیشه ‏را با اندیشه جواب بدهید. جلسه بعد هم در شورای شهر بود که چون هماهنگ کرده بود، بیش‏تر مرا تحویل گرفتند و در همین جلسه بود که آقای حجاریان بحث نوار را مطرح کرد و گفت: شما هر چه ‏اندیشه دارید، بر روی نوار بگوئید.

در جلسه سوم گفت: حرف‏های من را هم در نوار بگو، حرف‏های خودت را هم بزن، حجاریان به من گفت: در نوار من را تهدید کن. به او گفتم آیا مشکلی برای من پیش نمی‏آید؟ او گفت: نه باقیش با من، البته ممکن است انصار حزب اللَّه تو را با تیر بزنند، ولی (اداره) اطلاعات و… با من. آقای سعید حجاریان به من گفت: در نوار خودت را معرفی کن و بگو عضو انصار حزب اللَّه هستم و روی این موضوع تأکید زیادی داشت.

حجاریان گفت: بگو فدایی ولایت فقیه هستم، من را هم محکوم کن و به موضوع فشار از پائین، چانه زنی در بالا و فتح سنگر به سنگر حمله کن. وقتی من را تهدید می‏کنی، به ‏حالت جدی حرف بزن و تهدید کن و بگو می‏کشمت و خانه و زندگی‏ات را آتش می‏زنیم. من هم تیتر مطالب او را یادداشت کردم.

حتی گفت: در نوارِ تهدید به نهضت آزادی، عبداللَّه نوری، مهاجرانی و آقای خاتمی هم توهین کن و بگو خاتمی آمده با جامعه مدنی ختم انقلاب را اعلام کند. حجاریان گفت: در داخل نوار از سعید امامی به عنوان شهید سعید امامی یاد کن. او در آخر جلسه سوم به من گفت: من به شما از نظر مالی و کاری کمک می‏کنم، اگر بخواهی به هیأت شما کمک می‏کنیم، اگر نخواستی به خودت کمک می‏کنیم که خانه خودتان ‏را بسازید. با شهرداری منطقه هم هماهنگ می‏کنم. حجاریان به من گفت: تو نسبت به سایر بچه‏های انصار خیلی آرام هستی، اگر می‏توانی بچه‏های انصار را بیاور اینجا با هم صحبت کنیم!

نوار را او ساخت و من فقط یک گوینده بودم و نمی‏دانستم او چه سوء استفاده‏ای از آن می‏کند. من هم رفتم خانه‏ام، در زمانی که هیچ کس نبود، نوار را پر کردم و بردم به حجاریان ‏دادم. او هم گفت: کار بزرگی کردی، امیدوارم بتوانیم مشکلات! شما را حل کنیم. وقتی نوار را دو دستی به حجاریان دادم (چند ماه قبل از ترور او) آقایان اصغرزاده و حکیمی‏پور نیز شاهد بودند. " (رسالت: ۱۲ تیر ۷۹)

روزنامه رسالت پس از انتشار این مصاحبه مهم نوشت: " بر این اساس، معلوم نیست آیا قاضی رازقندی تاکنون به احضار حجاریان و اخذ توضیحات وی اقدام کرده است یا نه. به نظر می‏رسد پرونده رضا احمدی و تهدید حجاریان در چارچوب پرونده نوارسازان قابل پیگیری است. باید مشخص شود چرا و چه کسانی با سوء استفاده از سادگی جوانی ۲۱ ساله، نوار تهدیدی تهیه و سپس با فراهم ساختن شرایط جنگ روانی، از آن بهره‏برداری سیاسی کرده و با تمسک به آن به تشویش افکار عمومی دست زدند. امیدواریم قاضی پرونده بی‏هیچ ملاحظه و مصلحت اندیشی، به واقعیت دست یافته و با عوامل و یا عاملین برخورد قانونی نماید. " (رسالت: ۱۲ تیر ۷۹)

یک روز پس از نشر این سخنان، تنها پاسخی که روزنامه رسالت دریافت کرد، نامه‏ای بدون امضا و در سربرگ شورای شهر تهران بود که از طرف سعید حجاریان در آن نوشته ‏شده بود: " رسالت، نشر اکاذیب می‏کند. " شورای شهر در حالی این چهار کلمه را از طرف حجاریان در ۱۳ تیر ماه به عنوان پاسخ ارسال کرد که روزنامه بهار در همان روز، مصاحبه‏ مفصلی را به نقل از سعید حجاریان در خصوص ادعای دیروز روزنامه رسالت به چاپ رساند!

روزنامه بهار در این مصاحبه ادعا کرد که وی گفته است: " نوار بدون استفاده از آن به چه درد می‏خورد و کجای این کار عقلانی است… لابد بعد هم می‏خواهند بگویند تروریست‏ها از خود من دستور گرفته‏اند. " (روزنامه بهار: ۱۳ تیر ۷۹)

چرا حرف یک بچه را تیتر می کنید!


در همان ایام حجاریان که نایب رئیس شورای اول شهر تهران بود در مورد آشنایی خود با احمدی گفت: " آقای علیزاده روزی در شورای شهر، فردی را به من معرفی کرد و گفت او از این بچه‏هایی است که تجمع‏های دانشجویی را به هم می‏ریزند و می‏خواهد با تو صحبت کند. کمی ‏نصیحتش کردم و به او گفتم عقاید خود را داشته باشد، امّا به جای این‏که کارهای فیزیکی بکند، برود کار فرهنگی کند.

روزی احمدی به من گفت که دوستان من تو را محاکمه کرده‏اند و نواری به من داد که جریان محاکمه در آن ضبط شده بود. احمدی به من گفت که ظاهراً پسر عمویش از اینهاست ‏و این نوار با صدای اوست. نوار را که گوش کردم، متوجه شدم همان حرف‏های معمول است که جریان خشونت‏طلب در روزنامه‏ها و مجله‏هایشان علیه من گفته و نوشته بودند.

نوار بی‏ارزشی بود، به آن اعتنایی نکردم و آن را در گوشه کشوی میزم انداختم و به آقای اصغرزاده که در همان اتاق همکارم بود، گفتم که چنین نواری موجود است! پس از واقعه ترور، چون دنبال سرنخ می‏گشتند، کشوی مرا باز کردند و نوار را درآوردند. در آن زمان من در حالت اغما بودم که این وقایع پیش آمد و احمدی را دستگیر کردند. من ‏فکر می‏کنم این نوار ربطی به تروریست‏ها ندارد. "

حجاریان به جای پاسخ به سئوالات اساسی مطرح شده در خصوص سخنان احمدی، ضمن ادعای این که وی تطمیع شده است، اظهار داشت: " چه ثمری برای من داشت که به یک بچه بگویم این حرف‏ها را بزن و چیزهایی به او یاد بدهم که در نوار بگوید، بعد هم نوارش را دور بیندازم! "

وی که هر روز در کنار نام روزنامه خود، جمله" دانستن حق مردم است" را می‏نوشت، از اقدام روزنامه رسالت در چاپ اظهارات احمدی گله کرد و گفت: " یک زمان مدیر مسئول رسالت به عیادت من آمد و من برای او هم در این مورد توضیح دادم. نمی‏دانم چرا حرف من را که این همه سابقه رفاقت با هم داریم، کنار گذاشته و رفته‏ حرف این بچه را تیتر اول کرده است. "

حجاریان در آن مصاحبه از محاکم قضایی خواست تا کسانی را که روی این جوانان کار روانی می‏کنند، شناسایی کند: " باید افرادی که روی این جوانان کار می‏کنند و این سناریوها را به آنها یاد می‏دهند تحت تعقیب قرار گیرند. این افراد باید به عنوان آسیب دیدگان اجتماعی مورد امداد قرار گیرند! … زمانی که پنج، شش کانال رادیو تلویزیون یک کشور در اختیار یک جریان باشد و جریان دیگر از داشتن کوچک‏ترین رسانه‏ای محروم شود، نمی‏خواهم بگویم دوستان ما این کار را می‏کنند، ولی طبیعی است که از رسانه‏های کوچک مثل نوار استفاده شود. " (روزنامه بهار: ۱۳ تیر ۷۹)

سئوالاتی که بی پاسخ ماند!


آقای حجاریان در حالی که می‏توانست این مطالب را برای روزنامه رسالت ارسال نماید، حاضر به انجام این کار نشد، چرا که بدیهی بود آن روزنامه، این ادعاها را به همراه پاسخ ‏و اشکالات آن به چاپ خواهد رساند. همان طور که یک روز پس از چاپ توجیهات آقای حجاریان، روزنامه رسالت سئوالاتی را مطرح ساخت که هرگز پاسخ داده نشد: " از ایشان می‏پرسیم با توجه به این‏که نوار تهدید چند ماه قبل از حادثه ترور در اختیار شما قرار گرفت و شما نوار را گوش کردید و در کشوی میزتان گذاشتید و یا به تعبیر خودتان‏آن را دور انداختید، آیا به اصغرزاده و دیگران هم گفتید که این نوار دور انداختنی و بی‏ارزش است؟

اگر گفتید! چرا آقای اصغرزاده، چند روز بعد از ترور، سعی نکرد به مسئولان بگوید که این نوار از نظر حجاریان، چیز بی‏ارزشی بود و نباید روی آن مانور داد! بلکه برخلاف آن برای‏ موج‏سواری بیش‏تر، در مصاحبه‏ای با اشاره به نوار تهدید گفت: محتوا و تفکر موجود در این نوار، افشاگر انگیزه و بستر ایجاد خشونت در کشور است و مسئولان باید در خشکاندن این ریشه ‏خشونت احساس تعهد کنند.

اگر آقای اصغرزاده می‏دانست که" نوار بی‏ارزشی" در کشوی میز شماست، چرا وقتی روزنامه هم میهن در صفحه اول خود این تیتر درشت را درج کرد که" خوب نگاه کنید! جعبه سیاه‏ترور حجاریان راز می‏گشاید" در جلسه شورای شهر اعلام کرد: این نوار سرنخ‏های متعددی را به دست می‏دهد و این نوار غیر از آن‏که تهدید حجاریان به مرگ بوده، یک سند سیاسی ‏محسوب می‏شود و محتوای آن نشانگر یک تفکر بسیار خشن و وحشی است.

چرا آقای خسروی به عنوان رئیس شورای شهر اعلام کرد که" اگر به ترور حجاریان رسیدگی نشود، نوار تهدید را علنی می‏کنیم. "

چرا آقای اصغرزاده با گذشت حدود یک ماه از ماجرای ترور، حتی افرادی نظیر خانم وسمقی، عضو دیگر شورای شهر را نسبت به بی‏ارزش بودن نوار توجیه نکرد و نتیجه آن شد که وی در روز ۲۳ فروردین ۷۹ نوار تهدید رضا احمدی را در جمع خبرنگاران پخش کرد؟

آقای حجاریان! شما می‏گوئید رضا احمدی نوار را پر نکرده و پسر عموی او بوده، شما هم که از او به هر دلیلی شکایتی نکرده‏اید! پس دلیلی برای مجازات و زندانی بودن او وجود نداشته و ندارد که او بخواهد برای آزادیش دروغ بگوید.

ضمن این‏که اصلاً ما نیز فرض شما را می‏پذیریم که او دروغ گفته و شما را متهم کرده، شما نیز قوه قضائیه و وزارت اطلاعات را متهم کرده‏اید، پس یک راه می‏ماند، آن‏هم ‏رسیدگی به موضوع در دادگاه علنی، آیا می‏توانید از ادعاهایتان دفاع کنید و ثابت کنید که احمدی تطمیع شده است؟ " (روزنامه رسالت: ۱۴ تیر ۷۹)

البته پیش از این هم مدیر مسئول روزنامه رسالت در باره ملاقات خود و حجاریان در تاریخ ۳۰ خرداد ۷۹ نوشته بود: " … حجاریان در این باره گفت: احمدی برای مسجدشان ۱۵۰ هزار تومان نیاز داشت که در شورا مطرح کردم و این مبلغ برایش فراهم شد. احمدی بعد از ماه رمضان پیش من آمد و گفت که گروهی شما را غیابا محاکمه کرده اند و حکم ارتداد و اعدام داده اند و سپس نواری به من داد و گفت این هم نوار تهدیدی که با صدای پسرعمویم است. من آن نوار را چندبار گوش کردم و به آقای اصغر زاده و یکی دو نفر دادم. "

با خواندن مصاحبه آقای حجاریان، به خوبی درمی‏یابیم که پروژه نوارسازی بر استدلالی متکی است که وی آن را تئوریزه ساخته و مُحق جلوه می‏دهد. وقتی او ادعا می‏کند که ‏چون" چند کانال رادیو و تلویزیون در اختیار یک جریان است و جریان دیگر محروم است، طبیعی است که از رسانه کوچکی مثل نوار استفاده شود" آیا این نیز طبیعی است که تمام نوارهایی‏که علیه نهادهای قانونی و شخصیت‏های حقیقی و حقوقی مشخصی تنظیم شده، وارد محتوای هر کدام که می‏شوید، جز دروغ و تهمت و فریب چیزی در آن نیست. آیا جریان مدعی محروم از رسانه، در صورتی که کانال تلویزیونی و یا رادیویی داشته باشد، به همین شیوه عمل می‏کند؟

خودسرهایی که هرگز از آنها شکایت نشد


البته در صحنه مطبوعات نیز عملکرد آن جریان را دیده‏ایم و چیزی جز اهانت و دروغ در آن نیافتیم. متأسفانه سعید حجاریان برای روشن شدن حقایق، هرگز حاضر نشد از رضا احمدی و عاملان ترور خود شکایت کند تا ادعاهای مطرح شده مورد بررسی قرار گیرد و گمانه‏ها پایان ‏پذیرد. وی ده ماه پس از ترور و زمانی که بهبودی نسبی یافته بود، در مصاحبه‏ای مفصل که روزنامه ایران به چاپ رساند، آن‏گاه که در برابر سئوال" چرا از ضاربین شکایت نکردید؟ " قرار گرفت، گفت: " از چه کسی شکایت کنم؟ از یک مشت ضارب بچه سال که من آنها را مسبب اصلی نمی‏دانم؟ به هر بچه سالی می‏توان یک اسلحه داد و گفت شلیک کن. من به اصطلاح‏حقوقی سبب را اقوی از مباشر می‏دانم. اینها حداکثر مباشر بودند. من طرف حساب اینها نبودم، طرف حساب سبب بودم. سبب بر من مخفی است، پس دلیلی نداشت که از اینها شکایت‏کنم. فوقش، چند سال بیش‏تر به اینها کیفر می‏دادند. من قصد انتقام‏جویی از کسی ندارم، چون انتقام مسأله را حل نمی‏کند. باید با این پدیده برخورد ریشه‏ای و پیشگیرانه کرد، چون امکان ‏آن هست که از این باندهای مافیایی در کشور ما خیلی به وجود آید. " (روزنامه ایران: ۲۷ آذر ۷۹)

چندماه قبل سعید حجاریان در مصاحبه با خبرگزاری تسنیم بدون مقدمه در اواسط مصاحبه خطاب به خبرنگار می گوید: " به نظر شما به من می خورد که خودم را ترور کرده باشم؟ تسنیم: چرا این سوال را می پرسید؟ حجاریان: عده ای برای این مسئله کتاب چاپ کردند. تسنیم: چه کسی کتاب را نوشته است؟ حجاریان: چند سال پیش آقای رسایی در کتاب بازی ترور نوشته است که خودم، خودم را ترور کردم! "

خاتمی راست می گوید ترورهای سازماندهی شده در پیش است


بنابراین به جای قضاوت عجولانه باید به آقای خاتمی حق داد که ترور سعید حجاریان را سازماندهی شده دانسته و امروز نیز نگران تکرار همان ترورهای سازماندهی شده است. با این تذکر که جناب رأس کودتای سال ۸۸ همه واقعیت را نمی گوید بلکه بخشی که به نفع این جریان هزار لایه است را بیان می کند!

آقای خاتمی راستی چرا وزارت اطلاعات دولت شما هرگز حقایق آن ترور را فاش نکرد؟ چرا سعید حجاریان هرگز از ضاربان خود شکایت نکرد؟ فرد ضارب چند سال بعد از آزادی از زندان در ستاد انتخاباتی چه کسانی دیده شد؟

بگذریم! نویسنده این سطور در نطق مخالفت با وزیر پیشنهادی اطلاعات دولت یازدهم، مستندا اشاره کردم که این جریان همانطور که در سال های دوره حاکمیت اصلاحات آمریکایی با سازماندهی قتل های زنجیره ای، کوی دانشگاه و ترور سعید حجاریان مقدمات تخریب سه رکن مهم وزارت اطلاعات، نیروی انتظامی و سپاه و بسیج را فراهم کرد، در آینده مقدمات روانی دیگری را کلید خواهد زد تا این چشم های نظام را مجددا در نگاه افکار عمومی تخریب و مقدمه نفوذ خود برای انتخابات مجلس دهم را آماده کند.

نمی دانم وزیر اطلاعات درباره اظهارات خاتمی چه واکنشی نشان خواهد داد اما پیش بینی خود را در حال تحقق می بینم و اعلام می کنم که از نظر این آقایان دولت اعتدال هم مانند دولت اصلاحات خون و شهید و جانباز می خواهد البته از نوع تقلبی آن! بنابر این باید از همه نیروهای انقلاب خواست تا هوشمندانه وضعیت موجود را رصد کنند و ضمن اعلام مواضع به حق و غیرتمندانه خود، بهانه ای به دست یاران داخلی دشمن ندهند.
در کانال تلگرام لرستان خبر عضو شوید

نظرات