به مناسبت سالروز شهادت شهید سید جواد میرشاکی؛

بیست و چهارم دی ماه سالروز شهادت شهید سید جواد میرشاکی فرمانده گردان انبیا تیپ 57 حضرت ابوالفضل(ع) لرستان است به این مناسبت به مروری از زندگی پرافتخار این شهید می پردازیم.

به گزارش لرستان خبر ، در سال ۱۳۴۲ در خطه شهید پرور الیگودرز، یکی از یاران صدیق خدا، فرزند پیامبر دیده به جهان گشود. وی که در خانواده‌ای متدین، مذهبی و کشاورز پای به عرصه وجود نهاده بودند،‌ از همان بدو کودکی با قرآن مانوس شد و عطر قرآن مجید او را سرمست از جام معرفت الهی ساخت.

 

میرشاکی


ایام نوجوانی شهید مصادف با انقلاب اسلامی بود. ایشان نیز مانند دیگر ایرانیان مسلم علیه رژیم طاغوتی در کنار برادر بزرگش، شهید سید مصطفی، انزجار و نفرت خود را اعلام می‌نمود. وی در به آتش کشیدن ساواک دوشادوش برادرش نقش مهمی را ایفا نمود. سید جواد تحصیلات خود را توانست تا دیپلم در رشته اقتصاد ادامه دهد.


بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و با شروع جنگ تحمیلی در چندین مرحله به جبهه‌ها اعزام شد و در هر مرحله حماسه‌ها آفرید که هنوز یاد و خاطره دلاوری‌هایش زبانزد خاص و عام، به خصوص همسنگرانش می‌باشد.


سید جواد علاقه وافری به ورزش از جمله کشتی و باستانی داشت و در این دو زمینه پیش‌کسوت بود. سید جواد و سید مصطفی یار و همرزم هم در جبهه‌های جنگ بودند و در وحدتی ناب و سرشار از عشق با برادر خویش نسیم خوش عطر برادری را در منطقه بستان، عین خوش، کرخه نور، زبیدات، چزابه، حاج عمران، فاو، شاخ شمیران و شلمچه تقدیم به همسنگرانش خویش نمود.

 

                                  syd-jvad-mirsaki

 

 با این که رشادت‌های سید جواد را همه می‌دانند، اما جای این گونه افراد اکنون در دوران سازندگی خالی است. آری، سید جواد در عملیات والفجر ۹ در سلیمانیه عراق برای تثبیت ارتفاعات مشرف بر شهر چزابه عراق جلودار بود و در نوک پیکان گردان شهدا حرکت می‌کرد و مایه دلگرمی همرزمانش به شمار می‌آمد.

 

33098
 

چند روزی به عملیات کربلای ۵ مانده بود. وی برای دیدار و وداع به دیدار خانواده‌اش رفت و پس از بازگشت در شب عملیات شال سبزی به کمر بست و رهسپار خط مقدم شد و تا پایان عملیات مردانه جنگید.

بعد از عملیات وی دور از چشم دیگران عروج خونین خود را آغاز نمود و این سان سید جواد در بیست و چهارم دی 1365 به عنوان فرمانده گردان شهدا در فتح شلمچه در شرق بصره به شهادت رسید.

 

شهید سید جواد میرشاکی،درباره برادر شهیدش سید مصطفی می گوید:

یکی از برادران توسط بی‌سیم از من پرسیدند که سید مصطفی پیش شما آمد؟ من هم با بی‌سیم در جواب گفتم نه، قسمت سمت چپ جناح گردان بوده است. ایشان گفتند: قرار بوده بیایند بروند جلوتر، من هم حرکت کردم و رفتم جلوتر و هر چه گشتم سید مصطفی را پیدا نکردم، در حین برگشتن به سمت راست داخل گردان داخل مناطق دشمن مشاهده کردم که برادرم زیر آتش شدید دشمن به حالت سجده و با زبان روزه سر بر زمین نهاده و دعوت حق را لبیک گفته. این گونه بود که ایشان به شهادت رسیدند، سریعاً‌ برادرم را به دوش گرفته و به عقب بردم و او را به دیگر برادران سپرده و خودم مجداً‌ به منطقة عملیاتی برگشتم.

 

 

در این عملیات ما در منطقه حاج عمران شرکت داشتیم، دشمن بر بلندترین قله‌هایی که صعب العبور بود، استقرار یافته بود، یعنی آنکه در خاک خود دشمن. بعد در آن مناطق که راه عبوری وجود نداشت، دشمن توسط هلی‌برد با هلیکوپترهای غول‌پیکر و توپدار نیروهایش را تجهیز و آنها را پشتیبانی و تدارک می‌کرد، راهی وجود نداشت که یک انسان، یک رزمنده بتواند به آنها صعود کند و بتواند آنها را فتح کند و این هم که برادران در این عملیات با قدرت و رشادت تمام بر دشمن زبون یورش بردند، از الطاف خفیة الهی بود که با وجود مهتاب در شب سیزدهم ماه مبارک رمضان بر دشمن زبون تاختند و بلندترین ارتفاعات و حساسترین مناطق استراتژیک و قله‌های صعب‌العبور از دشمن زبون می‌گرفتند و بر آنها استقرار یافته و پرچم پرافتخار لا اله الا الله را بر بلندترین قله‌های حاج عمران به اهتزاز در آوردند .

 

33099

 

در این عملیات باید عرض کنم که رشادت و شجاعت بی‌نظیر رزمندگان عزیزمان در تاریخ جنگ اسلام و کفر در زمان حاضر به ثبت رساندند که در هیچ کدام از عملیات‌ کوهستانی که نیروهای مخصوص در آنها عمل می‌کنند، به وجود نیامده و تاریخ به یاد نداشته و نخواهد داشت.

 

 

بهمن امرايي  از همرزمان شهید می گوید: سید جواد میر شاکی یکی از فرماندهان لشکر ۵۷ حضرت ابوالفضل (ع) بود که در عملیات حاج عمران قوت قلب ما بود وقتی ابهت اورا نگاه می کردیم از هیچ چیز نمی ترسیدیم.

 

 

 

بعد از برگشت از عملیات در یکی از مدارس پیرانشهر مستقر شدیم ولی چون تعداد زیادی از بچه ها شهید شده بودند از جمله برادر بزرگوار ایشان که فرمانده گردان شهدا بود و بعد از شهادت ایشان فرماندهی را بر عهده گرفته بودند بچه ها را در حیاط مدرسه جمع کرد و شروع به دلداری بازماندگان گردان کرد و از مصائب حضرت زینب (س) می‌گفت و از سایر بچه‌هایی که شهید شده بودند از جمله شهید محمدرضا دانیالی بروجردی دانشجوی رشته ریاضی دانشگاه شهید بهشتی خرم آباد سایر شهدا و بچه ها گریه می‌کردند. یکی از بچه‌ها گفت از برادر خودت مصطفی هم بگو، چون اون فرمانده گردان ما بود. ایشان فرمودند همه برادران من هستند و کلمه‌ای از برادر خود نگفتند.

تهیه کننده: بابک الماسیان

انتهای پیام/

در کانال تلگرام لرستان خبر عضو شوید
  • محمد

    گل اشکم شبی وامی شدای کاش... شهادت قسمت مامی شدای کاش

نظرات