سخنان جالب ابراهیم حاتمی کیا در برنامه هفت

سینما ورشکسته است. قرار نیست من حرف پایین تنه بزنم که سینما بچرخد و پر از مخاطب شود که وای بر ما و آینده ما که متأسفانه برخی بچه ها سراغش هم رفته اند. من کاری به اینها ندارم و باید حرف خودم را بزنم.

 

ابراهیم حاتمی کیا در ساعات پایانی شامگاه جمعه 28 شهریور ماه مهمان برنامه "هفت" بود و گفت و گویی جالب و شنیدنی با مجری برنامه داشت که قسمت هایی از این گفت و گو را در زیر مشاهده می کنید:

 

وحشت داشتم "چ" را بسازم

 

از ساخت "چ" مدتها بود فکر می‌کردم در مورد شخصیتی واقعی حرف بزنم که دیدم شهید چمران بهترین پاسخ برای سوالات خودم در سینماست. شخصیتی چندبعدی که عالم، چریک بود و در سیاست هم وارد میشود و دنبال خدمت بود. این شهید همه اینها را در کنار هم داشت اما قرار نبود با "چ" دنبال نمایش همه اینها باشم چون واقعا سخت بود در سینما گفتن این خلوت و رهبریت بیرونی اش را. من تا حدی که در وسعم بود سراغش رفتم.

وحشت می‌کردم که "چ" را بسازم برای همین هم زیاد طول کشید و فکر می‌کردم آیا میتوانم آن را دربیارم یا نه آنهم آدمی که هرکسی یک تصوری از او داشت. می‌ترسیدم "چ" را طوری بسازم که برخی را به وحشت بیاندازد یا سرخورده کند. ترش داشتم که راحت آن را بتوانم در سینما نشان دهم.

 

حضورم در سینما حرام است اگر...

 

فیلم "چ" خالقش من هستم و از نظر من تفسیر و ساخته شده است و شاید هرکس دیگری بود نگاه دیگری به آن داشت. امیدوارم بقیه هم بیایند و بهترین نکات دیگر در مورد شهید چمران را بگویند. اگر تعهد و قطب نما را از من بگیرند که حرفی را بزنم که مسأله جامعه نباشد حضورم در سینما حرام است. برای همکار من مسأله نیست وقتی می‌گوید این همه فیلمنامه دارم و نمی‌دانم ابتدا کدام را بسازم.

 

 

سینمای ما انگار برای سیاره دیگری است

 

خیلی غم انگیز است این سینمای ما؛ انگار این سینما سیاره دیگری را نمایش می دهد. من افق و نگاهمان را در این سینما نمی‌بینم. جدای از بحث اقتصادی، مردم به سینما نمی‌روند چون در سینما مگر چه مسأله‌ای را می‌بیند که با آن ارتباط بگیرد؟ من که نباید صرفا آینه به دست بگیرم و مصیبتهای مردم را به خودشان نشان دهم.

سینما قرار بود که مسائل جامعه را نشان دهد تا آینده بهتر داشته باشیم اما امروز این اتفاق را نمی‌بینم. وقتی یک منتقدی نمی‌فهمد و به من می‌گوید جنگ تمام شده و دیگر بس است با اینها چکار کنم؟ جنگ ما که شوخی نبود. دردهای این دوران که التیام پیدا نکرده اما چطور سینما می خواهد به دردهای دفاع مقدس اعتنا نکند و به آن پشت کند. منظورم هم تنها فیلمساز نیست.

 

یک عده‌ای دیده‌بانی‌شان برای آن ور آب است

 

فیلمسازان ما سه جورند؛ بدنه  که به هرحال خیلی هم خوب است. یک جریانی هم هست جشنواره ای و روشنفکری با مخاطب آن ور آب که دیده بانی‌اش برای آنهاست تا مخاطب خودی که من هم به آن کار ندارم. دیگری سینمای بومی که با درد وارد سینما شده است.

روشنفکران سینما که با این کشور و آن کشور رفتن شبیه مارکوپولو هستند و دلارهایشان از دیگر کشورها می آید و هر چیز می خواهند نصیبشان می شود.

 

 

در سینما هم باید بجنگیم

 

وی با بیان اینکه مسأله ما تعداد تماشاچیان شده نه اینکه آیا فیلمسازی مثل ما میتواند حرفش را بزند یا نه، ادامه داد: ما هم باید در سینما بجنگیم که حرفمان را بزنیم. باید فیلمساز خودش مقاومت کند برای آنچه که باید بگوید. اصلا انتظار از سیاستگذار نداشته باشد. فیلمساز الان ما میگوید نمیگذارند ما بسازیم! این چه حرفی است؟

 

وی به فیلمسازان دفاع مقدس اشاره داشت و گفت: فیلمسازی که خون دیده و جنگیده جای سوال من است که چرا وقتی اینها را دیده ای، صحنه را ترک کرده ای و سراغ جای دیگری از سینما رفته ای؟  مگر حرف "شیار 143" حرف تازه ای بود که واکنش مردم را داشت؟ نه حرف تازه ای نداشت اما مردم دنبال اینها هستند.

 

قرار نیست فیلم جنگی توپ و تفنگ داشته باشد

 

من نمی‌گویم فیلمساز فیلم توپ و تفنگی بساز؛ بلکه جامعه را مطرح کن مگر آژانس شیشه ای و ... توپ و تفنگ دارد؟ من می گویم از نسل انقلاب و جنگ بگو که بچه های ما با آن غریبه نباشند.

 

قرار است که سینمای دفاع مقدس هم سخت باشد و فیلمساز هروقت توانست، بیاید فیلم جنگی را بسازد. چون سخت است باید بروی سراغ هر فیلمی؟ من با هم قبیله های خودم در سینمای جنگ حرف میزنم و کاری به بقیه فیلمسازان ندارم. خانه سینما و .. کار خودشان را میکنند من به هم قطاران خودم و کسانی که باید از سینمای جنگ حرف بزنند کار دارم. شرم بر فیلمسازی باشد که بخاطر نان بیشتر برود سراغ یک ژانر.

 

 

خیلی ظلم است که در فیلم دفاع مقدس هم دنبال سیاه نمایی باشید!

 

در "شیار143" کل فیلم روایتگر انتظار یک مادر بخاطر فرزند شهیدش را نشان میدهد و چه زیبا ساخته شده اما یک فیلم دیگر طوری این را نشان میدهد که فلان بچه با رنگ چشم آبی جنگ رفته اما امروز با وضعیت فلاکت باری، جانباز شده و ... .

این دو فیلم خیلی متفاوتند و این همان به اصطلاح بقیه سیاه نمایی می شود. فلان فیلمساز تو فقط چسبیدی به این بخش؛ این خیلی ظلم است. چطور میتوانی جنگ را نبینی، چون اولین تقه ای که خورد آبادان را رها کردی  و به تهران آمدی.

 

آدمهای آرمانی در اقلیت هستند؛ این درد است

 

برخی فیلمها جنگ تحمیلی را بد نشان میدهند و این درد است. این درد است که فیلمساز آبادانی ما از قبل انقلاب و فضای آن حرف بزند ولی از درد جنگ چیزی نگوید. فیلمهای جنگی هم ساختیم که مثلا سیاه نمایی است و شرم باد.

 

           109998_302

وای بر ما با سینمایی که دنبال حرف پایین تنه زدن، برود

 

سینما ورشکسته است. قرار نیست من حرف پایین تنه بزنم که سینما بچرخد و پر از مخاطب شود که وای بر ما و آینده ما که متأسفانه برخی بچه ها سراغش هم رفته اند. من کاری به اینها ندارم و باید حرف خودم را بزنم.

 

آقای ایوبی و دوستان مدیر را کاری ندارم و امیدوارم زحمتشان را بکشند. ما خیلی حرف در سینمای دفاع مقدس برای گفتن داریم و بچه های ارزشی نباید خاله زنکها سینما، آنان را گمراه کنند. حرفت را بزن چندین سال دیگر فیلمت را می‌بینند. به اندازه کافی هستند که چرخ دنده سینما را چرخ دهند وسینما را بتکده کنند. ما کاری به اینها نداریم.

 

به حرف منتقدی که فقط دنبال بی بی سی است، کاری ندارم

 

کار دفاع مقدس و مسائلی از این دست سخت است و ممکن است جلویت را بگیرند. حتی "گزارش یک جشن" نیز همین گونه است که با آن مخالفت کرده اند. من درد دارم و حامل پیامم و این را به کسانی میگویم که میگویند سینما نیازمند پیام نیست. اگر پیامی نداشته باشم برای چه به سینما می آیم.

خداروشکر که مردم مرا بعنوان فرزند خودشان پذیرفته اند. منتقد آدم را گمراه میکند. به منتقدی که مسأله اش ارزش نیست و افتخار میکند که فیلم ایرانی بد است و تلویزیون جمهوری اسلامی را نمی‌بیند و دنبال بی بی سی است، کاری ندارم.

 

 

در کانال تلگرام لرستان خبر عضو شوید

نظرات